۷ حقیقت آرایشی
ما در طول روز از محصول های آرایشی بهداشتی مختلفی استفاده می کنیم بدون آنکه دقیقا درباره ویژگی ها و عوارض آنها چیزی بدانیم. شاید سوال های بسیاری در مورد محصول های آرایشی بهداشتی در ذهن شما وجود داشته باشد؛ سوال هایی مانند اینکه استفاده از اتوبرنزه ها برای پوست مضر است یا نه؟ کرم های لاغری واقعا تاثیر دارند؟ در این مطلب به برخی از سوال های رایج در مورد محصول های آرایشی بهداشتی پاسخ داده شده است...
۱.استفاده از کرم های لاغری موثر است؟
به دنبال مصرف موادغذایی، بیش از حد نیاز، سلول های چربی (ادیپوسیت ها) بزرگ و تکثیر می شوند تا بتوانند چربی ها را درون خود ذخیره کنند. این سلول ها زیر پوست و بین اندام های داخلی جمع می شوند و تشکیل بافت چربی می دهند. کرم های لاغری از ذخیره چربی در بافت چربی زیر پوست پیشگیری می کنند و حالت زیباتری به پوست می دهند. البته راه حل های دیگری هم جز مصرف کرم های لاغری وجود دارد؛ مثلا برخی از مواد مانند کافئین به خصوص وقتی صبح مصرف شوند، سوخت وساز چربی را بالا می برند. برخی دیگر مانند فلوریدزین هم که در سیب وجود دارند، به خصوص اگر عصر مصرف شوند، ذخیره چربی را کاهش می دهند. مشکل اصلی کرم های لاغری این است که باید به طور مرتب و روزانه مصرف شوند در غیر این صورت چربی دوباره زیر پوست ذخیره می شود و حالتی نازیبا به آن می دهد.
۲.اتوبرنزه ها مضرند؟
اتوبرنزه ها از مرطوب کننده و شیر و DHA (دی اکسیداستون که ماده اصلی اتوبرنزه هاست) ساخته شده اند. DHA مولکولی است که از ذرت به دست می آید و در سطح بدن در تماس با اسیدهای آمینه سلول های پوست، باعث رنگی شدن سلول های مرده می شود. هر بار که حمام می روید، سلول های مرده می ریزند و رنگ ناشی از اتوبرنزه ها هم از بین می رود. خود اتوبرنزه ها مضر نیستند بلکه این باور که در صورت استفاده از اتوبرنزه ها نیازی به استفاده از کرم ضدآفتاب یا هیچ نوع حفاظت دیگری در مقابل آفتاب نیست، مشکل ساز می شود.
۳.چرا گاهی پوستمان سریع تر برنزه می شود و این رنگ مدت بیشتری دوام دارد؟
اواخر هر سال، دوره تجدید سلولی کند می شود و بیش از ۲۱ روز (زمان استاندارد) لازم است تا سلول های اپیدرم که اشعه UV را جذب کرده اند و برنزه شده اند، به سطح پوست برسند، بمیرند و جای آنها را سلول های تازه و روشن بگیرد. به طور کلی، پوست افرادی که به بلوغ رسیده اند، نسبت به کودکان رنگ برنزه را مدت طولانی تر حفظ می کند.
۴.چرا برخی از ریمل ها ضدآب هستند؟
فرمول تهیه ریمل هر تولید کننده ای متفاوت است. به طور کلی ریمل ها به ۲ گروه اصلی کلاسیک یا معمولی و واترپروف یا ضدآب تقسیم می شوند. ریمل کلاسیک، مخلوطی از آب و موم های گیاهی است که به آن رنگ و پلیمرهایی افزوده می شود که به آن حالتی کرمی با قابلیت کشسانی می دهد. در ریمل ضدآب به جای آب، از حلال های قابل تبخیر استفاده شده است. مزیت این نوع ریمل بر ریمل کلاسیک این است که در صورت گریه کردن یا رفتن زیر باران یا شستن صورت، پاک نمی شود و مژه ها را دانه دانه از هم جدا می کند و حالت زیبایی به آنها می دهد.
برای پاک کردن ریمل کلاسیک، آب و صابون کافی است اما برای پاک کردن ریمل های واترپروف باید از آرایش پاک کن های مخصوص که حاوی چربی و آب هستند، استفاده کرد. این محلول ها را قبل از استفاده خوب به هم بزنید.
۵.تفاوت محصول های «طبیعی» و «بیو» در چیست؟
محصول های طبیعی حاوی ترکیب های گیاهی هستند اما محصول های بیو غیر از ترکیب های گیاهی، یکی از برچسب های بیولوژیک را هم دارند و این برچسب، نداشتن مواد رنگی اسانس دار صنعتی را در آنها تایید می کند.
۶.چرا شامپوهای بیولوژیک مانند سایر شامپوها کف نمی کنند؟
بسیاری از افراد گمان می کنند شامپویی که بهتر کف می کند، اثر پاک کنندگی بهتری دارد، اما این باور اشتباه است زیرا کف شامپو موها را تمیز نمی کند بلکه مواد شوینده داخل آن است که چربی و کثیفی را از بین می برد. در شامپوهای بیو، برعکس شامپوهای کلاسیک که در آنها «سدیم لوریل سولفات» روی چربی مو تاثیر می گذارد، ماده ای به نام «تانسیو» که یکی از مشتقات شکر است، وجود دارد. این ماده به اندازه سدیم لوریل سولفات موثر است اما کف کنندگی کمتری دارد.
۷.چرا برخی از عطرها پوست را تحریک می کنند؟
برخی از ترکیب ها مانند انواع نگهدارنده ها یا روغن های گیاهی موجود در عطرها، محرک هستند. لینانول، گرانیول و سیترونلول که هر سه از ترکیبات معطر گیاهی اند، از محرک ترین مواد درون عطرها هستند که متأسفانه استفاده از آنها هنوز ممنوع نشده است. الکل نیز به ندرت می تواند باعث تحریک پوست شود. در صورتی که در اثر استفاده از عطر دچار علایم حساسیت می شوید، می توانید با مراجعه به متخصص و انجام تست آلرژی، دریابید به کدام ترکیب عطر حساسیت دارید. بهترین راه حل، اسپری عطر روی لباس است تا ترکیبات آلرژی زا با پوستتان در تماس نباشند.
آش برنج همدانی
مواد اولیه:
برنج یک پیمانه
آب قلم دو پیمانه
گشنیز 200 گرم
عدس 1/4 پیمانه
ماست یا آبغوره برای سرو غذا و نمک به میزان لازم
طرز تهیه:
متخصصان تغذیه معتقدند آش در فصل سرما برای سرماخوردگی بسیار مفید است پس دست به کار شوید و برای اعضای خانوادهتان این آش آسان و کم هزینه را تهیه نمایید.
ابتدا برنج را حدود یک تا دو ساعت خیس میکنیم(بدون نمک)، آب قلم را روی برنج ریخته و میگذاریم چند جوش بزند پس از آن عدس، گشنیز و مقداری نمک اضافه میکنیم و میگذاریم بپزد. وقتی آش لعابدار شد در ظرف مورد نظر میکشیم. برای سرو این آش میتوانید به آن ماست یا آبغوره اضافه کنید.
ادامه مطلب ...از یک دختربچه بدجوری کتک خوردم !
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه ...
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره ...
دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه! چه قدرتمند بود!
همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین ...
داستانی متفاوت از چوپان دروغگویی دیگر
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند. برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه ...
یک روز چوپان شروع کرد به فریاد: آی گرگ آی گرگ. وقتی مردم خود را به چوپان رساندند دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است.
آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند نگران نباشد و خدا را شکر که بقیه گله سالم است. اما از آن پس، هر چند روز یک بار چوپان فریاد میزد: "گرگ. گرگ. آی مردم، گرگ". وقتی مردم ده، سرآسیمه خود را به چوپان می رساندند می دیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ، گوسفندی را خورده است. این وضعیت مدتها ادامه داشت و همیشه مردم دیر می رسیدند و گرگ، گوسفندی را خورده بود!
پس مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشی ترین ها و قوی ترین سگ ها را ...
چوپان نیز به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها، دیگر هیچگاه، گوسفندی خورده نخواهد شد. اما پس از خرید سگ ها، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره، صدای فریاد "آی گرگ، آی گرگ" چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است. ناگهان یکی از مردم، که از دیگران باهوش تر بود، به بقیه گفت: ببینید، ببینید. هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوانهای گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندانمان در اطراف پراکنده است !!!
مردم که تازه متوجه شده بودند که در تمام این مدت، چوپان، دروغ می گفته است، فریاد برآوردند: آی دزد. آی دزد. چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم. اما ناگهان چهره مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد. چهره ای خشن به خود گرفت. چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگها هم که فقط از دست چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمی دانستند او را همراهی کردند.
بسیاری از مردم از چماق چوپان و بسیاری از آنها از "گاز" سگ ها زخمی شدند. دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند، گریختند. در روزهای بعد که مردم برای عیادت از زخمی شدگان می رفتند به یکدیگر می گفتند: "خود کرده را تدبیر نیست". یکی از آنها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان "چوپان دروغگو" را برای کودکانمان نقل می کنیم باید برای آنها توضیح دهیم که هر گاه خواستید گوسفندان، چماق، و سگ های خود را به کسی بسپارید، پیش از هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست.
اما معلم مدرسه که آنجا بود و حرفهای مردم را می شنید گفت: دوستان توجه کنید که ممکن است کسی نخست ""راستگو"" باشد ولی وقتی گوسفندان، چماق و سگ های ما را گرفت وسوسه شود و دروغگو شود. بنابراین بهتر است هیچگاه ""گوسفندان""، ""چماق"" و ""سگ های نگهبان"" خود را به یک نفر نسپاریم**.
حکایت چهار دانشجو
چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.
مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:
که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه ...
آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.
استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:
1. نام و نام خانوادگی؟ 2 نمره
2. کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره
الف. لاستیک سمت راست جلو
ب. لاستیک سمت چپ جلو
ج. لاستیک سمت راست عقب
د. لاستیک سمت چپ عقب
بنظر شما دوستان، آیا اون 4 دانشجو توانستند به سوالات پاسخ صحیح بدهند ؟!
مورچه و سلیمان
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...
چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست ...
آیینه و شیشه
جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست ...
عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !
عارف گفت: ولی دیگر دیگران را نمی بینی !
آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند و آن چیزی نیست جز "شیشه"
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند !
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...
میمون ها و کلاه فروش
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست!
بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند ...
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم همان کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند!
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟!
نکته : رقابت هیچگاه سکون نمی شناسد
تغییر دنیا
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: "کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!"
زشت ترین دختر کلاس
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیباروی و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یکدفعه کلاس از خنده ترکید …
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند.
او گفت: اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند. او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود. آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد. مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا!
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم. پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟
و همسرم اینگونه جواب داد:
من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم ...
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با تـوست
مفهوم خانواده
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه ! معذرت میخوام … من هم معذرت میخوام.
دقت نکردم … ما خیلی مؤدب بودیم، من و اون غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم؛ اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم ؟!
کمی بعد از آنروز، در یک غروب غمگین مشغول پختن شام بودم. دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد اما همینکه برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش ولی بدون کمترین توجهی با اخم به او گفتم: "اه ! ازسرراه برو کنار" قلب کوچکش شکست و رفت ! اصلا نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم ...
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:
وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی !
برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی.
آنها گلهایی هستند که او برایت آورده بود. خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی ...
او تنها به این خاطر آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی
در این لحظه بود که احساس حقارت کردم و بی امان اشکهایم سرازیر شدند.
آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم ... بیدار شو کوچولو، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم. نمی بایست اونجور سرت داد می کشیدم
دخترم گفت : اشکالی نداره مامان چون من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو ...
کوچولوی من ادامه داد : اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگل هستن. میدونستم دوستشون داری، مخصوصا آبیه رو ...
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکت یا موسسه ای که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشین جدیدی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد؟
و به این فکر کنید که ما خود را عجیب وقف کار میکنیم و به خانواده مان آنطور که باید اهمیت نمی دهیم!
چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !
اینطور فکر نمی کنید؟!
به راستی کلمه "خانواده" یعنی چه ؟!
10 اشتباه همیشگی در آداب معاشرت
آداب معاشرت فقط مختص رفتار شما سر میز غذا نیست، آداب معاشرت انعکاسی از چشمانداز کلی شما در روابط اجتماعی و زندگی جمعی است. اینکه در اتوبوس شلوغ جایتان را به پیرزنی که ایستاده است ندهید، چیزی درمورد شما به همه آنهایی که بیننده هستند می فهماند—اینکه حاضر نیستید لحظاتی راحتی خود را به خاطر دیگری به خطر بیندازید.
به گزارش ایران ویج ، در اکثر موقعیتها، تصویر و ظاهر شما بخشی از چیزی نیست که توصیفکننده شماست؛ بلکه همه آن چیزی است که شما را توصیف میکند. کسانیکه چیزی درمورد شما نمیدانند با تنها اطلاعاتی که در دست دارند جای خالیها را پر میکنند، و آن چیزی نیست جز آنچه از رفتار و کردار شما میبینند. صرفنظر از فکری که شما درمورد خودتان دارید، یک عادت اجتماعی بد میتواند معیار فکر دیگران نسبت به شما شود: هر کسی که ببیند شما غذایتان را با دهان باز میجوید خیلی قبل از اینکه شغل یا تخصص شما را به خاطر بسپارد، آنرا به یاد خواهد آورد.
معرفی نکردن افراد
چه در یک موقعیت شغلی باشید و چه اجتماعی، اگر فراموش کنید که دو نفر را به هم معرفی کنید، بسیار زشت و ناشیانه به نظر خواهد رسید زیرا شما تنها آشنای م;شترک آنها هستید.
قوانین پذیرفته شدهای برای نحوه معرفی کردن حرفهای وجود دارد (مثل اول گفتن نام فردی که از نظر حرفهای مقام بالاتری دارد)، اما هیچکدام از آنها به اندازه اینکه یادتان نرود آنها را به هم معرفی کنید، مهم نیست.
تکان ندادن به خود برای تلفن حرف زدن
تقریباً در همه موقعیتهای اجتماعی، آنهایی که در اتاق شما شریک هستند بیشتر از کسی که به شما زنگ یا پیامک میزند، مستحق توجه شماست. این مسئله وقتی سر میز شام یا موقعیت شخصی مشابهی هستید، قابلتوجهتر خواهد بود اما برای هر موقعیتی که تنها نباشید صدق میکند.
حتی اگر با افرادی کاملاً غریبه در یک صف ایستاده باشید، سعی کنید تا جایی که ممکن است تماس تلفنیتان را برای خودتان نگه دارید.
بحث کردن سر یک صورتحساب
این یک قانون ساده برای موقعیتهای غذاخوری دستهجمعی در بیرون از منزل است: همیشه برای پرداخت کردن یا سهیم شدن در پرداخت آماده باشید. باید پیشبینی کنید که یکی از اعضای گروه به خود اجازه بدهد که غذایی فوقالعاده گران سفارش دهد.
اگر چنین مسائلی بارها موجب اذیتتان بوده است، به جای اینکه در رستوران سر صورتحساب بحث کنید، در موقعیتی دیگر با آن برخورد کنید. علاوهبراین، خیلی راحت میتوانید در چنین موقعیتی نشان دهید که فردی بخشنده و بزرگوار هستید.
دیر رسیدن
آدمها دوست دارند که حس کنند بر آنها ارزش گذاشته میشود و اگر به دنبال راهی مطمئن هستید که به کسی نشان دهید هیچ ارزشی برای او قائل نیستید، دیر سر قرارتان با او برسید. میتوانید ۲۰ دقیقه دیرتر با یک توضیح خوب و منطقی برسید اما بالاخره بهانه شما هر چه که باشد، فرد مقابل به این فکر خواهد کرد که چرا باید بیش از شما برای رابطهتان ارزش و احترام قائل باشد.
بخصوص در یک موقعیت کاری، در برخورد با مشتریان و رئیس، دیر رسیدن راهی بسیار عالی برای جدا کرن کارمندان توانا و ملاحظهکار و کارمندان بهانهگیر و بیتوجه است.
تقدیم نکردن محل نشستن خود
به همان ترتیبی که بسیاری از قوانین آداب معاشرت برای این طراحی شدهاند که فردی خودمحور به نظر نرسد، قانون “تقدیم محل نشستن خود به فردی که نیاز بیشتری به آن دارد” یکی از اصول شخصیتی اساسی انسان بوده و هیچ نیازی به بحث درمورد سیاستهای جنسیتی ندارد.
شاید آن زن باردار یا پیرزن ناتوان آنقدرها نیازی به صندلی شما در اتوبوس نداشته باشند و شاید شما روز بسیار بدی داشتهاید، پاهایتان درد میکند و اتوبوس هم پر از آدمهای بدبخت و بیچاره است اما به هر ترتیبی هست از نیاز خود چشمپوشی کرده و صندلیتان را به فردی نیازمندتر تقدیم کنید.
برخورد ضعیف با پرسنل خدمات
هیچ اشکالی ندارد که با اشاره ابراز کنید که از خدماتی رضایت نداشتهاید اما درست نیست که اگر خیلی وضع مالی خوبی ندارید یا برای هزینههای آن خدمات آمادگی نداشتید، از تذکر دادن خودداری کنید. به همین ترتیب، درست هم نیست که بخاطر اشکالات خیلی کوچک غذای رستوران را پس بفرستید و با کارمندان و پرسنل طوری رفتار کنید که انگار مستخدم شما هستند.
فقط درمورد خودتان حرف بزنید
خودپرستی اصلاً خصوصیت جالبی نیست. درست است که بعضی افراد بخاطر غرور و خودخواهی که دارند افراد را به سمت خود ج;ذب میکنند اما دلیل نمیشود که شما هم از آنها تقلید کنید. اینکه در مکالمات و گفتگوها فقط خودتان حرف بزنید و به هیچکس اجازه حرف زدن ندهید هم اصلاً کار زیبایی نیست چون دقیقاً همان نتیجه را دارد.
اجازه بدهید دیگران هم نظراتشان را بگویند و وقتی از شما سوال میکنند نیازی نیست برای همه سوالات سه ساعت جواب بدهید. سعی کنید از دیگران سوال کنید این باعث میشود احساس کنند به جز خودتان برای دیگران هم ارزش قائل هستید.
رعایت نکردن آداب باشگاههای ورزشی
آداب باشگاه رفتن بسیار ساده است اما با اینحال خیلیها هستند که با رعایت نکردن این آداب باشگاه را به محیطی ناخوشایند تبدیل میکنند. اینها همانهایی هستند که یک دستگاه ورزشی را دقایق متمادی اشغال میکنند بی آنکه به نظر برسد کار مفیدی با آن انجام بدهند. همانهایی که وزنهها و دمبلها را وسط باشگاه رها میکنند و بعد از انجام کار آن را سر جای خود قرار نمیدهند و ممکن است پای کسی به آنها گیر کند و موجب صدمه زدن به دیگران شوند. همانهایی که موقع نشستن روی دستگاهها از حوله شخصی استفاده نمیکنند و جای عرق بدنشان را روی همه دستگاهها بر جای میگذارند.
یک قانون کلی شاید بتواند همه باشگاهها را از شر چنین افرادی خلاص کند: نباید طوری رفتار کنید که انگار مهمترین آدم روی زمین هستید. طوری رفتار کنید که در آن فضا با دیگران شریک هستید.
آرایش کردن در اماکن عمومی
آرایش کردن در محیط عمومی تجاوز به حق اجتماعی ما محسوب میشود؛ چه فکر کنید کسی نگاهتان میکند چه نه، این کار درست نیست. هر کاری که محل آن سرویس بهداشتی است، مثل گرفتن ناخنها، تمیز کردن چشم ها و هر چیز مربوط به بهداشت شخصی، نیز از این جمله است.
یک سنت قدیمی میگوید زمانیکه در محلی عمومی هستید، از دست زدن به صورت خود خودداری کنید.
غذا خوردن با دهان باز
مثل حیوانات غذا خوردن یکی از بدترین اشتباهات اجتماعی است. این عادت زشت نه تنها شما را زیر سوال میبرد بلکه اطرافینتان که میخواهند از غذای خود لذت ببرند را نیز مشمئز میکند.
این مسئله مخصوصاً برای خانمها اهمیت بسیار زیادی دارد و نشانه یک مرد بیکلاس است.( مردمان )
ادامه مطلب ... 4مورد که شما هرگز در مورد موبایل نشنیده اید
اقداماتی وجود دارد که می توان در مواقع فوری و ضروری انجام داد. موبایل شما می تواند یک نجات دهنده زندگی یا یک ابزار فوری برای نجات باشد.
اول وضعیت فوق العاده
شماره تلفن وضعیت فوق العاده در کشورهای جهان 112 است. در ایران نیز اگر شما حتی در یک مکان خارج از محدوده شبکه موبایل خود قرار داشته باشید، شماره 112 را بگیرید، موبایل در هر شبکه موجود جستجو می کند تا یک تماس وضعیت فوق العاده برای شما برقرار کند. (پلیس، اورژانس، آتش نشانی یا...) و جالب اینکه این شماره حتی زمانیکه صفحه کلید قفل است نیز کار می کند. امتحان کنید.
حتی با گوشی بدون سیم کارت نیز میتوانید به شماره 112 زنگ بزنید.
دوم آیا تا بحال کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته اید؟
آیا ماشین شما یک دستگاه کنترل از راه دور بدون کلید دارد؟ این وسیله می تواند روزی مفید باشد. یک دلیل خوب برای داشتن یک موبایل: اگر شما کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته باشید،و مثلاً دستگاه کنترل در منزل باشد به موبایل یک نفر در منزل از طریق موبایل خودتان تماس بگیرید. تلفن خود را در حدود فاصله 1 متر از ماشین قرار دهید و از فرد مقابل در منزل بخواهید که کلید کنترل درب بازکن ماشین را فشار دهد، و آنرا نزدیک موبایل خود قرار دهد. قفل ماشین شما باز خواهد شد. با این کار نیاز نیست کسی کلیدها را شخصاً بیاورد. فاصله هیچ تاثیری ندارد. شما می توانید کیلومترها فاصله داشته باشید، اگر شما بتوانید با کسی که ریموت کنترل ماشین شما را دارد ارتباط برقرار کنید، شما می توانید قفل ماشین خود را باز کنید. باور ندارید امتحان کنید و متعجب شوید .
سوم چگونه یک موبایل دزدیده شده را غیرفعال کنیم؟
برای چک کردن شماره سریال موبایل خود، کلید های زیر را به ترتیب فشار دهید:
*#06#
یک کد دیجیتالی روی صفحه نمایش ظاهر می شود. این شماره مختص دستگاه شما است. این شماره را یادداشت کنید و در جایی امن نگه دارید. هنگامیکه موبایل شما دزدیده می شود، شما می توانید به پشتیبان شبکه خود تماس بگیرید و این کد را به آنها بدهید. سپس آنها قادر خواهند بود دستگاه شما را مسدود کنند، حتی اگر دزدها SIM کارت را عوض کرده باشند. تلفن شما کاملاً غیرقابل استفاده خواهد شد. شما ممکن است نتوانید موبایل خود را بازپس گیرید، اما حداقل می دانید کسیکه آنرا دزدیده است دیگر نمی تواند از آن استفاده کند یا آنرا بفروشد. اگر هر کسی این کار را بکند، دیگر دزدین موبایل هیچ فایده ای نخواهد داشت.
چهارم قدرت باطری مخفی شده
در نظر بگیرید باطری موبایل شما خیلی کم است. برای فعال کردن کلیدهای #3370* را فشار دهید. موبایل شما با این اندوخته راه اندازی مجدد خواهد شد و موبایل افزایش 50 % در باطری را نشان می دهد. این فضای اندوخته هنگامیکه موبایل خود را شارژ می کنید، خودبه خود شارژ خواهد شد.
ادامه مطلب ...۱۰ اشتباه عاشقانه
کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آن ها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابق تان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید.
با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.
۱) بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.
۲) او را مجبور نکنید
نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید!
شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.
۳) التماس نکنید
خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ «خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم...» به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض این که یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.
۴) مرتب هدیه نخرید
تا به حال شنیده اید: «عشق من را نمی توانی بخری!» شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفر آور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.
۵) هر ۵ دقیقه یکبار نگویید «دوستت دارم»
افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، این که بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برای تان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با «دوستت دارم» ها چندان کار رمانتیکی نیست.
احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرف تان را از شما دور کرده است، چون نشان می دهد که گدای عشق و محبت هستید.
۶) تفاوت های ج-نس-ی را فراموش نکنید
خیلی وقت ها افراد نمی توانند نظر ج-نس مخالف شان را به خود جلب کنند، چون کارهایی انجام می دهند و طوری رفتار می کنند که نظر خودشان و هم جن-س-ان شان را جلب می کند. مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جن-س مخالف استفاده کنید.
مثلامردها بیشتر جذب ظاهر زن ها می شوند.در حالی که برای زن ها بیشتر شخصیت مردها مهم است.
این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن ها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاش تان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف مقابل تان جذاب است بیشتر کار کنید.
۷) همه قدرت را به او ندهید
طوری رفتار نکنید که اگر طرف تان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. این کار همه قدرت را به او می دهد و باعث می شود شما یک بدبخت بیچاره به نظر برسید که هر کس می تواند شما را راحت دور بیندازد. این چیز جالبی نیست و فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می خواهید طرف تان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.
۸) در دام ظاهر و پول نیفتید
فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت این است که مردم ما با این قدر کوته بین نیستند، مخصوصاً وقتی رابطه یی نزدیک با طرف مقابل داشته باشید. ظاهر و پول نمی توانند پایه و اساس یک رابطه ی پایدار را بسازند. این ها فقط مثل پرده ی خانه می مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می زند. بعضی ها اشتباه کرده و می گویند: «فوقش اینقدر پول از دست می دهم، اما باز او را به دست می آورم. نه! باید وارد عمل شوید و برای برگرداندن عشق تان اقدام کنید.
۹) اشتباه نشانه ها را درک نکنید
وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. مخصوصاً در مورد دینامیک های مرد و زن و روا-بط عاشقا-نه، وقتی اطلاعات تان در این زمینه زیاد شد. آن وقت می توانید با نشان دادن علامت های خاص خودتان، شروع به تأثیر گذاری و گرفتن کنترل هر رابطه یی کنید.
۱۰) کمک بگیرید!
خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد.
در این گونه مواقع اکثر افراد نمی دانند چه باید بکنند، اما اگر وقت بگذارید و کمی در مورد روانشناسی و نیازها و امیال پایه یی انسان مطالعه کنید، می توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرف تان را به دست آورید. باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید.
پیامک های جدید با موضوع تنهایى
…
در تنهایی هایم نیز به یاد توام
زیرا تو تمام تنهایی هایم هستی…
.
.
.
تنهای تنها نیز شوم…
بیکس و رسوا نیز شوم…
باز هم آرامم…
خدا را دارم…
.
.
.
تمام آرزوی من برایت این است…
(تنها نشوی)
.
.
.
قلب من قطعه ای از مزار تنهایی هاست / غم دنیاست که در گوشه ی قلبم پیداست
وقتی احساس کنم نیمه ای از جان منی / بی تو هر جا بروم باز وجودم تنهاست
.
.
.
نیمکت با هم بودنمان تنهاست
من دل نشستن ندارم
تو دلیل نشستن باش !
.
.
.
نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی
.
.
.
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی . . .
.
.
.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
وقت است که یک چندی در خانه ی ما آیی
در خانه ی ما آمد ، آن پادشه خوبان
آن پادشه خوبان ; داد از غم تنهایی . . .
.
.
.
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم . . .
.
.
.
هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک می شوی
اما هنوز ،
شریک تمام بیخوابی های من،
تویی
.
.
.
برای من مهم نیست که وقتی کسی تنهاست به فکر من باشه
برای من این مهمه که وقتی اطرافش شلوغه ، قلبش به خاطر من میتپه
.
.
.
چون خیالت همه شب مونس و دمساز من است
شرم دارم که شکایت کنم از “تنهایی”
.
.
.
تنهایی یعنی
من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد
.
.
.
فکر تنهایی نباش
تنهایی خودش تنهاست
تنها به فکر کسی باش
که بی تو تنهاست …
.
.
.
دارد باران می بارد و داغ تنهایی دلم تازه می شود
از ابتدای خلقت هم سخن از تنها سفر کردن نبود…
.
.
.
من تورادوست دارم
تو دیگری را
دیگری دیگری را
اینچنین است که همه تنهاییم
.
.
.
ازطرف اونی که تنهاست تنها اومده تنها میره تنهاش میزارن
تنها نمیزاره تنها یه آرزو داره اونم اینه که تو تنهاش نذاری…
.
.
.
تو رفته ای که بی من,تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو,شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
.
.
.
روزهایـی کـه بـی تـو می گـذرد
گـرچه بـا یـاد تـوست ثـانـیه هـاش
آرزو بـاز می کـشد فـریـاد:
در کـنار تـو می گـذشت٬ ای کـاش!
.
.
.
رفتم که نبینی پریشان شدنم را / غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را
در خویش فرو رفتم و در خویش شکستم / تا تو نبینی غم تنها شدنم را
نهمین در بهشت
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند ، فرشته پری به شاعر داد و شاعـر شعری بـه فرشته .
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته شعـر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت ...
خدا گفت: دیگر تمام شد! دیگرزندگی برای هر دوتان دشـوار می شود.
زیرا شاعری که بـوی آسمـان را بشنود ، زمیـن برایش کوچـک اسـت و فـرشته ای کـه مـزه عـشق را بچشد، آسمـان برایش تنـگ ...
فرشته دست شاعر را گرفـت تا راه های آسمان را نشانش بدهـد و...
شاعـر بال فرشته را گرفت تـا کوچـه پس کوچـه های زمیـن را به او معرفی کند .
شـب کـه هر دو به خانه برگشتند ، روی بال های فرشته قدری خاک بود و روی شانه های شاعر چند تا پر...
فرشته پیش شاعر آمد و گفت : می خواهم عاشق شوم .
شاعر گفت : نه! تو فرشته ای و عشق کار تو نیست .
فرشته اصرار کرد واصرار کرد ...
شاعر گفت : اما پیش از عاشقی باید عصیان کرد و اگـر چنین کنی از بهشت اخراجت می کنند . آیا آدم و سرنوشت تلخش را فراموش کرده ای ؟
اما فرشته باز هم پافشاری کرد آن قـدر که شاعر به ناچار نشانی درخـت ممنوعه را به او داد...
فرشته رفت و از میوه آن درخت خورد .
اما پرهایش ریخت و پشیمان شد!!!
آ ن گاه پیش خدا رفت و گفت: خدایا مرا ببخش من به خودم ظلم کرده ام . عصیان کردم و عاشق شدم وپشیمانم، آ یا حالا مرا از بهشت بیرون می کنی ؟
خداوند فرمود : پس تو هم این قصـه را وارونه فهمیدی ! پس تو هـم نمی دانی تنها آن که عصیـان می کند و عاشق می شود، می تواند به بهشت وارد شود !
و آ ن وقـت خدا نهمین در بهشت را باز کرد ...
فرشته وارد شد و شاعـر را دیـد که آنجـا نشسته است در سوگ هشت بهشت و رنج هبوط !
فرشته حقیقت ماجرا را برایش گفت اما او باور نکرد.
آدم ها هیچ کدام این قصه را باور نمی کنند. تنها آن فرشته است که می داند بهشت واقعی کجاست...!
سخن روز : همه دوست دارند به بهشت بروند,اما کسی دوست ندارد بمیرد .بهشت رفتن جرأت مردن میخواهد.
ادامه مطلب ...پسوردهای موفقیت در قرآن کریم
و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.
همه کارشناس مسائل اجتماعی شدهاند و پای صحبت هر کسی مینشینی میتواند ساعتها از در و دیوار و مردم و مسئولین انتقاد کند و به همه بفهماند که من هم از مسائلی که در اطرافم میگذرد سر در میآورم و میتوانم آنها را درک کنم و شاید آنها را به چالش بکشانم .
اما در این میان مشکلی که وجود دارد و دامن گیر خیلی از ما شده این است که نقش خودمان را در مشکلات جامعه نادیده میگیریم بدین معنا که هر جامعه ای خواه ناخواه با مشکلات زیادی مواجه است که میتوان علتهای مختلفی را برای آن به تصویر کشید اما در کنار همه این مشکلات خود ما هم در صورتی که عملکرد بدی در جامعه داشته باشیم میتوانیم علت به وجود آمدن بسیاری از مشکلات شویم .
نکته قابل توجه در این میان این است که قبل از اینکه از هر چیزی خواه جامعه و خواه مسئولین و خواه اطرافیان خود انتقادی بکنیم کمی به کارهای خودمان بیندیشیم که آیا عملکرد من هم در جامعه تأثیر دارد یا خیر؟ و اگر من کاری که با قانون و اخلاق و دین مخالف است انجام بدهم آیا این عملکرد بد من هم میتواند سبب بروز بعضی از مشکلات شود؟
جواب این سؤال کاملاً روشن است که افراد در جامعه به مثابه اعضای یک جامعه هستند و عملکرد فردی چه خوب و چه بد میتواند در جامعه موثر باشد و جامعه را به سوی خوبیها و یا به دره سقوط و هلاکت راهنمایی کند .
پس حال که عملکرد ما این قدر در جامعه موثر است بیایید همه کارهای خودمان را به نحو احسن و جامع و کامل و بدون هیچ نقص و عیبی انجام دهیم چرا که ما خداوندی داریم که همه کارهای خود را به نحو احسن انجام میدهد و بارها فرموده است:
1) بهترین سرگذشتها را بیان میکند:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ به ما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآن: ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت میکنیم)( یوسف: 3)
2) بهترین بیان را دارد :
(وَ لا یَأْتُونَکَ به مثلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسیراً: و برای تو مَثَلی نیاوردند، مگر آنکه [ما] حق را با نیکوترین بیان برای تو آوردیم.)( الفرقان : 33)
3) بهترین آفریدگار است:
(الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طین: همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.)( السجدة : 7)
4) بهترین سخن را نازل کرده است :
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ : خدا زیباترین سخن را نازل کرده است)(الزمر: 23)
حال خداوندی که تمام کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدهد از ما خواسته است تا ما هم کارهایمان را به نحو احسن انجام دهیم و فرموده است :
(وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا: و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید)( هود: 7)
پسوردهای موفقیت
پس برای اینکه موفقیت را دریابید یکی از پسوردهای مهم برای ورود در سرزمین موفقیت این است که همه کارها را به نحو احسن انجام دهید:
1) در تصرفات و فعالیتهای اقتصادی به بهترین شکل عمل کنید:
(وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْط: و به مال یتیم - جز به نحوی [هر چه نیکوتر]- نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید.)(انعام: 152)
2) با مخالفان خود با بهترین روش بحث کنیم:
(ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای.)( النحل: 125)
3) بهترین سخنان را قبول کنیم:
(الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ : به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.)( الزمر : 18)
4) در روابط اجتماعی به بهترین شکل برخورد کنیم :
(وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ:و نیکی با بدی یکسان نیست.[بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.)(فصلت: 34)
منبع :وبلاگ حافظان نور
چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟
مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید (این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است).
1- ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.
2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید.
3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند.
4- سعی کنید انگشتان شست را از هم جدا کنید. انگشت شست نمایانگر والدین است. انگشت های شست می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.
5- لطفا مجددا انگشت های شست را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.
6- اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
7- انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.
عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.
شست نشانه والدین است .
انگشت دوم خواهر و برادر .
انگشت وسط خود شما .
انگشت چهارم همسر شما .
و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است
ادامه مطلب ...پیامک های عاشقانه
…
متن فانتزی و دوستانه
نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند
.
.
.
متن فانتزی و دوستانه
نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه کوتاهترین شبش یلدا باشد
.
.
.
متن عشقولانه و فانتزی
نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم
.
.
.
متن ادبی و محترمانه
نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند
.
.
.
متن دوستانه و محترمانه
زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند
نوروز جشن نکوداشت نگاه تو ست پس نوروز بر تو فرخنده باد
.
.
.
متن عشقولانه و فانتزی
با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم
سال تحویل دلم می گیرد با تو تا آخر خط بیدارم
.
.
.
متن ادبی و دوستانه
پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از آن شما نیست
.
.
.
متن عشقولانه و فانتزی
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند
.
.
.
متن فانتزی
باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطره های باران طلایی رنگند.از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی
.
.
.
متن اداری
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت
.
.
.
متن ادبی
سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما…کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟…زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و …سال نو مبارک …چون همیشه امیدوار وسال نومبارک…
.
.
.
متن ادبی
چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت .. راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟
***نوروز مبارک***
.
.
.
متن ادبی و شعر
باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند
.
.
.
جشن فـــرخنده فـــرودیـن است
روز بازار گـــل و نسرین است
.
.
.
و باز گرمای ملایم و فرحبخش روز های آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها به سبزه و گلها و درختان بشارت میدهد تا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه بخود گیرند و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند ـ
.
.
.
دی شد و بهمـــن گذشت فصل بهاران رسید
جلوهء گلشن به باغ همچو نگاران رسیـــــد
.
.
.
و باز نسیم گوارای گیسوان مشک بوی بته های گلاب را با آهنگ موزون تکان میدهد تا با لالهء خوش عذار و نرگس و ریحان و گل های دشتی همزمان جوانه زنند و ترانه عشق را به گوش عشاق برسانند و آنگاه در چمنها و دشت و دمن طوفان برپا کنند ـ
.
.
.
فروردین است و روز فـــرودین
شادی و طــرب را کنــد تلقیــــن
ای دو لب تو چو مــی مـــرا ده
کان باشــد رسم روز فـــرودیــن
.
.
.
و باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زار ها راه میگشاید و گلهای سرخ و زرد و نیلوفری را که در سبزه زار ها می رویند نوازش میدهد و آنگاه پربار چمن را به نظاره می نشیند و همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی مردان پاکدل دشت می شتابد نالهء نی را می شنود و وظیفه دار این پیام میگردد ـ
.
.
.
رونق عهـــد شبابست دگــر بوستان را
میرسد مـــژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمـن بـاز رسی
خدمت ما برسان سرو گل ریحـــان را
.
.
.
و باز فرزندان خورشید در دره ها وادی ها کوهپایه ها و ب
.
.
.
باغ های خندان به بشارت عید بهار و خوشحالی جوانه زدن شاخه های پر نقش و نگار فاخته ها و کبک دری و عتدلیان را به نغمه سرایی می طلبد و پروانه ها را به پذیرایی عطر شگوفه ها دعوت می نماید و غزلان دلفرین را که عشاق سرگردان به یاد چشم مست معشوقه بی وفا و دل آزار خودشان بیابان در بیابان می پرستند فرا میخواند تا سختی های زمستان را به فراموشی بسپارند و عید رابا دیدار دو باره با فصل باران تجلیل کنند و با شنیدن این سرود دلنشین همراز و هم صحبت با آنهای گردند که دل به عشق زنده دارند ـ
.
.
.
ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی
چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی
خندان و تازه رویی سر سبز و مکشبویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی
.
.
.
بلبلا مــژدهء بهـــار بیــار
خبر بد به بوم و باز گذار
.
.
.
خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد
ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد . . .
عید تان مبارک باد
.
.
.
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست / با آن گل نرگسی گرت رخصت هست
میکوش به خدمتش که آن نوح نجات / بر اوج فراز میبرد ذره پست
عید تان مبارک باد
.
.
.
دلتان به نور لطف خدا منور ، مشام جانتان به شمیم بهارمعطر
لطف روزگار برایامتان مقرر ، نوروزتان با شادی وصفا
.
.
.
بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند
سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است
فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند
توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
امیدوارم عید با شکوفه هایش، بهار با گلهایش
و سال نو با امیدهایش بر تو ای عزیزترین مبارک باشد . . .
.
.
.
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی مهراس، چون بهار آمدنی است / و ایام ظهور آن ستم سوز خوش است!
عید تان مبارک باد
.
.
.
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
این گونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
سال نو مبارک
.
.
.
خداوندا ، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای دوستان من عطا فرما :
هزار و سیصد و نود امید
هزار و سیصد و نود بهروزی
هزار و سیصد و نود لبخند زیبا
سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
.
.
.
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز
اللهم عجّل لولیک الفرج
.
.
.
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن خواهی برایت آن بماند
بپایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
سال نو مبارک
.
.
.
خودت گفتی وعده در بهار است
بهار آمد دلم در انتظار است
بهار هر کسی عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یار است
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
عید نوروز را به گلهای یاس بهشت آرزوهایم
پدر و مادر عزیزم که عطرشان پایدار ومهرشان ستودنی است تبریک می گویم
سال نو بر شما مبارک باد . . .
.
.
.
گل ها همه با اذن تو برخاسته اند
از بهر ظهور تو خود آراسته اند
مردم همه در لحظه ی تحویل، بی شک
اوّل فرج تو از خدا خواسته اند . . .
.
.
.
ان شاءالله امسال یه کاری کنیم وقتی تقویم سال بعد را باز می کنیم
یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه:
اولین سالگرد ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) – تعطیل
.
.
.
بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است:
گل زیبای نرگس . . .
عید مبارک
.
.
.
چهار دعای برتر، لحظه ی تحویل سال:
اوّل دعا برای ظهور آن بی مثال
دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال
سوم رسیدن ما به قله های کمال
چارم تمام جیب ها پر از پول، امّا حلال . . .
.
.
.
گل همیشه بهارم این بهار هم رفت و نیامدی!
عزیزم بیش از پیش دعایت می کنم و منتظرت هستم .
تو هم به جان مادرت، دعا کن فصل بعد فصل وصل باشد . . .
.
.
.
امام صادق (علیه السلام):
نوروز روزی است که در آن قائم ما اهل بیت ظهور کند.
.
.
.
آنان که هر روز تدارک اردوی آسمانی می بینند، پر شکوه ترین “اوقات فراغت” را دارند.
پرشکوه ترین تعطیلات نصیبتان باد…
.
.
.
پروردگارا! تقدیر دوستان را در سال تازه بهگونهای
قرار ده که در پایان سال، از گذشته خود افسوس نخورند . . .
.
.
.
عید حقیقی را آنان درک می کنند که با یک چشم بر گذشته بگریند
و با چشم دیگر به آینده لبخند بزنند . . .
.
.
.
گل ها و سبزه ها پیامبرانی هستند که در بهار مبعوث می شوند
تا بهار ناگزیر قیامت را امضا کنند.
.
.
.
خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است
خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها، مهدی زهرا فراموش نکنیم . . .
.
.
.
مُدّعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
گل من را بهاری بی خزان است
گل من مهدی صاحب زمان است
اللهم عجّل لولیک الفرج
.
.
.
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز
اللهم عجّل لولیک الفرج
ادامه مطلب ...رهایی از شر موهای خشک و خشن
اکثر افرادی که از خشک و خشن بودن موهایشان رنج می برند، می توانند با ماده آرایشی به نام سرم مو تا حدودی موهایشان را از زبری و خشکی درآورند.
سرم مو
سرم مو برای آن دسته موهایی استفاده می گردد که زیبایی و درخشندگی خود را در اثر آلودگی هوا، کثیفی، غبار و نورخورشید از دست داده اند.
روغن سیلیکون ماده اصلی تشکیل دهنده سرم مو می باشد. سرم مو معمولا پس از هر بار شستشوی مو مورد استفاده قرار می گیرد و باعث می گردد که مو براق تر به نظر آمده و بتوان به گونه دلخواه آن را فرم داد.
این فرآورده به منظور حالت دادن، براق نمودن ، محافظت از موهای آسیب دیده و جلوگیری از وز شدن موها طراحی شده است.
سیلیکون موجود در سرم با اتصال به کوتیکول های مو، خواصی از خود به جای می گذارد. از جمله :
- با ایجاد یک لایه محافظ مو را در مقابل آسیب های محیطی و آسیب در هنگام حالت دادن مو محافظت می کند.
- این لایه محافظ باعث پیشگیری از از دست رفتن رطوبت مو می گردد.
- این لایه محافظ ، از ایجاد الکتریسیته ساکن خصوصاً پس از سشوار کشیدن پیشگیری می کند.
- باعث ایجاد حس نرمی و براق شدن مو می گردد.
- این فرآورده بر خلاف کرم ها و واکس های موی سر، چرب نمی باشد و بر خلاف ژل ها، چسبنده نمی نیست و حالت پوسته پوسته بر روی مو ایجاد نمی کند.
- لایه محافظ این فرآورده باعث حالت گرفتن بهتر و سریعتر موها می شود.
- پس از مصرف این فرآورده ، شانه کردن موهای بلند و فر تسهیل می گردد.
- این فرآورده برای موهای بلند، زبر ، وز و فر و خصوصاً موهای آسیب دیده توسط مواد شیمیایی و نیز موهای صاف و کوتاه مردان و زنان قابل استفاده است.
- این فرآورده بر روی موهای خشک و تر تمیز قابل استفاده است.
بیشترین مصرف سرم مو، بعد از حمام کردن و برای موهای زبر و آسیب دیده توسط رنگ و مش است که آنها را نرم و براق و خوش حالت می کند
چه زمانی از سرم مو استفاده کنیم؟
- برای خانم های با موهای فر طبیعی و البته کمی خشک، بلافاصله بعد از حمام روی موهای نم دار و لابه لای موها باید مالیده شود.
- خانم های با موهای حالت دار، اما رنگ و مش شده، قبل از سشوار یا اتو کشیدن کمی از سرم مو را به نوک انگشتان زده و لابه لای موها بزنند و به همراه رطوبت کم موها آنها را سشوار بکشند.
- موهای زبر، اما نرم و صاف بعد از حالت دادن موها با سشوار، به میزان خیلی کم و تنها با نوک انگشتان، سرم مو روی موها زده شود که این مقدار برای گرفتن خورده های روی موها زده می شود.
- سرم مو برای نرمی موهای پسران و آقایانی که موهای زبر و خشنی دارند، بدون سشوار می تواند آنها را براق کند.
مزایای استفاده از سرم مو
سرم مو باعث روشن شدن رنگ مو می گردد. همچنین باعث درخشندگی مو می گردد.
سرم مو باعث از بین رفتن وزخوردگی و ژولیدگی مو می گردد.
سرم مو از خشکی و زبری مو جلوگیری می کند.
اگر پیش از سشوارکشیدن از سرم مو استفاده گردد، از رسیدن حرارت بیش از حد به مو جلوگیری می کند.
بواسطه خاصیت ضدچسبندگی سرم مو، از موها در برابر آلودگی، گردوغبار و اشعه های مضر خورشید محافظت می نماید.
روش استفاده از سرم مو
در ابتدا باید موهای خود را با شامپویی ملایم بشویید. بعد مقدار کمی از سرم مو را بر روی دست خود ریخته وآن را به موهای خود بمالید و بگذارید خشک گردد. پس از استفاده از سرم بر روی مو، دیگر نیازی به شستشوی مجدد نمی باشد.
همچنین می توانید بعد از خشک کردن موها، در حالتی که کمی نم دارد ، از سرم مو استفاده کنید.
توصیه ها
تنها مقدار کمی از سرم به خصوص برای جلوگیری از وز شدن مو کافی می باشد.
هیچگاه نباید سرم مو بر روی پوست سر قرار گیرد. در غیر اینصورت موهای شما بسیار چرب به نظرآمده و فرم دهی به آن مشکل می گرد.
در ضمن همیشه به یاد داشته باشید که از سرم مویی استفاده کنید که در ظروف در بسته باشد.
پیامک های جدید عاشقانه سرکاری
عزیزم ! قورباغه های عشقت در لجنزار قلبم قار و قور می کنند !
.
.
.
نمی دانم چرا هر چقدر به قربانت می روم نمی رسم !
.
.
.
امیدوارم خرس زیبایی هام همیشه تو غار چشمات بچره !
.
.
.
اگر دیدی معمار خشت اول را کج نهاده بدان عاشق ثریا شده است !
.
.
.
قاب عکستو زدم جای ساعت دیواری !
مگه مادرم ول می کرد ؟ تا دم در دنبالم کرد !!!
.
.
.
بهترین لحظه ، لحظه ایست که فکر کنی فراموشت کردم ، آخ اگه بدونی چی حالی میده !
.
.
.
ای ستاره های زندگی ام ! به همه شما عشق میورزم ، فقط به من فرصت بررسی دهید !
.
.
.
کاش کسی تو دلم پا نمیزاشت ، دیگه دارم خفه میشم از بوی جورابش !
.
.
.
موقعی که می خواستمت می ترسیدم نگات کنم ، حالا که نگات می کنم ، دلم میخواد فرار کنم !
.
.
.
مهم نیست که قشنگ نیستی ، قشنگ اینه که مهم نیستی !
.
.
.
به رسم قدیم اسمت رو روی لبه آستینم نوشتم ، ببین … آخ آخ ! آنقدر دماغم رو گرفتم ناخوانا شده !
.
.
.
آخی ! یادته اولین دیدارمون ؟ بازم بوی پهن اومد یاد این روز افتادم !
.
.
.
چند وقته در قلب منی ! دکتر گفته باید عمل باز قلب انجام بدم !
داستان حتما دلیلی دارد
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.
هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
تا این که یک روز به سفر رفت...
در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟
درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...
مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!
علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.
از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.
علت شادابی اش را جویا شد.
گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد.
بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم.
پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...
سخن روز : بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش ، امید هیچ معجزه ای از یک مرده نیست ، پس زنده باش . . .
ادامه مطلب ...یک کلام تمام
ابو سعیدابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت
مردم از تمام اطراف روستا ها و شهرها امده بودند
جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند.
سپس شاگرد ابو سعید گفت تو را به خدا از انجا که هستید یک قدم پیش بگزارید
همه یک قدم پیش گذاشتند سپس...
نوبت به سخنرانی ابو سعید رسید
او از سخنرانی خود داری کرد
مردم که به مدت یک ساعت در مسجدبودند و خسته شده بودند شروع به اعتراض کردند
ابو سعید پس از مدتی گفت :
هر انچه که من میخواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود...
سخن روز : دانستن کافی نیست، باید به دانسته ی خود عمل کنید. ناپلئون هیل
ادامه مطلب ...