گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

"داشتن امید تازه"

"داشتن امید تازه"

شخصى از خیابان مى‌‌گذشت، از جوانکى‌ که سر راهش بود و گریه مى‌کرد علت ناراحتى‌اش را پرسید: جوانک گفت: « براى‌ رفتن به سینما 2 سکه جمع کرده بودم اما جوانى آمد و یک سکه را از دستم قاپید» سپس با دست، به جوانى که کمى دورتر از آن‌ها ایستاده بود اشاره کرد.

آن مرد از او پرسید: « براى کمک فریاد نزدى؟»

جوانک گفت: چرا و صداى‌ هق‌هق او شدیدتر شد.

مرد که او را با مهربانى نوازش مى‌کرد، ادامه داد: هیچ‌کس صداى تو را نشنید؟

جوانک گریه‌کنان گفت: نه

مرد پرسید: دیگر بلندتر از این نمى‌توانى ‌فریاد بزنى؟

جوانک گفت: نه! و از آن‌جا که مرد لبخند مى‌زد با امید تازه‌اى‌ به او نگاه کرد.

«پس این یکى‌ را هم بى‌خیال شو!» مرد این را گفت و آخرین سکه را هم از دستش‌ گرفت و با بى‌توجهى به را‌هش ادامه داد و رفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد