گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

دریا

حیرانی بشر را پایانی نیست....کالسکه نیازهای او کی به مقصد خواهد رسید و ایستگاه آخرش کجاست? , کسی چه میداند ...شاید خاک , همان شروع و آغاز و ابتدای حرکتش , آخرین ایستگاه او باشد , که حتما چنین است ,اسبهای درشکه او در جاده گمنامی و عطش چهار نعل میتازند , نه خستگی میشناسند و نه توقفی را در پیش رو فرض میکنند , ...مگر نمیدانی ورای هر پرده از طلب که کنار میرود , پرده ها و جاده های جدیدی باز میشود , راههای طولانی تر از تاریخ باقیمانده بشر و عریض تر از خواستهای مادی او , شگفت اینکه همیشه دوران ,این موجود یعنی انسان, نرسیده و چشم به راه باز شدن یک دیوار تازه کشف شده , معطل و غمگین ایستاده و نه برای داشته هایش شادمان بوده که برای نداشته هایی که شاید هیچگاه هم به آن نرسد ,اندوه را در آغوش میکشد , راستی پایان این راه کجاست ؟ در جاده طلب , به دنیا می آییم و در مسیر ناکامیها متوقف میشویم در حالیکه گاه هنوز , چشمانمان باز مانده و تمنای وصال هستی فنا پذیر در جانمان رخنه دارد ملافه خاک را بر چشمانمان میکشیم , که میکشندو در حالیکه هیچگاه آرامشی نداشته ایم برای جسد سردمان بر نسخه ای از سنگ سیاه مینویسند که " آرامگاه" آرامشی که هیچگاه غلبه نداشته است. آه خدای من چه میگویم؟ مگر نمیدانی , نباید از مرگ صحبت کرد ؟ خیلی ها خوششان نمی آید و دوست دارند که از زندگی صحبت شود, در حالیکه اگر از آنها سوال شود زندگی یعنی چه؟ شاید نتوانند جوابی دقیق و درست به تو دهند تولد , یعنی شکفتن , هیچ چیز در جهان ایجاد نمی شود جز با شکافتن , دانه ای را زیر خاک بگذارید و کمی آب بر آن بپاشید , میبینید که هم خود را میشکافد و هم خاک را ....هیچ گیاهی تحمل زندانی شدن در خاک را ندارد , ریشه در خاک می دواند اما میخواهد که آسمانی شود و به دنبال نور میرود , همه موجودات اینچنیند وقتی به دنیا آمدیم تولدی ناخواسته بوده و مرگمان نیز معمولا ناخواسته است , و در این بین نیز چنان سر در خاک میکنیم که از نور غافل میشویم و نه در پی اینکه تولدی ارادی داشته باشیم و قبل از بازگشت به خاک ,آنچه که سد راه ماست را بمیرانیم , تولدی ارادی در برابر تولدی ناخواسته و مرگی ارادی در برابر مرگی ناخواسته. جویبار و نهر و رودخانه در تکاپوی رسیدن به دریا هر پیچ و خمی را طی میکنند و سر به هر تخته سنگی که در برابر شان باشد میکوبند , و هر گیاهی را که در مسیرشان باشد سیراب میکنند , حیات آنها در حرکت و تکاپوست و پیمودن و رفتن و رسیدن , آنها عاشق دریا هستند و برای رسیدن به آغوش مادر خویش نه روز میشناسند و نه شب , روزها در برابر آیینه مهر خورشید, زایش دارند و شبها در برابر جلوه گری ماه, آیینه میشوند واگر چه با امواج خود چهره ماه را می آرایند و نوازش میکنند , اما هیچکدام از این زیباییها و جلوه گریها آنها را از رفتن باز نمی دارد , و تکاپویشان را کم نمیکند , هر گاه مسیرشان تنگ میشود بر سرعتشان افزوده میشود و هر گاه راهشان عمیق میگردد و وسعتی میبینند آهسته تر میروند و سکوتشان بیشتر می شود اماهیچگاه از رفتن باز نمی مانند , مرگ آنها در مرداب شدن است و زنده بودشان در حرکت کردن مدتها طول میکشد تا کوهها را در نوردند و دره ها را بپیمایند و پیچ و خمها را رد کنند تا به آغوش دریا برسند رسیدن به دریا پایان راه نیست , حتی غرق شدن در سینه گسترده دریا معنای مرگ را نیز ندارد اگر چه دیگر رودخانه ای وجود نداشته باشد , مرگ در عظمت دریا , فنای در پهنای دریا , غرق شدن در بیکرانه دریا , اگر چه ظاهری از نیست شدن را دارد اما زایشی دوباره و تولد و شکفتنی همواره و پیوسته است دریای بیکران قرنهاست که منتظرو چشم به راه رودخانه است, و رودخانه خشنود از مرداب شدن و مرداب بودن و راضی از بوی ناخوشایند سکون و بی حرکتیانتخاب به دریا رسیدن یا مرداب بودن خیلی سخت نیست تاملی لازم است و درنگی کوتاه و پای در راه گذاشتن.همین و بس و دیگر هیچ.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد