گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

چه شد آن روزها ؟

چه شد آن روزها که قلم عشق را در دستان خود می فشردم و می نوشتم از عشق و تو هم
حرف دل مرا که ترسیمی در کاغذی سپید بود ، می خواندی و به نوای دلم گوش فرا می دادی
چه شد آن روزها که دکلمه دوستت دارم را تنها برای عزیزترینم که تو بودی ، زمزمه می کردم
چه شد آن روزها که شب ها ستارگان آسمانهای سیاه و تار را دسته دسته می چیدی و در سبدی
از گل و گلاب تقدیم به من می کردی ، تقدیم به تنها عاشق قلب همیشه سرخت می کردی ، چه شد
چه شد آن روزها که دفتر خاطراتت را بر می داشتی و از خاطره هایی که هر روز و هر وقت
در کنار همدیگر بودیم ، ثبت می کردی ،‌ از عشق پاکی که داشتیم تعریف می کردی !!!
همه چیزها و همه کس را از ذهنت پاک می کردی و تنها اسم مرا به زبان می آوردی .
قید همه چیز و همه کس را می زدی ، مرا از ته دل صدا می کردی ، برایم آواز می خواندی
برایم ترانه زندگی را دکلمه می کردی ، نصیحتم می کردی و مرا دلگرم به زندگی می کردی !
آن روزها چه شد که قدم به قدم ، سایه به سایه و نفس به نفس به دنبال من می آمدی
ثانیه به ثانیه ، دقیقه به دقیقه و ساعت ها در فکر من بودی ، قید همه کس و همه چیز را زده بودی!
فراموش نکرده ام آن روزها را که قفلی بر در اتاقت کوچک و نقلیت زده بودی و بر روی همه کس
و همه چیز قفل بودی ، حتی از دل نیز خاموش و قفل زده بودی. نگار که در قفسی بسته بودی !
و عکس مرا در آغوشت می فشردی و دست بر آسمانها برده بودی و برای به هم رسیدنمان
دعا می کردی ، با خدای خویش راز و نیاز می کری ، مرا از ته دل دوست می داشتی !
آن روزها در خاطرم مانده است و ماندگار خواهد بود که برایم آواز می خواندی ، آوازی از ته دل !
مرا دلگرم به امید به زندگی در این دیار بی محبت می کردی ، دیاری که تنها خاطره زنده ای
که داشتم ، آن هم روزهای با تو بودن بود ، روزهایی که از ذهنم پاک نخواهم کرد ، از یاد نخواهم برد
مهربانم ، فراموش نکرده ام آن لحظه ها را ، آن همه مهر و محبت را ، فراموش نکرده ام !
می دانم تو نیز فراموش نکرده ای ، از یاد نبرده ای آن لحظه های ناب ناب را ، آن عشق پاک را
فراموش نکره ای آن دم که زمزمه ی جاری بر لبهایم ، اسم زیبای تو بود ، قصر زیبای عشق تو بود
شکوفه ها را دسته دسته می چیدم ، در سبدی می گذاشتم و تنها تقدیم به تو می کردم
می دانم در ذهنت همیشه ماندگار هست و خواهد بود ، می دانم که از یاد نخواهی برد
آن روز که دست من از دست تو جدا شد ، آن زمان که آسمانها گریه کردند ، آن وقت که
لیلی و مجنون غزل خداحافظی را بر هم سرودند آه عمیقی کشدند ، روز گرفته ای بود !!!
روزی بود که پرنده ای در قفس نمانده بود و مرغ عشقی دیگر ساکت نبود و سکوت نمی کرد
روزی بود که مردم این دیار دلشاد بودند ، بر عشق ما و بر قلب عاشق ما ، نگاه تیره ای داشتند
آن روزها در این دیار کسی نبود که ببیند واقعا عاشقی هست در این دیار ، واقعا دلی هست
برای مرهم راز و درد و دلها ، مرهم و دلداری هست برای اشک های جاری از گونه های
همیشه خیس!. آری کسی نبود که ما را دلداری بدهد ، از عشق پاکی که در قلب پاکمان بود ، محافظت کند !
روزی که نیسم برد و پر پر کرد شقایق سرخ دشتها را ، روزی که بود غم و پریشانی در قلب ما ،
همه شاد و دلزنده بودند از جدایی ما ، توان دیدن ما را در اغوش همدیگر نداشتند
می دانم عزیزم ، آن روزها یادت هست ، در دفتر خاطراتت بر جا مانده است ، ...

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد