گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

.:: مراقب پلک چشمان خود باشید ::.

.:: مراقب پلک چشمان خود باشید ::.

سطح چشم مهم ترین قسمت بدن در تماس با جهان خارج می باشد، زیرا عملکرد و ساختار طبیعی چشم باعث تنظیم کل بدن در محافظت از محیط خارج می گردد. پلک و مژه ها جلوی ذرات خارجی کوچک را گرفته و مانع ورود آن ها به چشم می شوند. خود پلک زدن باعث تقویت پمپ اشکی می گردد تا اشک با شستشوی اجسام خارجی، آن ها را از چشم خارج کند و پوست پلک نازک ترین پوست بدن می باشد.

مژه ها تنها موهای پلک هستند که در پلک بالا دو برابر پلک پایین می باشند. مژه ها هر 3 تا 5 ماه یک بار جایگزین می شوند. اگر یک مژه را بکنید، دو ماه طول می کشد تا در بیاید و اگر با قیچی کوتاه کنید، بعد از دو هفته بلند می شود. لبه پلک در قسمت جلو شامل مژه ها و در قسمت عقب شامل غدد چربی خاصی می باشد که ترشحات این غدد در ساختار اشک بسیار مهم است. عدم عملکرد درست این غدد و غدد دیگر عرق و چربی کنار مژه ها باعث بروز علائمی مثل خشکی چشم، خارش و سوزش و احساس وجود جسم خارجی می گردد.

آن چه تحت عنوان بهداشت پلک مطرح می شود در واقع کمک به عملکرد صحیح این غدد پلکی می باشد که برای بهداشت پلک می توان کارهای زیر را انجام داد :

1- یک دستمال صورت را در آب گرم فرو برده و آب اضافی آن را بگیرید. مدت 5 تا 10 دقیقه روی پلک ها قرار دهید و به آهستگی فشار دهید تا پوست پلک نرم شده و پوسته های چسبیده به پلک جدا شوند.

2- پلک ها را ماساژ دهید و به آرامی با حرکت چرخشی، انگشت کوچک دستتان را روی پلک ها حرکت دهید تا ترشحات اضافی از غدد پلک تان خارج شود.

3- پلک هایتان را با گوش پاک کن، پاک کنید. بهتر است گوش پاک کن را با شامپو بچه رقیق شده (حدود 3 تا 4 قطره شامپو بچه در نصف فنجان آب گرم) خیس کرده، آب اضافی آن را بگیرید و بعد پلک هایتان را بشویید و سپس با پارچه اثرات شامپو را پاک کنید.

اگر روی لبه پلکتان شوره و پوسته وجود دارد، یا مرتبا احساس سوزش و خارش چشم دارید، باید این کار را روزی 4 بار و هر بار به مدت 5 دقیقه انجام دهید تا علائم از بین بروند. سپس روزی یک بار به مدت طولانی تری این کار را تکرار کنید. در موارد خاص (مثلا وقتی لبه پلک ها عفونت و التهاب شدید دارد) لازم است پماد آنتی بیوتیک مصرف شود، ولی به طور معمول لازم نیست. ضمنا در زمان استفاده از روش شستشوی پلک، بهتر است از مواد آرایشی چشمی استفاده نشود.

"سیاوش (قسمت اول)"

"سیاوش (قسمت اول)"

این دفعه برایتان داستان جذاب و عاشقانه سیاوش را گذاشتیم تا از داستان هاى بلند معروف ایرانى و رمانتیک هم استفاده کنید و لذت ببرید. داستان سیاوش اثرى از فردوسى شاعر نامدار ایرانى است. تاریخ تولد: 329 هجری قمری، تاریخ درگذشت: 409 هجری قمری،  آرامگاه: مشهد - طوس.

حکیم ابوالقاسم فردوسی، حماسه سرا و شاعر بزرگ ایرانی در سال 329 هجری قمری در روستایی در نزدیکی شهر طوس به دنیا آمد. طول عمر فردوسی را نزدیک به 80 سال دانسته اند، که اکنون حدود هزار سال از تاریخ درگذشت وی می گذرد. فردوسی اوایل حیات را به کسب مقدمات علوم و ادب گذرانید و از همان جوانی شور شاعری در سر داشت و از همان زمان برای احیای مفاخر پهلوانان و پادشاهان بزرگ ایرانی بسیار کوشید و همین طبع و ذوق شاعری و شور و دلبستگی او بر زنده کردن مفاخر ملی، باعث بوجود آمدن شاهکاری بزرگ به نام «شاهنامه» شد. شاهنامه فردوسی که نزدیک به پنجاه هزار بیت دارد، مجموعه ای از داستان های ملی و تاریخ باستانی پادشاهان قدیم ایران و پهلوانان بزرگ سرزمین ماست که کارهای پهلوانی آن ها را همراه با فتح و ظفر و مردانگی و شجاعت و دینداری توصیف می کند. فردوسی پس از آنکه تمام وقت و همت خود را در مدت سی و پنج سال صرف ساختن چنین اثر گرانبهایی کرد، در پایان کار آن را به سلطان محمود غزنوی که تازه به سلطنت رسیده بود، عرضه داشت، تا شاید از سلطان محمود صله و پاداشی دریافت نماید و باعث ولایت خود شود. سلطان محمود هم نخست وعده داد که شصت هزار دینار به عنوان پاداش و جایزه به فردوسی بپردازد. ولی اندکی بعد از پیمان خود برگشت و تنها شصت هزار درم یعنی یک دهم مبلغی را که وعده داده بود برای وی فرستاد.

روزی سپیده دم و هنگام بانگ خروس, گیو و گودرز و طوس و چند تن از سواران با باز و یوز شادان رو سوی نخجیر آوردند. شکار فراوان گرفتند و پیش رفتند تا بیشه ‌ای در مرز توران از دور پدیدار شد. طوس و گیو تاختند و در آن بیشه بسیار گشتند. ناگهان چشمشان بر دختر ماهرویی افتاد که از زیبایی و دیدارش در شگفت ماندند. از حالش جویا شدند دختر گفت: «دوش پدرم سرمت به خانه در آمد. و بر من خشم گرفت و تیغ زهرآگینی برکشید تا سرم را از تن جدا سازد. چاره جز آن ندیدم که به این بیشه بگریزم. در راه اسبم بازماند و مرا بر زمین نشاند. زر و گوهر بی ‌اندازه با خود داشتم که راهزنان از من به زور گرفتند و از بیم تیغشان به اینجا پناه آوردم.» چون از نژادش پرسیدند خود را از خانواده گرسیوز برادر افراسیاب معرفی کرد.

طوس و گیو بر سر دختر به ستیزه برخاستند و هر یک به بهانـﮥ آنکه او را زودتر یافته ‌اند از آن خود پنداشتند.

سخنشان به تندی به جایی رسید

که این ماه را سر بباید برید

یکی از دلاوران میانجی شد و گفت: «او را نزد شاه ایران ببرید و هرچه او بگوید بپذیرید.» همچنان کردند و دختر را پیش کاوس بردند.

چو کاوس روی کنیزک بدید

دلش مهر و پیوند او برگزید

همین که دانست وی از نژاد مهان است او را درخور خویشتن دانست. با فرستادن ده اسب گرانمایه و تاج و گاه, سپهبدان را خشنود ساخت و دختر را به شبستان خویش فرستاد.

چو نه ماه بگذشت بر خوبچهر

یکی کودک آمد چو تابنده مهر

چون خبر زادن پسر به کاوس رسید شاد گشت و نامش را سیاوش نهاد و عزیزش داشت و ستاره شناسان را خواند تا طالع کودک را ببیننند. اختر شناسان آیندﮤ کودک را آشفته و بختش را خفته دیدند و در کارش به اندیشه فرو ماندند. چون چندی گذشت, کاوس سیاوش را به رستم سپرد تا به زابلستان ببرد و او را پهلوانی بیاموزد. رستم او را پرورش داد و هنر سواری و شکار و سخن گفتن آموخت.

سیاوش چنان شد که اندر جهان

بمانند او کس نبود از مهان

روزی نزد رستم دیدار شاه را آرزو کرد و گفت:

بسی رنج بردی و دل سوختی

هنرهای شاهانم آموختی

پدر باید اکنون ببیند زمن

هنرها و آموزش پیلتن

رستم فرمود اسب و سیم و زر و تخت و کلاه و کمر آماده ساختند و خود با سپاه, سیاوش را به درگاه شاه برد.

چون کاوس شاه از آمدن پسر آگاه گشت فرمود تا دلاوران به پیشبازش شتافتند و به پایش زر افشاندند و همین که پسر خود را با آن برز و بالا و دانش و خرد دید در شگفتی ماند و جهان آفرین را ستایش کرد و پسر را در کنار خود بر تخت نشاند و فرمود:

به هر جای جشنی بیاراستند

می و رود و رامشگران خواستند

یکی سرو فرمود کاندر جهان

کسی پیش از آن خود نکرد از مهمان

هفته ای به شادی نشستند. کاوس در گنج برگشاد و از دینار و درم و دیبا و گهر و اسبان و برگستوان و خدنگ هر آن جه بود به سیاوش داد و منشور کهستان را بر پرنیان نوشت و به او هدیه کرد, پس از آن شهریار از دیدار چنان پسر روزگار به شادی گذراند تا روزی که با پسر نشسته بود, سودابه زن کاوس و دختر شاه هاماوران از در در آمد.

چو سودابه روی سیاوش بدید

پر اندیشه گشت و دلش بردمید

پنهانی به او خبر داد که شبستانش برود, اما سیاوش بر آشفت و «بدو گفت مرد شبستان نیم ».

سودابه که چنین دید شبگیر نزد کاووس شتافت و گفت: بهتر است که سیاوش را به شبستان خویش بفرستی تا خواهران خود را ببیند که همگی آرزوی دیدارش را دارند. شاه پسندید و سیاوش را خواند و وی را به رفتن به شبستان و دیدار خواهران برانگیخت.

پس پردﮤ من ترا خواهر است

چو سودابه خود مهربان مادر است

پس پرده پوشیدگان را ببین

زمانی بمان تا کنند آفرین

سیاوش در دل اندیشید که مگر شاه خیال آزمایش او را دارد, پس پاسخ داد که بهتر است او را نزد به خردان و بزرگان کار آزموده و نیزه داران و جوشنوران راهنمایی کند نه به شبستان و نزد زنان.

چه آموزم اندر شبستان شاه

به دانش زنان کی نمایند راه؟

شاه اگرچه جواب او را پسندید, اما به رفتن نزد خواهران و کودکان آنقدر پا فشاری کرد تا سیاوش پذیرفت و با هیربد پرده‌ دار روان شد. همینکه به شبستان رسید و پرده به یک سو رفت همه به پیشباز آمدند. سیاوش خانه را پر مشک و زعفران و می و آواز رامشگران یافت. در میان خوبرویان تخت زرینی دید به دیبا آراسته و سودابـﮥ ماهروی بر آن نشسته. چون چشم سودابه بر سیاوش افتاد از تخت فرود آمد و به برگرفتش و چشم و رویش را بوسید و از دیدارش سیر نشد و یزدان را ستایش کرد که چنان فرزندی دارد. اما سیاوش که دانست آن مهر چگونه است زود نزد خواهران خرامید و همه بر او آفرین خواندند و بر کرسی زرینش نشاندند. مدتی دراز نزدشان ماند و پیش پدر بازگشت و گفت:

همه نیکویی در جهان بهر تست

ز یزدان بهانه نبایدت جست

شاه از گفتار پسر شاد گشت و چون شب به شبستان در آمد از سودابه دربارﮤ سیاوش و فرهنگ و خردمندیش پرسید سودابه او را بیهمتا دانست و افزود که اگر رای سیاوش همراه باشد یکی از دخترانش را به او بدهد تا فرزندی از خاندان مهان بوجود آید. شاه پسندید و این سخن را با سیاوش در میان نهاد.

ادامه دارد!

.:: تعیین جنسیت جنین! پسر می خواهید یا دختر؟ ::.

.:: تعیین جنسیت جنین! پسر می خواهید یا دختر؟ ::.

:: تاثیر غذاها در تعیین جنسیت جنین

تحقیقات انجام شده در خارج نشان داده است که تغذیه نیز تا حدودی در تعیین جنسیت نقش دارد. به دلیل تنوع و تفاوت عادت های غذایی در کشورهای مختلف، رژیم غذایی استانداردی برای تعیین جنسیت جنین وجود ندارد. اما طبق تحقیقات می توان از تعادل یون های منیزیم، سدیم، پتاسیم و کلسیم در بدن استفاده کرد.

:: زمان شروع برنامه غذایی

برای شروع رژیم، حداقل دو پریود ماهانه قبل از تاریخ پیش بینی شده برای بارداری، مورد نیاز است، یعنی حداقل 2 ماه قبل از بارداری. رژیم باید تا زمانی که بارداری با انجام تست های آزمایشگاهی دقیقاً مشخص شود، ادامه داشته باشد.

:: اجرای این رژیم های غذایی در چه مواردی ممنوع است؟

ابتدا باید مطمئن شوید که ممنوعیتی برای اجرای رژیم نداشته باشید. مثلاً رعایت رژیم غذایی برای پسردار شدن در موارد: فشار خون بالا، ناراحتی های قلبی و نارسایی های کلیوی ممنوع است و همچنین رعایت رژیم غذایی برای دختردار شدن در موارد: اختلالات عصبی، بالا بودن کلسیم خون و نارسایی های کلیوی ممنوع است.

:: برای پسردار شدن چه باید خورد؟

برای پسردار شدن باید از مواد غذایی حاوی سدیم و پتاسیم بالا استفاده کرد و مصرف کلسیم محدود گردد. مواد غذایی زیر توصیه می شود:

مرکبات، زردآلو، آناناس، موز، هلو، گلابی، سیب، گوجه سبز، آلو، خیار، خرما، گیلاس، تمشک، توت فرنگی، انجیر، خربزه، آب میوه و سبزی، حبوبات، کنگرفرنگی، گوجه فرنگی، پیاز، چغندر قرمز، زیتون، قارچ، کلم، ذرت، نخودسبز، سیب زمینی، سبوس، گندم، شاه بلوط، تره شاهی، کنسرو ماهی، ژامبون، کره، ماء الشعیر، کلوچه، نوشابه گازدار، نقل، قهوه، چای، مایونز.

:: برای دختر دار شدن چه باید خورد؟

برای دختر دار شدن باید از مواد غذایی حاوی کلسیم بالا استفاده شود و مصرف سدیم و پتاسیم محدود گردد. مواد غذایی زیر توصیه می شود:

پنیر سفید، ماست، شیر، تخم مرغ، بادام و بادام زمینی بدون نمک، گردو، لوبیا سبز، مارچوبه، کاهو سبز، ماکارونی، گوشت 100 گرم در روز، ماهی که با بخار پخته شده باشد و آبش کاملاً گرفته شده باشد.

:: نکاتی که باید در نظر داشت

اگر چه اصول کار ساده است، ولی روش اجرای آن آسان نیست و دقت در اجرای آن شدیدا لازم است و بایستی تحت نظر یک متخصص تغذیه یا پزشک صورت پذیرد. هر گونه انحراف از رژیم توصیه شده، شانس موفقیت را کم می کند.

این رژیم بایستی توسط زن رعایت شود و نوع تغذیه ی مرد به طور مطلق تاثیری در مکانیسم این عمل ندارد، ولی مصرف آن توسط زوجین موجب آسانی اجرای آن می شود. در ضمن ترکیب یونی داروهایی که زن در طول مدت اجرای رژیم دریافت می کند، موثر است، به ویژه قرص هایی که به شدت غنی از سدیم هستند.

توصیه می شود مصرف تمام قرص های ضد بارداری در دوران اجرای رژیم متوقف شود. بنابراین برای پیشگیری از بارداری از سایر روش ها همراه با روش نزدیکی منقطع استفاده گردد. البته بایستی تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام شود، چون ممکن است در مواردی پاسخ ندهد.

دکتر سید علی کشاورز – متخصص تغذیه

.:: گلابی، میوه ای مفید و سرشار از خواص داروئی ::.

.:: گلابی، میوه ای مفید و سرشار از خواص داروئی ::.

ترجمه گلابی بمعنی Pear و نام علمی آن به Pirus communis اطلاق می شود.

گیاه شناسی :

گلابی درختی است که بلندی آن به حدود 10 متر می رسد و بیشتر در مناطق سردسیر و کوهستانی می روید. این درخت بومی مناطق جنوبی دریای خزر می باشد. ریشه گلابی عمیق است برگهای آن صاف و دندانه دار می باشد گلهای گلابی سفید رنگ مایل به صورتی و بصورت خوشه ای است. میوه درخت گلابی مخروطی شکل، گوشتدار، شیرین و یا ترش و شیرین و برد است از تمام قسمتهای گلابی مانند برگهای جوان،‌ پوست و ساقه میوه آن استفاده طبی بعمل می آید.

ترکیبات شیمیایی :

برگهای جوان درخت گلابی دارای موادی مانند تانن، گلوکزید و هیداروکسنون می باشد. برگهای خشک درخت گلابی دارای اسید اورسولیک است. دانه گلابی دارای ماده ای بنام آمیگدالین و مقدری روغن می باشد .

در یک صد گرم گلابی مواد زیر موجود است :

انرژی 55 کالری

آب 83 گرم

مواد نشاسته ای 12 گرم

پروتئین 0/6گرم

کلسیم 10 میلی گرم

فسفر 12 میلی گرم

آهن 0/3 میلی گرم

ویتامین آ 20 واحد

ویتامین ب 1 0/2 میلی گرم

ویتامین ب 2 0/4 میلی گرم

ویتامین ب 3 0/1 میلی گرم

ویتامین ث 0/3 میلی گرم

خواص میوه گلابی و داروئی آن :

1- گلابی از نظر طب قدیم ایران گرم و تر است

2- گلابی سنگ مجاری ادرار را دفع می کند

3- آرام بخش و تب بر است

4- در رفع عفونت مجرای ادرار موثر است

5- مقوی بدن است

6- تشنگی را برطرف می کند

7- سوزش مثانه و مجرای ادرار را رفع می کند

8- چون قند گلابی (لوز ) است بنابر این آنهایی که مبتلا به مرض قند هستند می توانند از آن استفاده کنند و برای آنها مضر نیست

9- برای دفع سموم بدن بسیار موثر است

10- برای پائین آوردن فشار خون باید مدت چند روز فقط گلابی مصرف کنید و غذای دیگر نخورید. البته این رژیم باید تحت نظر دکتر انجام گیرد و با اجازه پزشک متخصص باشد

خواص دیگر قسمت های درخت گلابی :

برگ و شکوفه درخت گلابی از نظر طب قدیم ایران سرد و خشک است

1- شکوفه درخت گلابی مقوی معده است و خونریزی و اسهال را بند می آورد

2- در مورد ورم چشم از ضماد شکوفه گلابی استفاده کنید

3- تخم گلابی ضد کرم معده و روده لست

4- دم کرده برگ گلابی برای رفع اسهال مفید است

5- برای دفع سنگ کلیه 50 گرم برگ گلابی را با 50 گرم پوست سیب در یک لیتر آب جوش ریخته و بمدت 20 دقیقه دم کنید و آنرا بتدریج بنوشید

6- برای شستشوی زخم ها 50 گرم پوست ساقه درخت گلابی را در یک لیتر آب ریخته و بگذارید چند دقیقه بجوشد و سپس آنرا کم کم بنوشید

مضرات :

اسراف در خوردن گلابی برای سرد مزاجان و اشخاصی که معده ضعیف دارند موجب نفخ معده می شود و اینگونه اشخاص باید آنرا با مربای زنجبیل بخورند.

.:: بچه‌ها بازی کنند تا خوب بخوابند ::.

.:: بچه‌ها بازی کنند تا خوب بخوابند ::.

بررسی‌ها نشان داده که بهترین ورزش برای کودکان بازی است و کودکانی که به اندازه کافی ورزش می‌کنند، بهتر می‌خوابند. کودکانی که به اندازه کافی و مناسب بازی می‌کنند، وضعیت جسمی بهتری داشته، بهتر می‌خوابند و حتی از نظر روحی نیز کمتر دچار مشکل و اختلال می‌شوند. به‌عقیده کارشناسان، ورزش برای کودکان و حتی نوجوانان می‌تواند شامل بازی‌هایی نظیر: فوتبال، شنا، دوچرخه‌سواری و دویدن ‌باشد، زیرا در این ورزش‌ها 3 رکن اصلی که شامل قدرت تحمل بدن است در دویدن و انعطاف‌پذیری و کشش در انواع بازی‌ها تقویت می‌شود.

شاید به همین دلیل بزرگسالان با یک دقیقه دویدن ضربان قلبی به مراتب سریع‌تر داشته باشند و تنفس‌شان دچار مشکل شود، اما کودکان به دلیل عادت به دویدن و بازی دچار چنین مشکلاتی نمی‌شوند. با توجه به آمار کودکان به طور متوسط روزانه 3 ساعت تلویزیون تماشا می‌کنند؛ اما مقدار ورزش توصیه شده برای آنها در قبال این 3 ساعت 5 ساعت می‌باشد که از این 5 ساعت باید حداقل 5/1 ساعت آن شامل حرکات سریع در راه رفتن و پیاده‌روی باشد تا تمام عضلات و ماهیچه‌ها را درگیر کند. برای رسیدن به این منظور نباید فعالیت‌ها و بازی‌های سالم کودکان را محدود کرد، زیرا با این کار انرژی آنها تخلیه نمی‌شود و دچار انواع مشکلات جسمی و روحی خواهند شد.

.:: هنگام کار طولانی با رایانه از کرم ضدآفتاب استفاده کنید ::.

.::  هنگام کار طولانی با رایانه از کرم ضدآفتاب استفاده کنید ::.

یک متخصص پوست گفت: افرادی که ناگزیرند ساعت‌های طولانی روبه‌روی رایانه بنشینند، باید از کرم ضدآفتاب استفاده کنند. این متخصص اضافه کرد: اشعه‌های ناشی از رایانه می‌تواند سبب ایجاد یا پررنگ شدن لک‌های صورت فردی شود که ساعت‌های طولانی از روز را با رایانه کار می‌کند. وی افزود: اشعه ماوراء بنفش به ویژه نوع (A) که از رایانه خارج می‌شود، می‌تواند سبب ایجاد لک‌های بیشتری در صورت فرد در معرض اشعه‌های مانیتور شود. این پزشک متخصص تاکید کرد مردم باید از مانیتورهایی استفاده کنند که استاندارد بوده و دارای اشعه کمتری باشد.

به دلیل وجود میدان الکتریکی چند هزار ولتی در داخل لامپ تصویر، روشنایی که الکترون‌ها حین عبور از فاصله بین کاتد و صفحه موزائیکی کسب می‌کنند باعث می‌شود انرژی آزاد شده، سبب تابش درصد قابل توجهی اشعه ایکس و اشعه ماوراء‌بنفش شود که الزاما باید با تدابیر تکنیکی در حین طراحی لامپ تصویر از نفوذ آنها به سطح خارجی و رسیدن به بدن کاربر رایانه جلوگیری کرد. در عمل این کار دارای هزینه زیادی است و باعث گرانی قیمت لامپ تصویر مانیتور می‌گردد، در نتیجه برخی کارخانه‌های سازنده برای رقابت با ارایه ارقام غیرواقعی، میزان تابش‌های زیان آور را حداقل جلوه می‌دهند.

کارشناسان توصیه می‌کنند کاربران در استفاده از رایانه به تمامی نکات ایمنی توجه داشته باشند ولی شرط احتیاط آن است که به طور کلی هنگام کار طولانی مدت با مانیتورها از کرم‌های ضدآفتاب استفاده کنند.

آهنگ جدید و بسیار زیبای Nancy Ajram با نام Ebn El Arandali

آهنگ جدید و بسیار زیبای Nancy Ajram با نام Ebn El Arandali

 

Ebn El Arandali

بیوگرافی نفیسه روشن:

بیوگرافی نفیسه روشن:

متولد اردیبهشت 1361 در محله باغ صبا تهران

فعالیت هنری اش را از سال دوم دبیرستان با ایفای نقش در تئاتر " بسوی سعادت " آغاز نمود که در این اولین تجربه ، موفق به دریافت لوح تقدیر از آموزش و پرورش منطقه گردید.

همراه با ادامه تحصیل به فعالیت هنری اش ادامه داد و پس از ورود به دانشگاه در مقطع کارشناسی و طی یک دوره کلاس بازیگری ، بصورت جدی پا به عرصه تصویر گذاشت . شروع فعالیت تلویزیونی او را می توان بازی در سریال " روزهای بیادماندنی " به کارگردانی همایون شهنواز در تابستان 1382 دانست .

اشتغال به تحصیل در مقطع لیسانس علتاصلی کم کاری وی در این سالها بود ، اما پس از پایان تحصیلات دانشگاهی خود ، دامنه فعالیتش را گسترش داد . در پائیز سال 1382 در سریال "بچه های خیابان " به کارگردانی همایون اسعدیان ایفای نقش کرد که این تجربه را یکی از بیادماندنی ترین کارهایش می داند .

پس از آن در پائیز 1383 ، پیشنهاد کیانوش عیاری برای حضور در سریال " روزگار غریب " را پذیرفت و به گروه عیاری پیوست تا برگ زرین دیگری بر افتخارات خود بیافزاید ، وی همکاری با عیاری را یکی از ایده آل های خود می داند .

بازی خوب و تجربه و آموخته هایش سبب شد تا پیشنهادات مختلفی از کارگردانان بنام تلویزیون و سینما دریافت کند ، از جمله کارهای او :

- سریال " خوش رکاب " به کارگردانی علی شاه حاتمی در نوروز 1384

- تله فیلم " مسافر " به کارگردانی محمد دستگردی در اردیبهشت 1384

- تله فیلم " آوای زمین " به کارگردانی مهرداد خوشبخت در تیر 1384

- سریال " کلانتر " به کارگردانی محسن شامحمدی در آذر 1384

- سریال " سالهای برف و بنفشه " به کارگردانی سعید سلطانی در پائیز 1385

توانائیهای حیرت آور او سبب شد تا در ماه مبارک رمضان سال 1386 ، ایفای نقش "پری" در سریال "اغماء" به وی سپرده شود . "اغماء" از دیدگاه وی یک معجزه کاری است که علاوه بر امکان حضور در کنار اساتیدی همچون امین تارخ ، لعیا زنگنه ، ناصر ممدوح ، عبدالرضا اکبری و ... ، برگ زرین دیگری بر افتخارات خود بیافزاید . به گفته وی : " کارکردن با سیروس مقدم یکی از آرزوهای او بوده که موفقیت خود را در اغماء را نیز مدیون او می داند ."

درخشش وی در بازی منحصر بفرد و تاثیرگذار در نقش "پری" تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت و سبب تقدیر و تمجید از وی در مجامع مختلف هنری و دانشگاهی گردید . پس از اغماء پیشنهادات متعددی به وی گردید که از جمله کارها :

- تله فیلم " این پرونده مختومه نیست " به کارگردانی مهرداد خوشبخت در اردیبهشت 1386

- تله فیلم " ماموریت بهار " به کارگردانی حسن لفافیان در بهمن 1386

- تله فیلم " سرگرد " به کارگردانی کاظم معصومی در فروردین 1387

- تله فیلم " پیوند " به کارگردانی سعید عالم زاده در اردیبهشت 1387

- سریال " مثل هیچکس " به کارگردانی عبدالحسن برزیده در رمضان

چگونه یک رابطه ی خوب (...) برقرار کنیم؟

چگونه یک رابطه ی خوب (...) برقرار کنیم؟

همیشه وقتی که می‏خواهیم با یک فرد جدید یا دوستی که از طریق اینترنت با وی آشنا شده‏ایم برای اولین بار قرار ملاقات حضوری بگذاریم، بیشتر از اوقات دیگر به سر و وضع خود می‏رسیم. این قضیه در مراسم پیش از ازدواج و جلسۀ اول خواستگاری بیشتر مشهود است. همچنین در مورد استادان و معلمانی که برای اولین در کلاسها حاضر می‏شوند و تمام تلاششان در این است که با همان برخورد اول نظر دانشجویان و دانش‏آموزان را به خود جلب نمایند.

برخورد اول در برقراری دوستی‏ها و ارتباطات بسیار موثر بوده و نقش اساسی در پایداری ارتباط دارد. بسیاری از ما این قضیه را زیاد مهم تلقی نکرده و گاهی اوقات در همان برخورد اول تاثیر منفی بر روی مخاطب خود گذاشته و باعث می‏شویم که وی برای آخرین بار با ما ملاقات حضوری داشته باشد.

احتمالا دراینجا شما تصور میکنید که این نیم تنۀ یک موتور سوار ورزشکار است که با سرعت زیاد در حال حرکت در اتوبان است و لباسهایی جذاب داشته و موتور او بسیار گران است اما شما در برخورد اول وی را چنین دیدید و در واقع در برخورد اول او خود را به شما چنین نشان داد.

چه کنیم تا برخورد اول باعث برقراری پیوند مستحکم ارتباط شود؟

راههای زیادی وجود دارد که هر کسی بر اساس تجربیات خودش آنها را در نظر دارد اما چند راه اساسی هست که برای همه موثر واقع شده و تابحال امتحان خود را پس داده است. از آن جمله می‏توان به موارد زیر اشاره نمود :

۱ – وقت مخاطب را محترم شمردن و دقیقا سر وقت در محل قرار حاضر شدن

۲ – رعایت نظافت شخصی و مرتب بودن سر و وضع

۳ – داشتن وضع ظاهری آراسته و مرتب و منظم (بسته به سلیقۀ هر فرد : اسپرت یا کلاسیک)

۴ – صحبت کردن اصولی و بدون من من کردن و همچنین رعایت اصل “من شنوندۀ خوبی هستم”

۵ – دست دادن در حد استاندارد، رعایت فاصلۀ مناسب، عدم روبوسی در هر شرایطی (وجود آنفلوآنزا، عدم وجود آنفلوآنزا)

۶ – کنار گذاشتن تعارفات غیرمعقول

۷ – دعوت از مخاطب جهت صرف یک نوشیدنی یا نهار و شام (با هزینۀ خودمان)

۸ – عدم توجه به اشتباهات لپی فرد مقابل

۹ – شوخی نکردن زیاد اما شوخ طبع بودن به اندازه

۱۰ – جدی نبودن زیاد اما کمی محکم بودن

همچنین باید همیشه با خود گمان کنیم که مخاطب ما فردی محترم، با ادب، با شخصیت و دارای سجایای اخلاقی است. یعنی این پیش برداشت را از شخصیت مخاطب خود داشته باشیم زیرا خودبخود باعث سوق دادن رفتار ما به سمت احترام به فرد مقابل می‏شود.

نکتۀ مهم : زبان اعضای بدن

در اینکه بدن ما خودبخود با مخاطب صحبت می‏کند شکی نیست اما چه کنیم تا بدنمان حرفهای خوبی به مخاطب بزند؟ (!)

حرکات زیاد دست، متقاطع کردن پاها، تکان دادن زیاد سر چه به معنی موافقت و چه مخالفت، بازی کردن با انگشتان، بازی کردن با اعضا و جوارح دیگر بدن، بازی با لباسها از جمله دکمه‏ها و یقه، حرکات زیاد صندلی، صندلی را تا نیمه بلند کردن، لم دادن زیاد، صاف نشستن شدید، به یک نقطه خیره شدن، سیگار کشیدن، بینی را با دستمال گرفتن و بسیاری موارد دیگر، همه و همه تاثیرات منفی و در نتیجه برداشت منفی مخاطب را بدنبال خواهد داشت.

همچنین داشتن یک لبخند ملیح بر لبها می‏تواند تا ۷ برابر بیشتر از حالت معمولی باعث جذب مخاطب شود. بلند شدن و ایستادن کامل در مقابل مخاطب نیز یکی دیگر از زبان اعضای بدن است (البته در ایران و برخی کشورهای آسیایی).

ناخن‏ها و دندان‏ها با مخاطب حرف می‏زنند

ناخنهای زیبا، اصلاح شده، تمیز و سوهان شده (برای خانمها) و دورگیری شده (برای آقایان) تاثیر بسیار ژرفی در دیدار اول دارد. شخصی که دارای ناخنهای بلند یا کثیف و چه بسا هر دو باشد، در همان لحظۀ اول باعث چندش مخاطب خود شده و وی را از خود طرد می‏‏نماید. تمیز کردن زیر ناخنها در حین صحبت، بازی با آنها و … نیز باعث برداشت منفی مخاطب می‏شود. ناخنهای پا نیز بسیار تاثیرگذار است. با خود تصور کنید فردی با صندل یا دمپایی و ناخنهایی با کمی سیاهی در زیر آنها و بخصوص کمی بلند. واقعا چندش آور است. ضمنا ناخنهای لاک خورده با رنگهای عجیب و غریب نیز به نظر من عامل جذب مخاطب نخواهد بود. در مورد دندانها، به همان اندازه که ناخنها مهم هستند، دوبرابر آن دندانها تاثیرگذارند. نیاز به توضیح اضافی نیست اما دندانهایی سفید را در مقابل دندانهایی زرد با قطعاتی غذا مقایسه کنید.

قرار در اتومبیل است؟ اتومبیل بخشی از لباس ماست!

نظافت ظاهری اتومبیل بسیار مهم است. اگر قرارمان در داخل اتومبیل شخصی است و یا اینکه می‏خواهیم در اتومبیل با هم صحبت کرده و با مخاطب خود در داخل شهر گشتی بزنیم، الزامی است که اتومبیل خود را و بخصوص داشبورد و صندلی‏های انرا کاملا تمیز کرده و از خوشبوکننده استفاده کنیم. در صورتیکه در زیر پاها آشغال یا پوست میوه ریخته است، آنها را جمع کنیم (با توجه به اینکه ما هرگز آشغالها را از اتومبیل خود بیرون نمی‏ریزیم) و نیز در صورتیکه اتومبیل سیستم تهویۀ مطبوع دارد، آنرا در دمای متعادل تنظیم نموده و شیشه‏ها را ترجیحا بالا دهیم تا صحبتهای مخاطب خود را بهتر بشنویم و او نیز همچنین.

خوشبو باشیم، اما زننده نباشیم

برخی از افراد خیال می‏کنند که خوشبو بودن یعنی خالی کردن یک شیشه عطر بر روی لباس که این امر خود باعث نوعی برداشت نامناسب مخاطب از ما می‏شود. استفاده از عطر و ادکلن بسیار خوب است اما به اندازه. برای مثال یک لحظه فشردن دکمۀ فشاری عطر بیک برای ۲ ساعت کافی است. همچنین استفاده از مام (در صورتیکه تعریقمان زیاد است) خوب است. ضمنا دقت شود که خانمها اکثرا به بوهای گرم علاقمند بوده و آقایان به بوهای سرد.

کلمات تکراری = خستگی مخاطب

گفتن کلماتی تکراری (تکه کلام) به صورت اتوماتیک وار اشتباه است از جمله “به قول معروف – مثلا – فهمیدی؟ – متوجهی؟ – نگا کن – بروبابا – چیه – چی شده؟ و … ” که این کلمات علاوه بر بی‏احترامی گاه به گاه به مخاطب، وی را خسته می‏کند.

هرکه هستیم باشیم، برخورد اول مهم است

این مهم نیست که ما چه کاره هستیم یا وضع مالی ما چطور است و یا اینکه خانۀ ما کجاست و خانوادۀ ما کیستند. مهم فقط برخورد اول است که می‏تواند یک فرد با موقعیت اجتماعی معمولی را بسیار بالاتر از آنچه که هست جلوه دهد.

_____

پانوشت :

یک ضرب المثل به زبان انگلیسی می‏‏گوید : You never get a second chance to make a first impression به این معنا که “شما هرگز شانس دیدار اول را برای دومین بار بدست نخواهید آورد”.

ارائۀ اخبار جدید به مخاطب خوب است اما ارائۀ راه حل برای مشکلات مخاطب تا قبل از پرسیدن نظر ما کار درستی نیست.

از بوسیدن و در برخی موارد لمس کردن کودک دیگران جلوگیری اکید شود.

از نظر دادن در مورد جزئیات ظاهر مخاطب جلوگیری شود.

سلام و احوالپرسی گرم بسیار مفید است

شوهر بداخلاق و عصبی و ببر کوهستان

شوهر بداخلاق و عصبی و ببر کوهستان

زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟

آن مرد مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است. زن هر چه که به ذهنش می رسید و هر راهی را که می دانست رفت اما دریغ از اینکه چیزی عوض شود.

روزی به ذهنش رسید به نزد راهبی که در کوهستان زندگی می کند برود تا معجونی بگیرد و به خورد شوهرش دهد، شاید چاره ای شود ! از اینرو بود که زن راه سخت و دشوار کوهستان را پیش گرفت و بعد از ساعتها عبور از مسیرهای سخت، خود را به کلبه ی راهب رساند، قصه ی خودش را به او گفت و در انتظار نشست که ببیند چه معجونی را برایش می سازد.

راهب نگاهی به زن کرد و گفت: چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است. ببر کوهستان؟ آن حیوان وحشی؟

راهب در پاسخ گفت: بله هر وقت تار مویی از سبیل ببر کوهستان را آوردی چیزی برایت می سازم که شوهرت را درمان کند و زن در حالتی از امید و یاس به خانه برگشت. نیمه شب از خواب برخاست. غذایی را که آماده کرده بود، برداشت و روانه ی کوهستان شد آن شب خود را به نزدیکی غاری رساند که ببر در آن زندگی می کرد از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد. آن شب ببر بیرون نیامد. چندین شب دیگر این عمل را تکرار کرد هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد تا آنکه یک شب ببر وحشی کوهستان غرش کنان از غار بیرون آمد اما فقط ایستاد و به اطراف نگاهی کرد.

باز هم زن شبهای متوالی رفت و رفت. هر شبی که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند. این مسئله چهار ماه طول کشید تا اینکه در یکی از آن شبها، ببر که دیگر خیلی نزدیک شده بود و بوی غذا به مشامش می خورد، آرام آرام نزدیکتر شد و شروع به غذا خوردن کرد. زن خیلی خوشحال شد. چندین ماه دیگر اینگونه گذشت.

طوری شده بود که ببر بر سر راه می ایستاد و منتظر آن زن می ماند زن نیز هر گاه به ببر می رسید در حالی که سر او را نوازش می کرد به ملایمت به او غذا می داد، هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی، ترس و وحشتی در میان نبود و هر شب آن زن با طی راه سخت و دشوار کوهستان برای ببر غذا می برد و در حالی که سر او را در دامن خود می گذاشت، دست نوازش بر مویش می کشید چند ماه دیگر نیز اینگونه گذشت تا آنکه شبی زن به ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند و روانه ی خانه اش شد.

صبح که شد، شادمان به کوهستان نزد آن راهب رفت تار موی سبیل ببر را مقابل او گذاشت و در انتظار نشست. فکر می کنید آن راهب چه کرد؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود.

زن، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید. راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت: ”مرد تو از آن ببر کوهستان، بدتر نیست، توئی که توانستی با صبر و حوصله، عشق و محبت خودت را نثار حیوان کوهستان کنی و آن ببر را رام خودت سازی، در وجود تو نیرویی است که گواهی می دهد توان مهار خشم شوهرت را نیز داری، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز.

"کیمیایى مراقبه"

"کیمیایى مراقبه"

مولانا:

در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است و تنها یک گناه، و آن جهل است و در این بین، باز بودن و بسته بودن چشم ها، تنها تفاوت میان انسان های آگاه و نا آگاه است.

نخستین گام برای رسیدن به آگاهی توجه کافی به کردار، گفتار و پندار است .زمانی که تا به این حد از احوال جسم،

ذهن و زندگی خود با خبر شدیم، آن گاه معجزات رخ می دهند.

در نگاه مولانا و عارفانی نظیر او زندگی، تلاش ها و رویاهای انسان سراسر طنز است !چرا که انسان ناآگاهانه همواره به جست و جوی چیزی است که پیشاپیش در وجودش نهفته است!

اما این نکته را درست زمانی می فهمد که به حقیقت می رسد !نه پیش از آن!

مشهور است که "بودا" درست در نخستین شب ازدواجش، در حالی که هنوز آفتاب اولین صبح زندگی مشترکش طلوع نکرده بود، قصر پدر را در جست و جوی حقیقت ترک می کند. این سفر سالیان سال به درازا می کشد و زمانی که به خانه باز می گردد فرزندش سیزده ساله بوده است! هنگامی که همسرش بعد از این همه انتظار چشم در چشمان  "بودا" می دوزد، آشکارا حس می کند که او به حقیقتی بزرگ دست یافته است. حقیقتی عمیق و متعالی.

بودا که از این انتظار طولانی همسرش شگفت زده شده بود از او مى پرسد: چرا به دنبال زندگی خود نرفته ای؟! همسرش می گوید: من نیز در طی این سال ها همانند تو سوالی در ذهن داشتم و به دنبال پاسخش می گشتم! می دانستم که تو بالاخره باز می گردی و البته با دستانی پر! دوست داشتم جواب سوالم را از زبان تو بشنوم، از زبان کسی که حقیقت را با تمام وجودش لمس کرده باشد. می خواستم بپرسم آیا آن چه را که دنبالش بودی در همین جا و در کنار خانواده ات یافت نمی شد؟ !و بودا می گوید: "حق با توست! اما من پس از سیزده سال تلاش و تکاپو این نکته را فهمیدم که جز بی کران درون انسان نه جایی برای رفتن هست و نه چیزی برای جستن!"

حقیقت بی هیچ پوششی کاملا عریان و آشکار در کنار ماست آن قدر نزدیک که حتی کلمه نزدیک هم نمی تواند واژه درستی باشد!

چرا که حتی در نزدیکی هم نوعی فاصله وجود دارد !ما برای دیدن حقیقت تنها به قلبی حساس و چشمانی تیزبین نیاز داریم .تمامی کوشش مولانا در حکایت های رنگارنگ مثنوی اعطای چنین چشم و چنین قلبی به ماست.

او می گوید :معجزات همواره در کنار شما هستند و در هر لحظه از زندگی تان رخ می دهند .فقط کافی است نگاهشان کنید.

او گوید: به چیزی اضافه تر از دیدن نیازی نیست !لازم نیست تا به جایی بروید !برای عارف شدن و برای دست یابی به حقیقت نیازی نیست کاری بکنید !بلکه در هر نقطه از زمین، و هر جایی که هستید به همین اندازه که با چشمانی کاملا باز شاهد زندگی و بازی های رنگارنگ آن باشید، کافی است!

این موضوع در ارتباط با گوش دادن هم صدق می کند !تمامی راز مراقبه در همین دو نکته خلاصه شده است" شاهد بودن و گوش دادن"

اگر بتوانیم چگونه دیدن و چگونه شنیدن را بیاموزیم عمیق ترین راز مراقبه را فرا گرفته‌ایم!

.:: مصرف برنج خارجی معروف به "تراریخته" خطرناک اعلام شد ::.

.:: مصرف برنج خارجی معروف به "تراریخته" خطرناک اعلام شد ::.

مصرف برنج های خارجی معروف به "تراریخته" که با بسته های رنگارنگ به جای برنج "ایرانی" در ویترین بسیاری از مغازه ها جا خوش کرده و پای ثابت هر دقیقه آگهی های صدا و سیما شده است، برای مردم خطرناک است.

یک عضو هیات علمی موسسه تحقیقات برنج ضمن هشدار نسبت به مصرف برنج های وارداتی معروف به "تراریخته" اعلام کرد؛ بر اساس تحقیقات انجام شده، مصرف این نوع برنج برای مردم ضرر دارد. خانکشی پور گفت؛ واردکنندگان بزرگ برنج در ابتدای کار برنج کیفی خارجی مانند باسماتی وارد کردند، در مرحله بعد برنج پرمحصول و در مرحله سوم که اکنون در آن قرار داریم، برنج خارجی مشکوک به تراریخته بودن و برنج نیم پز وارد کردند که بر اساس آزمایش های فنی خاصیت ذاتی چسبندگی بعد از پخت در دانه برنج خارجی جدید وجود ندارد.

غلامرضا خانکشی پور به فارس گفت؛ دلالان بزرگ برنج شایعه کردند برنج خارجی جدید دارای قند کمتر و کلسترول کمتر است که ما به عنوان موسسه تحقیقات برنج کشور هیچ مزرعه یی را در دنیا سراغ نداریم که این ویژگی ها را با هم داشته باشد و همچنین بعد از آزمایش های فنی و بر اساس گواهی محققان برجسته خاصیت ذاتی چسبندگی در دانه برنج وارداتی بعد از پخت وجود ندارد لذا به این دلیل گفته می شود این برنج مشکوک به تغییر ژن یا تراریخته است و مصرف آن برای مردم خطرناک است.

سخنگوی موسسه تحقیقات برنج گفت؛ این موسسه روی تحقیقات پیشرفته برنج کار می کند و بر اساس تحقیق نظر می دهد که برنج خارجی جدید برای سلامت مردم مضر است، اما در عین حال به عنوان یک شهروند و یک کارشناس می گویم، در شرایطی که برنج با کیفیت کشاورزان شمال در انبارها مانده چه نیازی به واردات برنج خارجی به اندازه هر سال دو تا سه برابر نیاز است. مسوولان ما در حالی پی بردند برنج "تراریخته" برای سلامت مردم خطرناک است که صدا و سیما با نمایش پخت غذاهای لذیذ ایرانی در تلویزیون مردم را به خرید این محصول خطرناک ترغیب می کند و بسیاری از مردم نیز چند سالی است که به طعم این محصول خارجی خو گرفته اند.

بیوگرافی مریم کاویانی:

بیوگرافی مریم کاویانی:

در چند سال اخیر بیشتر در سریال‌های تلویزیونی ایفای نقش کرد. بازی‌های خوب او باعث شد بیننده تلویزیونی با چهره او آشنا شود. اوج کارش در مجموعه «او یک فرشته بود» به چشم آمد که ماه رمضان سه سال پیش (84) از شبکه دوم پخش شد و او در نقش همسر حسن جوهرچی ایفای نقش کرد.از این بازیگر هم‌اکنون دو مجموعه «روزگار قریب» و «خط‌شکن» پخش می‌‌شود که بازهم استعدادهای خود را به نمایش گذاشته... اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید وی ابتدا بازیگر نبود و در 32 سالگی پا به این وادی گذاشت؛

زمانی که «نادر مقدس» برای بازی در فیلم «رویای جوانی» از او دعوت به کار کرد وی پس از تست دادن، نشان داد که می‌‌تواند بازیگر قابلی باشد. شاید شما خواننده محترم بپرسید شغل مریم کاویانی در ابتدا چه بود؟مریم کاویانی پس از دیپلم، رشته تحصیلی پرستاری را در دانشگاه انتخاب کرد و همین امر باعث شد پس از فارغ‌التحصیلی و اخذ مدرک فوق‌لیسانس پرستاری، به حرفه مقدس پرستاری روی بیاورد. در واقع مریم کاویانی یک «خانم پرستار» بود که به قول خودش قضا و قدر او را به سوی بازیگری کشاند. با این خانم پرستار بازیگر گفتگوی کوتاهی انجام دادیم که در ادامه خواهید خواند؛ گفتگو با هنرمندی که پدر و مادرش اصالتی مازندرانی دارند، خودش در اهواز به دنیا آمده و حالا در تهران زندگی می‌‌کند.

مازندرانی، اهوازی!

در سال 1349 به دنیا آمدم و یک برادر کوچکتر از خود دارم. من در اهواز به دنیا آمدم اما پدر و مادرم اصالتی مازندرانی دارند. شغل اصلی‌ام پرستاری است اما سرنوشت طوری رقم خورد که در سال 1381 بازیگری را آغاز کردم. اولین کارم یک اثر سینمایی به نام «رویای جوانی» به کارگردانی نادر مقدس بود و پس از آن «تردست»، «اسپاگتی در هشت دقیقه»، «مخمصه» و «هوو»، اما با مجموعه «او یک فرشته بود» کار علیرضا افخمی که در رمضان سال 84 از تلویزیون پخش شد، خیلی از علاقه‌مندان هنر با من بیشتر آشنا شدند و آن سریال باعث شد که از آن سال به بعد بیشتر به کارهای تلویزیونی روی بیاورم که عبارتند از: «به دنیا بگویید بایستد»، «روز رفتن»، «شکرانه»، «خط‌شکن» و «روزگار قریب» که این دو تای آخر در حال پخش است.

از او می‌خواهیم از دوران کودکی‌اش برایمان بگوید و او می‌‌گوید: خیلی مظلوم بودم. یادم می‌‌آید همیشه مادرم می‌‌گفت پدرت نگران است که نکند وقتی بزرگ شوی، هیچ کاری از تو برنیاید. یکی از رویاهای دوران کودکی‌ام این بود که بتوانم روی طناب راه بروم. تمرین هم می‌‌کردم اما هیچ‌وقت این اتفاق نیفتاد اما چون دوست داشتم، به خیلی‌ها به دروغ می‌‌گفتم که من روی طناب راه می‌‌روم.

شهرت وحشتناک است

شهرت یک پدیده وحشتناک است. از شهرت باید ترسید. به نظر من فوایدش کمتر از ضررهایش است. اگر ظرفیت نداشته باشید، شما را زمین‌گیر می‌‌کند. در عوض محبوبیت ماندنی است. سعی من هم همین است که به این جایگاه برسم اما نمی‌‌دانم چقدر موفق می‌‌شوم.

ستون اصلی

خانواده، ستون اصلی برای موفقیت افراد است. انسان ذات خود را از خداوند هدیه می‌‌گیرد اما فرهنگ و تربیت را از خانواده‌اش فرا می‌‌گیرد. به نظر من اگر یک خانواده خوب فرهنگی، چهارچوب مشخصی داشته باشند، مطمئنا حرص و طمع در فرزندان آن خانواده هم کمتر به چشم می‌‌خورد، از طرفی کمتر دچار حادثه و اتفاقات بد خواهند شد و ناخودآگاه به سمت درستی هدایت می‌‌شوند.از او می‌‌خواهیم بارزترین ویژگی اخلاقی‌اش را برایمان بگوید که می‌‌گوید: «گاهی اوقات خودم از صداقتم خسته می‌‌شوم.»

نقش‌های دوست‌داشتنی

تمامی نقش‌هایم را دوست دارم اما فکر می‌‌کنم نقش «رعنا» در مجموعه «او یک فرشته بود» بیشتر به دل مردم نشست؛ همچنین نقشم در سریال «روزگار قریب».اما چه شد که مریم کاویانی از پرستاری به بازیگری روی آورد؟ «خواست خدا بود. در واقع خودم نمی‌‌خواستم اما اصرار باعث شد که حداقل یک بار هم شده، بازیگری را تجربه کنم. تجربه به من چسبید و حالا شش سال است که این شغل را انتخاب کرده‌ام. تا حالا در نزدیک به سی اثر سینمایی و تلویزیونی بازی کرده‌ام.»

او در سریال روزگار قریب نقش یک پرستار مسئول را بازی می‌‌کند. «نقش بسیار خوبی بود. این نقش برای من خیلی جای کار داشت چون در واقع نقش خودم را بازی می‌‌کردم. با این حال عقیده‌ام این بود که باز هم نقش یک پرستار واقعی را بازی نمی‌‌کردم، بلکه فقط داشتم بازی می‌‌کردم. از طرفی این مجموعه از سه سال پیش تصویربرداری شد و با بازی من در مجموعه «او یک فرشته بود» همزمان شد ولی کیانوش عیاری حسن نیت داشتند و پافشاری کردند که من حتما این نقش را بازی کنم. از طرفی همزمانی بازی باعث شده بود که طوری از من بازی گرفته شود که به بازی‌ام لطمه‌ای وارد نشود.»

پرستار موفق

یک پرستار موفق ابتدا باید دانش خود را بالا ببرد و پس از آن وجدانش است که باید همیشه آن را سرلوحه کار خود قرار دهد و از همه مهم‌تر، احساس مسئولیت که باید آن را در تمامی دقایق و ثانیه‌های کارش حفظ کند و به عبارتی بهتر از آن محافظت کند.

برای این‌که ببینیم خانواده‌ای سبز است یا نه، ابتدا باید به سراغ پدر و مادر آن خانواده رفت. باید دید که این دو، عشق و محبت خود را چگونه خرج خانه و خانواده می‌‌کنند؛ برای مثال خود من، با این‌که از پدر و مادرم دور هستم اما عشق را در چشمان پدر و مادرم می‌‌بینم و زندگی‌ام را مدیون آنها هستم، سعی خودم را می‌‌کنم فرزندی باشم که زحماتشان را جبران کنم اما نمی‌‌دانم آنها از من راضی هستند یا نه.

دلم می‌‌خواهد به جوانان بگویم سعی‌شان این باشد که با خودشان روراست باشند و دلشان برای خودشان بسوزد. به خانواده‌ها می‌‌گویم که قدر کانون گرم زندگی‌شان را بدانند و از لحظه لحظه آن لذت ببرند و اسیر زندگی و رویاهای کاذب نشوند.

"سلف سرویس"

"سلف سرویس"

امت فاکس، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگام نخستین سفرش به آمریکا برای اولین بار در عمرش به یک رستوران سلف سرویس رفت. وی که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود.

اما هرچه لحظات بیش تری سپری می شد ناشکیبایی او از این که می دید پیشخدمت ها کوچک ترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت.

از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند؛ در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند!!!

وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت:

«من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچک ترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟!»

مرد با تعجب گفت:« ولی اینجا سلف سرویس است !!!»

سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد:

« به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید، پول آن را بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید...! »

امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت.

اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است:

همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعیت ها، شادی ها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد؛ در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیش تری دارد، که از میز غذا و فرصت های خود غافل می شویم ...؟!! در حالی که هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه می خواهیم، برگزینیم.