گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

کلی جک تووووپ

کلی جک تووووپ

******************************************

(تذکر:قصد توهین به هیچ یک از مردم عزیز ایران را نداریم)

******************************************

ترکه میره اردکشو بفروشه، یکی میاد میگه: آقا خرت چنده؟ ترکه میگه: اینکه خر نیست اردکه!! یارو میگه: با تو نبودم، با اردکه بودم

******************************************

لره از کنار جن رد میشه...جن میگه بسم الله این دیگه کی بود

******************************************

لره میره دانشگاه به دو دلیل می فهمن لره: 1-سامسونتشو تو زنبیل میذاشته 2- وقتی استاد تخته رو پاک میکرده اونم دفترشو پاک می کرده

******************************************

روز غضنفر داشته کباب درست میکرده یهو میبینه یه گربه نزدیکش میاد و حسابی دندون تیز کرده به گوشتها!! خلاصه یه فکر حسابی به ذهنش میرسه و برای اینکه گربه رو دور کنه میگه: بلالیه بلال شیر بلالیه

******************************************

غضنفر چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: ‌دو تا آرزو بکن. غضنفر میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده، غضنفر یکم میخوره میگه: ‌به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده

******************************************

به غضنفر میگن دخترت رو به کی شوهر دادی؟ میگه غریبه نیست، دامادم هست

******************************************

از آنجایی که غضنفر و دوستش عاشق نیسان بودن ، تصمیم میگیرن که گواهینامه بگیرن و دست بکار هم میشن! روز امتحان رانندگی افسر از دوست غضنفر میپرسه: فکر کنین توی یه چهار راه هستین ،یه طرف آمبولانس یه طرف گروه امداد یه طرف آتش نشانی و یه طرف هم نیسان خودت، حالا بگو اول کدوم حرکت میکنه؟ دوست غضنفر میگه: اول نیسان بعد آمبولانس بعد آتش نشانی و آخر هم امداد! پلیس میگه تو رد شدی و باید دوباره امتحان بدی! از غضنفر هم پلیس همین سوالها رو میپرسه! غضنفر میگه: آمبولانس بعد آتش نشانی آخر هم امداد! پلیس میگه پس نیسان چی شد؟ غضنفر میگه: نیسان که همون اول رفت

******************************************

افسر جلوی غضنفر رو که از چراغ قرمز رّد شده بود میگیره و می‌گه: کارت د غضنفر می‌گه: برو واسه خودت

******************************************

توضیح : وقتی پوکر بازی میکنند میگن کارتد طرف نخواد میگه برو واسه خودت

******************************************

یه روز، یه پیره زنه مریض می شه و می برنش دکتر. دکتره بعد از معاینه، به بچه های پیره زنه می گه: از مادرتون بپرسید؟ کره دوست داره بخوره یا شوهر کنه؟ وقتی ازش می پرسند؟ میگه: مادر جون، خودتون می دونید که من دندون برای کره خوردن ندارم

******************************************

به غضنفر میگن: با «صداقت» جمله بساز، میگه: داشتم با تلفن صحبت می‌کردم صدا قطع شد

******************************************

یه روز غضنفر با دوستاش دور هم جمع شده بودند و یه شماره میگفتند و میزدند زیر خنده دد دیه بابایی که از اونجا رد میشد، تعجّب میکنه و ازشون میپرسه: شما دارین چیکارمیکنیدد غضنفر میگه: ما از بس که جک هامون زیاده به این خاطر واسه هر کدوم یه شماره گذاشتیم د یهو یارو میگه 153 ، همه میزنن زیر خندند و حالا نخند کی بخند د یارو میگه خنده داربودد غضنفر میگه آره د خیلی د آخه اینو تا به حال نشنیده بودیم

******************************************

عابر : پسر جان ، میخواهی خواهر کوچولوتو از خیابان رد کنی ، احتیاط کن د پسر : عیبی نداره دو تا دیگه خونه داریم

******************************************

غضنفر دو دستش به کمر توی اتوبوس وایساده بود د ازش میپرسن چرا دست به کمر وایسادی د یه نگاه میکنه به دستاش و میزن تو سرش و میگه : وای پس هندونه هام کوش

******************************************

غضنفر داشته پرتقال پوست می کرده، با خودش میگه خدا کنه توش موز باشه

******************************************

غضنفر می ره سر یخچال در یخچال رو باز می کنه ژله تکون می خوره و می لرزه

غضنفر می گه نترس نترس با تو کاری ندارم می خوام پنیر بردارم

******************************************

غضنفر شب خوابیدنی یه لیوان خالی میذاره بالای سرش بهش میگن چرا لیوان خالی گذاشتی میگه آخه شاید تشنم نشد

******************************************

یه روز به غضنفر میگن با هندوانه جمله بسازد میگه: هند اونه که فیلماش گریه داره

******************************************

غضنفر داشت اظهار نظر می‌کرد که این جلال آل احمد که هی ازش تعریف می‌کنن، فقط یه کتاب خوب نوشته که اسمش بوف کوره د یکی گفت : بوف کور که مال صادق هدایته د غضنفر میگه : دیگه بدتر، یه کتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته

******************************************

روزی در خانه ملا را زدند د ملا از بالا خانه پرسید : کیست د کوبنده گفت : بیایید پایین در را باز کنید د ملا پایین رفت و در را باز کرد دید گدایی است که از او لقمه نانی می خواهد د گفت : بیا بالا د چون به بالا رسیدند گفت خدا برکت بدهد عمو، چیزی نداریم د گدا پرخاش کرد که مرد حسابی تو که چیزی نداری چرا پایین بودم نگفتی ملا گفت : مرد نا حسابی تو که چیزی می خواستی چرا از همان پایین نگفتی و مرا به سوی در کشیدی

******************************************

غضنفر میفته تو گیر آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینو پوستشو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم د غضنفر هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش، میگه : جلو نیاید وگرنه ‌قایقتونو سوراخ میکنم

******************************************

یه روز یه غضنفر داشته اسب سواری می‌کرده و اسبه هم لخت بوده و هیچی نداشته که این خودشو بهش بگیره و همش سر می‌خورده و میفتاده طرف دم اسبهد یه دفعه که میفته ته بدن اسبه، داد میزنه آهای اصغر جان، یه اسب دیگه وردار بیار این اسبه تموم شد

******************************************

یه روز، یه پیره زنه مریض می شه و پسرش اونو می بره دکتر. دکتر می بینه پیره زنه لباس آن چنانی پوشیده، به پسرش می گه: مادرت باید شوهر کنه، پسره بهش بر می خوره و می گه: این حرف ها از مادر ما گذشته، در همین اثناء، پیره زنه که تا آن موقع ساکت بود و گوش می داد، به پسرش می گه: خفه شو، دکتر بهتر می فهمه یا تو.

******************************************

از غضنفر می پرسن ازدواج فامیلی بهتره یا با غریبه؟ میگه نه، فامیلی بهتره، مثلا من عموم با زن عموم ازدواج کرده و داییم با زن داییم و عمه هام همه به شوهر عمه هام شوهر کردن

******************************************

یه روز غضنفر با برو بچه‌ها میرن کافی شاپ ! اولی محکم میزنه رو میز و میگه یه کوکاکولا ! دومی محکم میزنه رو میز و میگه یه پارسیکولا ! سومی محکم میزنه رو میز و میگه یه پپسیکولا ! غضنفر هم برای اینکه کم نیاره محکم میزنه رو میز و میگه یه دراکولا

******************************************

زن اولی : راستی منیژه بگو ببینم چطور شد که با شوهرت آشنا شدید

منیژه : هیچی بر حسب تصادف ، سال پیش همین آقا بود که شوهر سابقم را با ماشین زیر کرددد

******************************************

یکی از همولایتی ها میره پیش کدخدا می گه من چیکار کنم که از غضنفر معروف تر بشم د کدخدا بهش میگه برو تو بیابون شنا کن د همولایتی ما میره وسط یه بیابون تو شن و ماسه شروع می کنه به دست و پا زدن که یعنی مثلا داره شنا میکنه، یهو غضنفر می یاد با یک قایق موتوری از کنارش رد می شه و بهش دست تکون میده

******************************************

غضنفر میره یه خونه ای دزدی. هر چی می گرده چیزی پیدا نمی کنه، خلاصه خیلی شاکی میشه و در کیف بچه ها رو باز می کنه و مشق شبشون را خط میزنه که فردا کتک بخورند

******************************************

مادری به پسرش میگه وقتی دستشویی داشتی بگو کمپوت دارم د پسر میره مدرسه و وسط زنگ به معلم میگه آقا اجازه کمپوت داریم د معلم میگه بذار زنگ تفریح با هم میخوریم

******************************************

غضنفر میره چلو کبابی گارسون میاد میگه چی میل دارین غضنفر میگه یه پرس چلو کباب د گارسونه میگه با کمال میل، غضنفر میگه نه با سماق و دوغ

******************************************

بچه گوسفنده با مامانش قهر می‌کنه میره سر خیابون میگه کشتارگاه دربست

******************************************

چرا با جوراب خوابیدی؟ آخه اینطوری راحت‌تر می‌خوابم! واسه چی؟ واسه اینکه دیشب با کفش خوابیدم، خوابم نبرد!

******************************************

اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است که ازدواج کرده‌اند و به قدری یکدیگر را دوست دارند که آدم فکر می‌کند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است!

******************************************

مرد خسیسی که سی سال قبل از یک فروشگاه کفشی خریده بود، دوباره وارد همان مغازه شد و گفت: ما باز آمدیم!

******************************************

دو دیوانه با هم گفتگو می‌کردند. اولی: اگر گفتی فرق کلاغ چیه؟ دومی: خوب معلومه! این بالش از اون بالش مساوی‌تره!

******************************************

مشتری: آقا چرا دیگه می‌خواهی توی حلقم را کیسه بکشی؟ دلاک: آخه خودتون گفتین گلوتون چرک کرده!

******************************************

احمق کسی است که به همه چیز اطمینان کامل داشته باشد. مطمئنی؟ صددرصد!

******************************************

پسر کوچولو رو به مادرش کرد و گفت: من نمی‌دانم چرا شب‌ها که دلم نمی‌خواهد بخوابم به زور مرا می‌فرستی بخوابم ولی صبح‌ها که دلم نمی‌خواهد از خواب بیدار شوم به زور مرا بیدار می‌کنی؟

******************************************

صاحبخانه: هر وقت می‌گویم اجاره را بده، می‌گویی: بگذار حقوق بگیرم، پس کی حقوق می‌گیری؟ مستاجر: هر وقت که استخدام شدم!

******************************************

دیوانه اولی: ببینم، مگه تو کری که جواب سلام منو نمی‌دی؟! دیوانه دومی: نه اون احمد داداشمه که کره، من لالم!

******************************************

زن: اگه امشب نیایی بریم خونه مامانم دیگه منو نمی‌بینی! مرد: برای چی؟ زن: واسه اینکه چشمهاتو درمی‌آورم!

******************************************

در نیویورک خانم مستر اسمیت رفت پیش وکیل دادگستری و گفت: من می‌خوام از شوهرم طلاق بگیرم. وکیل گفت: بسیار خوب، مانعی ندارد... فعلا دوهزار دلار بدهید تا ترتیب کارتان را بدهیم. خانم گفت: زکی! 500 دلار می‌گیرند که او را بکشند، چرا دو هزار دلار بدهم؟

******************************************

» مرده عینکش را دور دستش چرخاند و بعد به چشمش زد، سرش گیج رفت، نزدیک بود بیفته!

******************************************

» وقتی زنت خونه نیست چه کار می‌کنی؟ استراحت. وقتی هست چی؟ استقامت!

******************************************

» روزی راننده کامیون به یک پیچ رسید، دولا شد آن را برداشت!

******************************************

» راستی فهمیدی دیشب خانه ما دزد آمد و الان دزده تو بیمارستانه؟ نه مگه چطور شد؟ هیچی، زنم فکر کرد، که دیر اومدم خونه!

******************************************

» معتادی که در حال کشیدن سیگار بود، می‌گوید: یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!

******************************************

» بچه‌ای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف می‌زنیم بیا گوش کن. آن وقت می‌فهمی فرقش چیه!

******************************************

» مردی در خانه‌ای می‌رود و از پسر صاحبخانه طلب آب می‌کند. پسر کاسه‌ای پر از آب آورده، به دست مرد می‌دهد. ناگهان کاسه از دست مرد می‌افتد و می‌شکند. مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهی می‌کند. پسرک هم برای اینکه دل او را به دست آورد می‌گوید: عیب نداره، به بابام می‌گم یه کاسه دیگه واسه سگمون بخره!

******************************************

» رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!

******************************************

» شنیدم مادرت به رحمت خدا رفته؟ آره! مگه بیماریش چی بود؟ سرماخوردگی. یعنی بر اثر سرماخوردگی فوت کرد؟ آره، آخه وسط خیابون یهو عطسه‌اش میگیره، تا می‌ایسته عطسه کنه یه ماشین بهش می‌زنه

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسر دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:51 ق.ظ http://asemooni.blogsky.com

سلام
جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد