معمای عشق
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان.
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است .
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن میسوزد
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست.
از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم رباتی هست که قلب را به سوی خود می کشد.
از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد.
از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .
از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود.
از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد
از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد میشود.
از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر میگذارد
از خود عشق پرسیدم عشق چیست؟ گفت فقط یک نگاه
پسوردهای موفقیت در قرآن کریم
و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.
همه کارشناس مسائل اجتماعی شدهاند و پای صحبت هر کسی مینشینی میتواند ساعتها از در و دیوار و مردم و مسئولین انتقاد کند و به همه بفهماند که من هم از مسائلی که در اطرافم میگذرد سر در میآورم و میتوانم آنها را درک کنم و شاید آنها را به چالش بکشانم .
اما در این میان مشکلی که وجود دارد و دامن گیر خیلی از ما شده این است که نقش خودمان را در مشکلات جامعه نادیده میگیریم بدین معنا که هر جامعه ای خواه ناخواه با مشکلات زیادی مواجه است که میتوان علتهای مختلفی را برای آن به تصویر کشید اما در کنار همه این مشکلات خود ما هم در صورتی که عملکرد بدی در جامعه داشته باشیم میتوانیم علت به وجود آمدن بسیاری از مشکلات شویم .
نکته قابل توجه در این میان این است که قبل از اینکه از هر چیزی خواه جامعه و خواه مسئولین و خواه اطرافیان خود انتقادی بکنیم کمی به کارهای خودمان بیندیشیم که آیا عملکرد من هم در جامعه تأثیر دارد یا خیر؟ و اگر من کاری که با قانون و اخلاق و دین مخالف است انجام بدهم آیا این عملکرد بد من هم میتواند سبب بروز بعضی از مشکلات شود؟
جواب این سؤال کاملاً روشن است که افراد در جامعه به مثابه اعضای یک جامعه هستند و عملکرد فردی چه خوب و چه بد میتواند در جامعه موثر باشد و جامعه را به سوی خوبیها و یا به دره سقوط و هلاکت راهنمایی کند .
پس حال که عملکرد ما این قدر در جامعه موثر است بیایید همه کارهای خودمان را به نحو احسن و جامع و کامل و بدون هیچ نقص و عیبی انجام دهیم چرا که ما خداوندی داریم که همه کارهای خود را به نحو احسن انجام میدهد و بارها فرموده است:
1) بهترین سرگذشتها را بیان میکند:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ به ما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآن: ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت میکنیم)( یوسف: 3)
2) بهترین بیان را دارد :
(وَ لا یَأْتُونَکَ به مثلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسیراً: و برای تو مَثَلی نیاوردند، مگر آنکه [ما] حق را با نیکوترین بیان برای تو آوردیم.)( الفرقان : 33)
3) بهترین آفریدگار است:
(الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طین: همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.)( السجدة : 7)
4) بهترین سخن را نازل کرده است :
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ : خدا زیباترین سخن را نازل کرده است)(الزمر: 23)
حال خداوندی که تمام کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدهد از ما خواسته است تا ما هم کارهایمان را به نحو احسن انجام دهیم و فرموده است :
(وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا: و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید)( هود: 7)
پسوردهای موفقیت
پس برای اینکه موفقیت را دریابید یکی از پسوردهای مهم برای ورود در سرزمین موفقیت این است که همه کارها را به نحو احسن انجام دهید:
1) در تصرفات و فعالیتهای اقتصادی به بهترین شکل عمل کنید:
(وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْط: و به مال یتیم - جز به نحوی [هر چه نیکوتر]- نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید.)(انعام: 152)
2) با مخالفان خود با بهترین روش بحث کنیم:
(ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای.)( النحل: 125)
3) بهترین سخنان را قبول کنیم:
(الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ : به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.)( الزمر : 18)
4) در روابط اجتماعی به بهترین شکل برخورد کنیم :
(وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ:و نیکی با بدی یکسان نیست.[بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن؛ آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.)(فصلت: 34)
منبع :وبلاگ حافظان نور
سفارش امام زمان (عج) به ذکری در رکوع نمازها
شاید بعضی ازشما دیده باشیدبرخی ائمه جماعات دررکوع آخر نمازشان این ذکر رامیگویند: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم». این دستورالعملی است که خود آقا امام عصر (عج الله) دردیدار باآیت الله مرعشی نجفی به ایشان فرمودندکه دررکوعهای نماز بویژه رکوع اخر تاکید کردند بخوانید.
محمد قبادی نویسنده وبلاگ دیتا در آخرین پست وبلاگش نوشت:
شاید بعضی ازشما دیده باشیدبرخی ائمه جماعات دررکوع آخر نمازشان این ذکر رامیگویند: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم». این دستورالعملی است که خود آقا امام عصر (عج الله) دردیدار باآیت الله مرعشی نجفی به ایشان فرمودندکه دررکوعهای نماز بویژه رکوع اخر تاکید کردند بخوانید.
ترجمه آن ذکر این است: بارالها درودبرمحمدوآلش بفرست و بر عجز وناتوانی مارحم کن وبه حق محمد وآل او به داد ما برس.
دیدار یار غائب - ملاقات حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی، قدس سره
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت، علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه، داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر، علیه السلام، را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت:ای سید! سلام علیکم.
ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان وسکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن میگفتیم و میرفتیم از من سؤال کرد:
کجا قصد داری؟
گفتم: مسجد سهله.
فرمود: به چه جهت؟
گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر، علیه السلام.
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجدکوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجدشده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگها با او آن دعا را میخواندند;احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنهای، چه خوب است شام بخوری.
پس سفرهای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چله زمستان و سرمای زنندهای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.
سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم.
داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه میکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتداکردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:
ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه میروی یا در همین جا میمانی؟
گفتم: میمانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق، علیه السلام، نشستیم.
به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟
در جواب کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم.
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم میآید ارکان وجودم میلرزد به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره میکنم؟
۱. در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود:
ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره میکنی؟
گفتم: سه مرتبه صلوات میفرستم و سه مرتبه میگویم: «استخیر الله برحمته خیرة فی عافیة» پس قبضهای از تسبیح را گرفته میشمارم، اگر دو تا بماند بداست و اگر یکی ماند خوب است.
فرمود: برای این استخاره، باقی ماندهای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراحکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف میشوداستخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد کشف میشودکه استخاره اول میانه است.
به حسب قواعد علمیه میبایست دلیل بخواهیم و آقاجواب دهد به جای دقیق و باریکی رسیدیم پس به مجرداین قول تسلیم و منقاد شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست.
۲. از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سورهها بعد از نمازهای واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره عم بعداز نماز عصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه وبعد از نماز عشاء سوره ملک.
۳. دیگر اینکه تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از حمد هر سورهای خواستی میخوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را میخوانی و فرمود: کفایت میکند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت.
۴. تاکید فرمود که: بعد از نمازهای پنجگانه این دعا رابخوان:
«اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین».
۵. و دیگر تاکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنمازهای یومیه خصوصا رکعت آخر:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم».
۶. در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمود:
تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن.
۷. تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یاد از آنهانمی کنند.
۸. تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را درعمامه قرار دادن چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل میکنند و فرمود: در شرع اینچنین رسیده است.
۹. تاکید بر زیارت سید الشهدا، علیه السلام.
۱۰. دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را ازخدمتگزارن شرع.
۱۱. پرسیدم: نمیدانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟
فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی.
گفتم: نمیدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟
فرمود: تمام آنها از تو راضیاند و دربارهات دعامی کنند.
استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف.
دعا فرمودند.
در اینجا مطلب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطرحاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد به ذهنم رسید چه شبی بود واین سید عرب کیست که اینهمه با فضیلت است؟ شایدهمان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه میکردم تا صبح شد، چون عاشقی که بعد ازوصال مبتلا به هجران شود.
این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم میآید بهت زده میشوم.
ادامه مطلب ...ده کرامت و معجزه آینده از حضرت مهدی علیه السلام
کرامات و معجزه
در آخرالزمان هر چند مردم براى روى کارآمدن دولتى قدرتمند و در عین حال پشتیبان ستمدیدگان، لحظه شمارى مىکنند، ولى به بسیارى از دولتهایى که روى کار مىآیند، خوشبین نیستند و سخن هر حزب و گروهى را نمىپذیرند و اصولاً کسى را قادر نمىدانند که بتواند نظم را به جامعه جهانى بازگرداند و دنیاى پرآشوب را سامانبخشد.
از این رو، مدّعى بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنیّت در جهان، باید داراى توانى فوق توان دیگر انسانها باشد و اثبات این مطلب نیاز به نشان دادن کرامات و کارهاى خارق العاده دارد و شاید براى این است که حضرت مهدى(عج) در آغاز ظهور، دست به یک سلسله کرامات و معجزات مىزند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مىکند و او فوراً فرودمىآید و در دست حضرت قرار مىگیرد. چوب خشک را در زمین بایر فرومىبرد و آن چوب بىدرنگ سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد.
با این کارها به مردم ثابت مىشود که سرو کار آنان با شخصیتى است که آسمان و زمین به امر خداوند در اختیار و تحت فرمان اوست. این کرامات نویدى براى مردمى است که سالها و بلکه قرنها خود را زیر فشار و قهر آسمان و زمین مىدیدند. مردمى که از بالاى سر، مورد تهاجم هواپیماها و موشکها قرار گرفته، میلیونها قربانى دادهاند و قدرتى را نمىیافتند که مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولى اینک خود را در برابر شخصیتى مىبینند که آسمان و زمین و آن چه در آنهاست در اختیار اویند.
مردمى که تا دیروز، چنان در قحطى به سر مىبردند که حتى براى تهیه نیازهاى اوّلیه زندگى، رنجها و مشکلاتى را متحمّل مىشدند و در اثر خشکسالى و کمبود زراعت، در محاصره اقتصادى شدیدى قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصیتى قرار گرفتهاند که با اشارهاى زمین را سبز و خرّم مىکند و آب و باران را جارى مىسازد.
مردمى که دچار بیمارىهاى بىدرمان شدهاند، با کسى رو به رو مىشوند که حتى بیمارىهاى غیر قابل درمان را نیز علاج مىکند و مردگان را زندگى مىبخشد. اینها معجزات و کراماتى هستند که حکایت از توانایى، صداقت و حق بودن گفتههاى این رهبر آسمانى دارد. کوتاه سخن آن که جهانیان باور مىکنند که این نوید دهنده با هیچ یک از مدّعیان پیشین شباهتى ندارد و او همان رهایى بخش واقعى و ذخیره الهى و مهدى موعود است.
کرامات حضرت مهدى(عج) گاهى براى رزمندگانش روى مىدهد که بر ایمانشان مىافزاید و اعتقادشان را استوارتر مىگرداند و گاه براى دشمنان و یا تردید کنندگان است که سبب ایمان و اعتقاد آنان به حضرت مىشود.
اینک به بخشى از آن معجزات و کرامات اشاره مىکنیم:
1. سخن گفتن پرنده
امیرمؤمنان(ع) مىفرماید: « حضرت مهدى(عج) در مسیر حرکت خود به یکى از سادات حسنى که دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مىکند؛ حسنى در مقام احتجاج برمىآید و خود را سزاوارتر به رهبرى مىداند. حضرت در پاسخ او مىگوید: «من مهدى هستم». حسنى مىپرسد: آیا دلیل و نشانهاى دارى تا با تو بیعت کنم؟ حضرت به پرندهاى که در آسمان در حال پرواز است، اشاره مىکند و آن پرنده فرود مىآید و در دستان حضرت قرار مىگیرد. آنگاه به قدرت خداوند لب به سخن مىگشاید و بر امامت حضرت مهدى(عج) گواهى مىدهد.
براى اطمینان بیشتر سیّد حسنى، امام(ع) چوب خشکى را به زمین فرو مىبرد؛ آن چوب سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد. بار دیگر، پاره سنگى را از زمین بر مىدارد و با یک فشار آن را خرد کرده، همانند خمیر نرم مىکند.
سیّد حسنى با دیدن آن کرامات به حضرت ایمان مىآورد. خود و همه نیروهایش تسلیم امام(ع) مىشوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نیروى خط مقدّم مىگمارد».(1)
2. جوشش آب و آذوقه از زمین
امام صادق(ع) مىفرماید: «هنگامى که امام(ع) در شهر مکه ظهور مىکند و قصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلام مىکند که کسى آب و غذا و توشه راه با خود برندارد. حضرت(ع) سنگ موسى(ع) را که به وسیله آن دوازده چشمه آب زلال از زمین جوشاند، همراه دارد. در مسیر راه هر جا توقف مىکنند، آن سنگ را نصب مىکند و از زمین چشمههاى آب مىجوشد. هر کس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر مىگردد و هر کس تشنه باشد، سیراب مىشود.
تهیه آذوقه و آب بین راه سپاهیان به همین ترتیب است تا هنگامى که به شهر نجف برسند؛ در آنجا با نصب آن سنگ، براى همیشه از زمین آب و شیر مىجوشد که گرسنه و تشنهاى را سیر مىکند».(2)
امام باقر(ع) مىفرماید: «هنگامى که حضرت قائم(ع) ظهور مىکند، پرچم پیامبر(ص) و انگشتر سلیمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بین سپاهیان اعلام مىشود که کسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپایان بر ندارد. برخى از همراهان مىگویند: او مىخواهد ما را به هلاکت بیندازد و مرکبهاى مان را از گرسنگى و تشنگى نابود کند. اصحاب با حضرت حرکت مىکنند. به اوّلین جایى که مىرسند، حضرت سنگ را بر زمین مىکوبد و آب و غذا براى نیروها و علوفه براى حیوانات بیرون مىآید و از آن استفاده مىکنند تا به شهر نجف مىرسند».(3)
3. طىّ الارض و نداشتن سایه
امام رضا(ع) مىفرماید: «هنگامى که حضرت مهدى(عج) ظهور مىکند، زمین از نور خداوند روشن مىشود و زمین زیرپاى مهدى به سرعت حرکت مىکند (و او با سرعت، مسیرها را مىپیماید) و اوست که سایه نخواهد داشت».(4)
4. وسیله انتقال
امام باقر(ع) به شخصى بهنام سوره فرمود: «ذوالقرنین مخیّر گردید که یکى از دوابرسخت و رام را برگزیند. او ابر رام برگزید و ابر سخت براى حضرت صاحب(ع) ذخیره شد».
سوره پرسید: ابر سخت چیست؟ حضرت فرمود: «ابرهایى که در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابرى چنین بود، صاحب شما بر آن سوار است. بىشک او سوار بر ابر مىشود و با آن به سوى آسمان بالا مىرود و آسمانها و زمینهاى هفت گانه را مىپیماید؛ همان زمینهایى که پنج عدد آن مسکونى و دو تاى دیگر ویران است».(5)
امام صادق(ع) مىفرماید: «خداوند، ذوالقرنین را در انتخاب بین دو ابر سخت و رام مخیّر کرد. او ابر رام را برگزید و آن ابرى است که در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمى گزید، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زیرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم(عج) ذخیره کرده است».(6)
5. کُندى حرکت زمان
امام باقر(ع) مىفرماید: «چون امام زمان(ع) ظهور کند، به سوى کوفه حرکت مىنماید. در آنجا هفت سال حکومت مىکند که هر سال آن برابر ده سال از سالیان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده کند، انجام مىدهد». گفته شد چگونه سالها طولانى مىشود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (و فرشته اداره کننده آن) دستور مىدهد که از سرعت خود بکاهد. از این رو، روزها و سالها طولانى مىشود».
گفته شد: مىگویند اگر کمترین تغییرى در حرکت آنها پدید آید، آنها به هم مىریزند و فاسد مىشوند. امام فرمود: «این سخن افراد مادّى گرا و کافر به خداست؛ ولى مسلمانان (که عقیده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنین سخنى را نمىتوانند بگویند».(7)
6. قدرت تکبیر
کعب درباره گشودن شهر قسطنطنیه به دست مهدى(عج) مىگوید: حضرت، پرچم را به زمین فرو مىبرد و به سوى آب مىرود تا براى نماز صبح وضو بگیرد؛ آب از حضرت دور مىشود. امام(ع) پرچم را بر مىدارد و به دنبال آب حرکت مىکند تا آن که از آن ناحیه مىگذرد. آنگاه پرچم را در زمین فرو مىبرد و سپاهیان را فرا مىخواند و مىفرماید: «اىمردم! خداوند دریا را براى شما شکافت؛ همچنانکه آن را براى بنى اسرائیل شکافت». پس سپاهیان از دریا مىگذرند و رو به روى شهر قسطنطنیه قرار مىگیرند. سپاهیان نداى تکبیر سر مىدهند و دیوارهاى شهر به لرزه درمىآید.
بار دیگر تکبیر مىگویند و دوباره دیوارها مىلرزد. بار سوم که صدا به تکبیر بلند مىکنند، دیوارهایى که میان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مىریزند.(8)
رسول خدا(ص) مىفرماید: «... حضرت مهدى(عج) جلوى قسطنطنیه فرود مىآید. در آن روزگار، آن دژ، هفت دیوار دارد. حضرت هفت تکبیر مىگوید و دیوارها فرو مىریزد و با کشتن تعداد بسیارى از رومیان، آنجا به تصرف حضرت مهدى(عج) در مىآید و گروهى نیز به اسلام رو مىآورند».(9)
امیرمؤمنان(ع) در این زمینه مىفرماید: «... سپس حضرت مهدى و یارانش به حرکت خود ادامه مىدهند و بر هیچ دژى از دژهاى رومیان نمىگذرند، مگر آن که با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» دیوارهاى آن فرو مىریزد تا آن که در نزدیکى شهر قسطنطنیه فرود مىآیند. در آن جا چند تکبیر مىگویند و ناگهان خلیجى که در مجاورت آن شهر است، خشک مىشود و آبهایش در زمین فرو مىرود و دیوارهاى شهر نیز فرو مىریزد. از آنجا به سوى شهر رومیه حرکت مىکنند و چون به آنجا مىرسند، مسلمانان سه تکبیر مىگویند و شهر چون رمل و شن نرم - که در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم مىپاشد».(10)
نیز آن حضرت مىفرماید: «... مهدى(عج) به پیش روى خود ادامه مىدهد تا این که به یکى از شهرهاى مشرف به دریا مىرسد. لشکریان حضرت تکبیر سر مىدهند و در پى آن دیوارهاى شهر از هم گسیخته شده، فرو مىریزند».(11)
7. عبور از آب
امام صادق(ع) مىفرماید: «پدرم فرمود: هنگامى که حضرت قائم قیام کند ... سپاهیانى را به شهر قسطنطنیه مىفرستد. آنگاه که به خلیج برسند، جملهاى بر روى پاهاى خود مىنویسند و از روى آب مىگذرند. رومیان چون این معجزه و عظمت را مىبینند، بهیکدیگر مىگویند: وقتى سپاهیان امام زمان اینچنین باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از این رو، درها را بر روى آنان مىگشایند و سپاهیان حضرت وارد شهر شده، در آنجا فرمانروایى مىکنند».(12)
8. شفاى بیماران
امیرمؤمنان(ع) مىفرماید: «... حضرت مهدى(عج) پرچمها را به اهتزاز درمى آورد و معجزات خود را آشکار مىکند و به اذن خداوند چیزهایى را از نیستى بهوجود مىآورد. بیماران دچار پیسى و خوره را شفا مىدهد و مردگان را زنده، و زندگانرا مىمیراند».(13)
9. عصاى موسى در دست
امام باقر(ع) مىفرماید: «عصاى موسى متعلّق به آدم بوده است که به شعیب (پیامبر) رسیده و پس از او به موسى بن عمران داده شده است. آن عصا نزد ماست و به تازگى که من آن را دیدم، هنوز سبز بود؛ مانند روزى که از درخت جدایش کردند. چون از آن عصا سؤال شود، سخن مىگوید و آن براى قائم ما آماده است و آن چه موسى با آن کرد، حضرت قائم نیز با آن انجام مىدهد و هر چه بدان عصا دستور داده شود، انجام مىدهد و هرجا افکنده شود، جادوها را مىبلعد».(14)
10. نداى ابر
امام صادق(ع) مىفرماید: «... حضرت مهدى(عج) در آخر الزمان ظهور مىکند. بر سر آن حضرت ابرى در حرکت است و هرجا برود، آن ابر نیز مىرود تا حضرت را از تابش خورشید حفظ کند و با صدایى رسا و آشکار، ندا مىدهد، این مهدى است».(15)
سرانجام طبق فرموده امام صادق(ع): «هیچ معجزهاى از معجزات پیامبران و اوصیا نمىماند، مگر آن که خداوند عزّوجلّ آن را به دست قائم ما انجام مىدهد تا حجّت بر دشمنان تمام گردد».(16)
_______________________________________________________________________________
1. عقدالدرر، ص97، 138، 139؛ القول المختصر، ص19؛ الشیعة و الرجعه، ج1، ص158.
2. بصائر الدرجات، ص188؛ کافى، ج1، ص231؛ نعمانى، غیبة، ص238؛ خرائج، ج2، ص690؛ نورالثقلین، ج1، ص84؛ بحارالانوار، ج13، ص185 و ج52، ص324.
3. کمال الدین، ص670؛ بحارالانوار، ج52، ص351؛ وافى، ج2، ص112.
4. کمال الدین، ص372؛ کفایة الاثر، ص323؛ اعلام الورى، ص408؛ کشف الغمّه، ج3، ص314؛ فرائد السمطین، ج2، ص336؛ ینابیع المودّه، ص489؛ نورالثقلین، ج4، ص47؛ بحارالانوار، ج51، ص157؛ ر. ک: کفایة الاثر، ص324؛ احتجاج، ج2، ص449؛ اعلام الورى، ص409؛ خرائج، ج3، ص1171؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص33.
5. مفید، اختصاص، ص199؛ بصائر الدرجات، ص409؛ بحارالانوار، ج52، ص321.
6. اختصاص، ص326؛ بحارالانوار، ج52، ص312؛ غایة المرام، ص77.
7. مفید، ارشاد، ص365؛ بحارالانوار، ج52، ص337؛ الشیعة و الرجعه، ج1، ص400.
8. عقد الدرر، ص138.
9. العلل المتناهیه، ج2، ص855؛ عقد الدرر، ص180.
10. عقد الدرر، ص139.
11. الشیعة و الرجعه، ج1، ص161.
12. نعمانى، غیبة، ص159؛ دلائل الامامه، ص249؛ اثبات الهداة، ج3، ص573؛ بحارالانوار، ج52، ص365.
13. الشیعة و الرجعه، ج1، ص169.
14. کمال الدین، ج2، ص673؛ بحارالانوار، ج52، ص318، 351؛ کافى، ج1، ص232.
15. تاریخ موالید الائمه، ص200؛ کشف الغمّه، ج3، ص265؛ صراط المستقیم، ج2، ص260؛ بحارالانوار، ج51، ص240؛ اثبات الهداة، ج3، ص615؛ نورى، کشف الاستار، ص69.
16. خاتون آبادى، اربعین، ص67؛ اثبات الهداة، ج3، ص700.
۱۰ نکته آموزنده از حضرت امام رضا (ع)
1- سکوت و دم فرو بستن از کلام نابجا از درهای حکمت است و محبّت دیگران را جلب می کند و راهنمای انسان بر هر امر خیری است.
2- دوست هر کس عقل او و دشمنش جهل و نادانی اوست.
3- محبّت به مردم نیمی از عقل است.
4-عقل کسی کامل نیست مگر اینکه در او ده خصلت باشد: از او امید خیر برود، مردم از شر او در امان باشند، کار خوب دیگران را بزرگ بشمارد - گرچه کوچک باشد، کار خوب خود را کم بشمارد- گرچه زیاد باشد، از مراجعه دیگران برای احتیاجاتشان خسته نشود، در طول زندگی از طلب علم خسته و دلسرد نشود، فقر در راه خدا را از ثروت بیشتر دوست بدارد، ذلّت در راه خدا از عزّت در کنار دشمن خدا برایش محبوب تر باشد، و میل او به گمنامی از مشهور شدن بیشتر باشد. اما خصلت دهم که خیلی مهم است این است: همه را از خود بهتر و پرهیزگارتر ببیند. وقتی شخص بد و پستی را ببیند، بگوید او بهتر از من است، زیرا چه بسا خیر او در درونش پنهان است، بر خلاف خیر من که ظاهر است. و اگر فردی را ببیند که از خودش بهتر و پرهیزگارتر است، برای او تواضع کند تا به درجه او برسد. و چون این خصلت را دارا شد، بزرگواری اش بالاتر می رود، خیر و خوبی اش بهتر و پاکتر میگردد، پاداش نیکو دریافت میکند و سرور اهل زمان خود میشود.
5- زمانی خواهد رسید که اگر عافیت ده قسمت بشود، 9 قسمت آنها در کناره گیری از مردم محقق میشود و یک قسمت دیگر در سکوت.
6- کمک به یک فرد ضعیف بهتر از صدقه دادن است.
7- مؤمن در حال غضب هم از دایره حق بیرون نمیرود و در حال رضایت هم در باطل داخل نمیگردد و هرگز بیش از حق خود مطالبه نمیکند.
8- هرگاه بندگان خدا گناهان تازهای انجام دهند، که سابقه نداشته است، خداوند هم آنها را به بلاهایی تازه مبتلا می کند که پیش از آن ندیدهاند و نمیشناسند.
9- روزی حضرت رضا علیه السلام از یکی از غلامان خود پرسید:«آیا امروز چیزی در راه خدا انفاق کرده اید؟» غلام گفت:«نه.» امام فرمود:«پس خداوند از کجا به ما عوض دهد؟! برو چیزی در راه خدا انفاق کن، حتی اگر یک درهم باشد.»
10- حضرت رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمود: «اگر خوشحال میشوی که با ما در درجات بلند بهشت باشی، پس برای اندوه ما اندوهناک و برای خوشحالی ما مسرور باش! بر تو باد دوستی ما اهل بیت. بدان اگر کسی سنگی را دوست بدارد، خداوند او را در روز قیامت با آن سنگ محشور میفرماید.»
ادامه مطلب ...نگرش های دینی
دین مبین اسلام ، اهمیت فوق العاده ای برای نجات جان انسانها قائل است. چنانچه در قرآن کریم سوره مبارکه مائده آیه ٣٢ به تصریح اشاره شده است که هرگاه کسی باعث بقای نفسی شود مانند آنست که باعث نجات جان تمام انسانها شده است. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل و تفسیر آیه مذکور میفرمایند: هر کس یکی را زنده نگه دارد چنان است که همه مردم را زنده نگه داشته است حضرت امام خمینی (ره) در سال ١٣٦٨ در پاسخ به استفتاء جواز پیوند اعضا از فردی که دچار مرگ مغزی شده است و حیات وی غیر قابل برگشت است فرموده اند :
« بسمه تعالی بر فرض مذکور چنانچه حیات انسان دیگری متوقف بر این باشد با اجازه صاحب قلب یا کبد و امثال آن جایز است »
"نیایش"
1- نیایشی زیبا از "جک ریمر" یکی از نویسندگان معاصر و آشنا به علوم الهی...
"خداوندا ما نمی توانیـم به درگاه تـو دعا کـنیم تا جنگ را پایان بخشی، زیرا می دانیـم دنیا را به ایـن شکـل آفـریده ای و انسان خود قادر است جادۀ صلح را هموار کند."
"خداوندا ما نمی توانیم دعا کنیم قحطی و گرسنگی را از بیـن ببـری، زیرا مـنابعی به ما عـطا کرده ای که در صـورت استفادۀ عاقلانه از آن می تواند تمام دنیا را تغذیه کند."
"خداوندا ما نمی توانیم دعا کنیم تبعیض نژادی را ریشه کن کنی، زیرا به ما دیدۀ بصیرت داده ای تا بتوانیم خوبی های تمام انسان ها را ببینیم."
"خداوندا ما نمی توانیم به درگاهت دعا کنیم به ناامیدی هایمان پایان بخشی، زیرا توانایی از بین بردن نابسامانی ها را به ما عطا کرده ای."
"خداوندا ما نمی توانیم دعا کنیم بیماری را ریشه کن کنی، زیرا به ما قدرت تفکر داده ای تا به وسیلۀ آن راه علاج بیماری ها را کشف کنیم."
بنابراین به درگاهـت دعا خواهـیم کرد، به ما شـهامـت، قـدرت، اراده، آگاهی، عـزمی راسـخ، صبـر، ایـمان و تاب تحمـل سخـتی ها را عطا کنی تا دیگـر لازم نباشـد بگوییـم، خدایا ما را به آرزوهایمان بـرسـان!!!
2- از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو .ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .شک هایت را باور نکن و هیچ گاه به باورهایت شک نکن .زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید مهم این نیست که قشنگ باشی، قشنگ این است که مهم باشی !حتی برای یک نفر. مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی. کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را ! بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی .موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن. فرقى نمی کند گودال آب کوچکى باشى یا دریاى بیکران... زلال که باشى، آسمان در توست!!!
چهل نکته در مورد حرم مقدس رضوی
نکته1
در سال 203 و به قولى 202 هجرى قمرى که حضرت رضا علیه السلام در طوس به شهادت رسیدند بدن مطهر آن امام همام را در باغ حمید بن قحطبه و در کنار قبر هارون خلیفه عباسى به خاک سپردند و نخستین بناى حرم مطهر همان بقعه هارون الرشید است که بعدها حرم را روى دیوارهاى قدیمى آن بنا نهادند و از آن به بعد طوس به مشهد الرضا تغییر نام یافت.
نکته2
در سال 400 هجرى قمرى به دستور سلطان محمود غزنوى بناى بقعه و حرم تجدید بنا و منارهاى بر آن افزوده شد و پس از آن در زمانهاى مختلف اقداماتى به مرور صورت گرفته است .
نکته3
سنگ مرقد نخستین که برای مشخص نمودن مدفن امام بر زمین نصب شده، سنگ بنای ساخت ضریح هم بوده است. آنچه مسلم است تا قرن هشتم هجری قمری ضریحی بر مضجع شریف نصب نبوده است.
نکته4
در ابتدا حرم مطهر به صورت بنایی ساده، با مصالح ویژه آن دوران بنا شده بود، چنانکه بقعه مطهر تنها یک در ورودی ساده در پیش روی مبارک داشت و دارای تزئیناتی مختصر به سبک آن زمان بود.
نکته 5
مشهور است که از زمان صفویان گذاشتن ضریح بر مرقد امام مرسوم شده است و برخی احتمال دادند که ساخت ضریح از عصر تیموریان متداول گشته است.
نکته6
28 هزار لامپ در حرم امام رضا علیه السلام روشن میباشد، که اکنون علاوه بر 28 هزار شعله برق، شش هزار لوستر نیز در ابعاد مختلف و با قدمتهای طولانی مورد استفاده قرار گرفته است.
نکته7
ضریح اول، ضریحی چوبی بوده، با تسمههای فلزی و پوششی از صفحات طلا و نقره. این ضریح در زمان شاه طهماسب صفوی یعنی سال 957 هجری قمری ساخته و بر روی صندوق چوبی مضجع منور نصب میشود. در سال 1311 همزمان با تعویض صندوق به دلیل فرسودگی پایهها ضریح برچیده شده، پوشش طلا و نقره و جواهرات آن از چوبها جدا و به خزانه آستان قدس منتقل میشود.
نکته8
ضریح دوم، ضریحی بوده فولادی مرصع، معروف به ضریح نگین نشان. این ضریح در سال 1160 به دستور شاهرخ فرزند رضا قلی میرزا نوه نادرشاه ساخته و به وقف بر فراز مرقد شریف نصب میشود. ضریح فولادی یا ضریح نگین نشان سقف نداشته، پنجرهها و شبکههای چهار طرف آن دارای گوی و ماسورههایی بوده است که با نگینهای کوچک یاقوت و زمرّد تزیین یافته و تعداد آنها به 2000 بالغ میشده است. به دلیل وضعیت ویژه این ضریح ذیلاً به عین کتیبه آن اشاره میشود. «نیاز رحمت ایزد مستعان، و تراب اقدام زوّار این آستان ملک پاسبان، سبط سلطان نادر شاه الحسینی الموسوی الصفوی، بهادرخان به وقف و نصب این ضریح و قبههای مرصع چهار گوشه ضریح مقدس مبارک موفق گردید. ( سنه 1160قمری) »
نکته9
در زمان تولیت میرزا سعیدخان برای مصون ماندن نذورات داخل ضریح دوم ، شبکه و پوشش طلایی روی ضریح منور قرار میگیرد، و بدین ترتیب سقف آن پوشش مییابد. این ضریح به دلیل وقف دائمی بودن تا قبل از شروع عملیات جایگزینی و نصب اخیر ضریح مطهر جدید یعنی پنجمین ضریح بر مضجع شریف و زیر ضریح پیشین قرار داشت. ضمن عملیات اخیر محل نصب این ضریح تغییر یافت و به قسمت تحتانی حرم مطهر منتقل گردید.
نکته10
در عصر پادشاهی فتحعلی شاه قاجار ضریحی فولادی و ساده به ابعاد (3×4) و ارتفاع 2 متر ساخته و روی ضریح نگین نشان (ضریح دوم) نصب میشود که در اصل ضریح سوم محسوب میشود.
نکته11
سقف ضریح سوم با چوبهای طلاکوب پوشش داشته و در سمت پایین ضریح در کوچک مرصعی قرار داشته است. به دلیل کوچکی و غیر مناسب بودن این ضریح پس از مدتی برداشته شده و به جای آن ضریح چهارم نصب میگردد. در حال حاضر این ضریح در موزه مرکزی آستان قدس رضوی در معرض تماشای بینندگان قرار دارد.
نکته12
ضریح چهارم ضریح ملمع یا ضریح طلا و نقره، معروف به شیر و شکر است، این ضریح در سال 1338 بر روی ضریح نگین نشان یا ضریح دوم نصب میگردد.
نکته13
طراحی ضریح چهارم توسط مرحوم استاد حافظیان انجام یافته و تحت نظارت ایشان کار اجرا و قلمزنی توسط مرحوم استاد هنرمند حاج محمد تقی ذو فن اصفهانی انجام گرفت.
نکته14
ضریح چهارم دارای 05/4 متر طول و 06/3 متر عرض و 90/3 ارتفاع و 14دهانه به نشان چهارده معصوم بوده است. اضافه بر بهرهبرداری از طلا و نقره و جواهرات .
نکته 15
پایهها، ستونها، کتیبههای سیمین با نقشهای مختلفی در نهایت مهارت قلمزنی شده بود. بین هر دو زاویه از پنجرههای ضریح مقدس یک صفحه بیضی شکل از طلا، که مجموعاً به هیجده عدد میرسید و هر یک به وزن تقریبی پنجاه مثقال بود احادیثی درباره فضیلت زیارت حضرت رضا علیه السلام به خط حاج شیخ احمد زنجانی معصومی کتیبه نوشته شده است .
نکته 16
بر روی هر یک از دهانههای ضریح مقدس، از سمت پیش روی مبارک اسمی از اسمای چهارده معصوم علیهم السلام بر صفحهای فیروزه نشان از طلا و به خط ثلث و به قلم مرحوم حاج شیخ احمد زنجانی معصومی مکتوب بود. در بالای صفحات بیضی شکل، کتیبهای از نقره به طور برجسته، سوره مبارکه هل اتی را به قلم همان کاتب در برداشت.
نکته 17
در چهار گوشه ضریح چهار خوشه انگور به عنوان نمادی از نحوه شهادت حضرت قرار داشت. بالای کتیبه سوره مبارکه «یس» و بر لب ضریح چهل و چهار برگ از نقره ملمع بین چهل و چهار گلدان ملمع نصب شده بود که بر روی صفحه مدور و محدب هر یک از آنها اسمی از اسمای حسنی الهی به طور برجسته و به خط ثلث و به رنگ سفید در زمینه لاجوردی مکتوب بود.
نکته 18
پس از گذشت بیش از چهل سال از نصب ضریح پیشین موجباتی همچون فرسودگی، و سست شدن پایهها و ساختار ضریح و ساییدگی پوشش و روکشهای نقرهای و طلایی آن، ساخت و نصب پنجمین ضریح را ضروری مینمود.
نکته 19
به دستور مقام معظم تولیت آستان قدس رضوی حضرت آیة الله واعظ طبسی، از سال 1372 مطالعات و بررسیهای مقدماتی ساخت ضریح آغاز گردید، و به دنبال آن طرحهای متعددی از طرف هنرمندان نامی کشور ارایه شد و نهایتاً توفیق طراحی ضریح نصیب استاد برجسته نگارگری کشور جناب آقای فرشچیان گردید.
نکته20
به منظور ساختن آخرین ضریح نخست بر اساس طرح موجود پایهها و ساختار ضریح که ترکیبی از کار آهنگری و نجاری است توسط واحدهای مربوطه در آستان قدس رضوی در نهایت استحکام انجام گرفت و ساختاری مرکب از آهن و فولاد و چوب گردو برای نصب روکشها و پوشش طلا و نقره ساخته شد.
نکته21
با آماده شدن طرح استاد فرشچیان کار قلمزنی و زرگری و به عبارت دیگر اجرای طرح که اساس کار ساخت ضریح و صورت پذیری آنست از تاریخ 12/11/75 تحت نظارت عالیه هنری استاد فرشچیان شروع شد و از میان چند نفر از هنرمندان قلمزن همچنان توفیق کار قلمرنی ضریح مطهر، نصیب استاد خدادادزاده اصفهانی گردید.
نکته 22
پس از چهار سال با کار بی وقفه روزانه و بعضاً شبانه و همچنین با کار متوسط روزانه شش نفر در کمال ظرافت و امتیاز هنری و در نهایت صلابت و استحکام کار قلمزنی پایان یافت و ضریح برای حمل و نصب آماده گردید. از ویژگیهای ضریح مطهر جدید، ضخامت پوشش نقرهای آن است که حتی بعضاً به بیش از سه میلیمتر میرسد.
نکته 23
عملیات اجرایی برچیده شدن ضریح پیشین و نصب پنجمین ضریح از شامگاه روز شنبه 21/10/79، پس از مراسم غبارروبی آغاز گردید، و با هماهنگی کامل نیروهای فنی - تخصصی مورد نیاز به طور متوسط روزانه هفتاد نفر در سازمانی منظم و منسجم با تقسیم کار و تعیین مسئولیت هر یک از بخشهای عملیاتی و مدیران مربوطه طبق جدول زمانبندی شده، تحت مدیریت جناب آقای مهندس مهدی عزیزیان، مدیر عامل سازمان عمران و توسعه حریم حرم امام رضا علیه السلام به مدت پنجاه روز جریان خود را طی نمود. کار بنای عشق و کعبه مقصود، و فراز آمدن معبد خورشید در فضایی معنوی و شورانگیز آغاز شد.
نکته 24
محدوریت وقف به نصب بودن ضریح و عدم جواز شرعی انتقال آن از یک سو و از طرف دیگر، وجود موانع و مشکلات جدی فنی و معماری بر سر راه استحکام سازی پایههای نصب ضریح جدید موجب گردید تا پس از بررسی و مطالعات زیاد چاره کار به انتقال ضریح به قسمت زیرین حرم مطهر و نصب محاذی اطراف مضجع شریف دیده شود.
نکته 25
از جمله اقدامات اساسی دیگری که همزمان با نصب ضریح مطهر صورت پذیرفت، بتون ریزی و کف سازی و مفروش نمودن کف حرم مطهر با سنگهای مرمر بسیار نفیس همراه با کانال کشی و برقراری سیستم تهویه و هوا دهی زمینی و دیواری است، و نیز مرمت آیینه کاریها و کاشیکاریها و کتیبههای روضه منوره از جمله دیگر اقداماتی بود که در جریان عملیات نصب ضریح به آن مبادرت شد.
نکته 26
سنگ پلاک پیشین مضجع، که مرکب از 12 قطعه سنگ بود برداشته شده، به موزه مرکزی آستان قدس رضوی انتقال یافت، و به جای آن سنگ نفیس مرمر یکپارچه به طول 20/2 و عرض 10/1 و ارتفاع 90 سانت که در نهایت جلا و صفا و زیبایی حجاری شده بود نصب گردید.
نکته 27
در اطراف ضریح مطهر به نشانه چهارده معصوم چهارده دهانه به شکل محراب طراحی و اجرا شده است. سیر نقشها و جهت قوسهای آن یکدیگر را همراهی و تکمیل کرده، و مدار یگانه آنها که نهایتاً به مرکز و نقطه واحدی میرسد، تداعی کننده اصل اصیل عرفانی مشاهده وحدت در کثرت و کثرت در وحدت میباشد، و نیز وحدانیت ذات باریتعالی و قائمیت و بازگشت پذیری کائنات و ممکنات را به او متجلی میسازد.
نکته 28
در هشت لچکی چهار گوش ضریح مطهر، به سبک هنر اصیل ایرانی، از گل آفتابگردان که نمادی از شمس الشموس که یکی از القاب امام رضا علیه السلام است نقشهایی تعبیه شده است. در اطراف ضریح مقدس گلهایی پنج و هشت برگی به نشانه خمسه طیبه و هشتمین امام طراحی و اجرا شده است.
نکته 29
دو سوره مبارکه «یس» و «هل اتی»، در بالای ضریح مطهر به صورت کتیبه دور تا دور ضریح نوشته شده است. طول کتیبه بالایی یعنی سوره مبارکه «یس» دارای 66/17 و عرض 18 سانتیمتر و طول کتیبه «هل اتی» 76/16 و عرض آن 14 سانت میباشد، هر دو کتیبه و دیگر خطوط بیرونی و داخلی ضریح مطهر که مشتمل بر آیاتی از کلام الله مجید و اسمای حسنی الهی و نامهای حجج خداوندی است، در کمال قوت و استحکام توسط خوشنویس نامی جناب آقای موحد نوشته شده است.
نکته30
برای اولین بار پوشش داخلی ضریح مطهر، سقف و دیوارهای آن با نقش و نگارها و کتابت اسماء الهی، با خاتمکاری یه طرز بسیار بدیع و زیبا تزیین یافته است. طراحی نقوش داخل ضریح مطهر، توسط استاد فرشچیان انجام یافته، و اجرا و یا خاتمکاری توسط استاد هنرمند کشتی آرای شیرازی و همکارانشان صورت پذیرفته است.
نکته31
ضریح مطهر جدید حدود 12 تن وزن داشته، ضخامت پوشش نقرهای و طلایی آن و اتصال روکشهای بدون پیچ یکی از ویژگیهای این ضریح است. طول ضریح 78/4 و عرض آن 37/3 و ارتفاع آن با محاسبه سنگ پایه 96/3 متر میباشد.
نکته32
حرم مطهر مجموعهای است تقریباً مدور، که مرکز آن مضجع منور امام ابوالحسن الرضا علیه السلام قرار دارد. همچنین حرم مطهر که گنبد درخشان و طلایی برفراز آن قرار دارد، تقریباً در مرکز بناهای آستان مقدس واقع شده، و از نقطه نظر معماری و هنری بسیار بدیع و استوار، و زیبا و دل انگیز است.
نکته33
سالانه در این حرم مطهر بیش از 700 هزار مُهر نماز مورد استفاده و جایگزین مُهرهای شکسته و کثیف میشود.
نکته34
نامهای حرم مقدس امام رضا علیه السلام به ترتیب ذیل میباشد:
آستان ملائک پاسبان - ارض اقدس - بقعة مبارکه - حرم مطهر - روضة رضویه - روضة مقدسه - روضة منوره - عتبة عالیه - قبلة هفتم - کعبة آمال - مرقد ملکوتی - مرقد منور - مضجع شریف - معین الضعفاء.
نکته 35
سقف حرم دارای دو پوشش است، پوشش اول: که از زیر مشهود است، به صورت مقعر و مقرنس بوده، ارتفاع آن از سطح حرم تا نقطه پایانی سقف 80/18 متر میباشد، و پوشش دوم: همان لایه خارجی گنبد مطلی است.
نکته 36
حرم مطهر تقریباً به شکل مربع بوده، و مساحت آن پس از توسعهیی که پس از انقلاب اسلامی انجام شد، به 139 متر مربع بالغ شده است، سطح حرم با سنگ مرمر مفروش گردیده، و تمام ازاره دور حرم با کاشیهای ممتاز و ظریف چینی مانند، با رنگهای بسیار دلپذیر، مشهور به کاشیهای سنجری مزین شده است، بر روی این کاشیها آیات قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام با خط رقاع و ثلث، همراه با نقشهای اسلیمی نوشته و تزئین یافته است.
نکته 37
از طریق چهار صفه یا ممر حرم مطهر، با رواقهای اطراف اتصال یافته، و زائرین از طریق آنها حضور حضرت تشرف حاصل مینمایند. پیش از این، در ضلع جنوبی حرم مطهر (پیش روی مبارک)، دو محراب بسیار نفیس و ممتاز از جنس کاشی چینی نصب بوده، که پس از توسعه به لحاظ قدمت و نفاست، به موزه آستان قدس منتقل شده است.
نکته 38
حرم مطهر در اوایل قرن ششم یعنی دوران سلطان سنجر سلجوقی، با کاشیهای بسیار نفیس تزیین یافته، و وجود تاریخ 612 هجری قمری، که بیانگر دوران سلطنت سلطان محمد خوارزمشاه میباشد، گویای اقدامات و فعالیتهایی است، که در این زمان، در زمینه توسعه و مرمت ابنیه حرم مطهر انجام یافته است.
نکته 39
حرم پاک امام، اضافه بر جلال معنوی و جذبه روحانی، و زیبایی و شکوه معماری، مزین به برخی از نفایس و مآثر ارزشمند است، تعدادی از هدایای بزرگان و حکمرانان گذشته، در قابهایی تعبیه شده، در مکانهایی از حرم مطهر، در برابر دید زائران قرار دارد. این جواهرات و نفایس که در هشت قاب چیده شده، شامل 104 قلم اشیای مختلف است. قدیمیترین آنها سلیمانیههایی است، با دور نقره، مربوط به 550 سال قبل، و دیگر شمشیری جواهر نشان و خنجر الماس نشان، و مروارید و تسبیح و انگشترهایی از الماس و برلیان درشت.
نکته40
گنبد حرم از آجر ساخته شده، و سپس روی آن را با الواح مسی، که روکشی از طلا دارد پوشاندهاند، تذهیب این گنبد برای آخرین بار در سال 1010 تا 1016، در زمان شاه عباس صورت گرفته، و به طوری که از گفتههای محققان بر میآید، رویه و سطح این گنبد پیش از آن کاشیکاری بوده است
» تولد شگفت انگیز امام زمان (ع)
+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+
حکیمه خاتون، دختر امام جواد ع، بعد از وفات حضرت امام حسن عسکری ع می گوید: بعد از اینکه امام هادی ع به شهادت رسید و امام حسن عسکری ع در جای پدر بزرگوار خود قرار گرفت، من به زیارت او می رفتم، چنانچه به زیارت پدر آن حضرت می رفتم. روزی به نزد ایشان رفتم. پس نرجس خاتون به نزد من آمد که چکمه ام را از پایم در بیاورد.
گفتم: «ای خانم بزرگوارم! من باید چکمه ترا در بیاورم.»
گفت: «تو خانم بزرگوار من هستی! و من باید چکمه ترا در بیاورم.»
گفتم: «خیر! به خدا قسم که نمی گذارم چکمه مرا در بیاوری، بلکه من ترا بر دیدگان خود می گذارم و ترا خدمت می کنم.»
امام حسن عسکری ع سخنان ما را شنید و فرمود: «ای عمه! خداوند ترا جزای خیر بدهد.»
من تا غروب آفتاب در نزد آن حضرت نشستم. سپس کنیزی را صدا کردم و گفت: «لباس مرا بیاور تا مراجعت بکنم.»
امام حسن عسکری ع فرمود: «ای عمه! امشب را نزد ما بیتوته کن. زیرا این شب، شب نیمه شعبان است و بزودی در این شب مولودی که کریم است و حجت خداوند متعال بر خلق می باشد متولد می شود، او کسی است که خداوند بوسیله او زمین را بعد از مردنش، زنده می کند.
پس بدرستی که خداوند عزوجل زود است که ترا به ولی خود و حجت خود برخلق که جانشین من است مسرور نماید.
گفتم: ای آقای من! از چه کسی این فرزند متولد می شود؟
حضرت فرمود: از نرجس
پس من بخاطر این بشارت بسیار خوشحال شدم و نزد حضرت نرجس ع رفتم ولی در او اثر حملی را ندیدم، پس تعجب کردم و به امام حسن عسکری ع عرض کردم: من اثر حملی را در نرجس نمی بینم.
حضرت تبسمی کرد و فرمود: «ما اوصیاء از شکمها برداشته نمی شویم و مادرانمان، ما را در پهلوهای خود حمل می کنند، و ما از ارحام بیرون نمی آییم بلکه از طرف راست مادران خود بیرون می آییم زیرا ما نورهای خداوند هستیم که کثیفی به ما نمی رسد.»
عرض کردم:...
«ای سید من! در چه وقتی از این شب، آن مولود، متولد می شود؟»
حضرت فرمود: «در وقت طلوع فجر.»
چون من از نماز عشاء فارغ شدم، افطار کردم و به رختخواب رفتم و پیوسته مراقب نرجس بودم. چون نیمه شب شد، بر نماز خواندن برخاستم و چون نمازم تمام شد، دیدم نرجس خاتون خوابیده و هیچ مورد خاصی وجود ندارد.
سپس بیرون رفتم تا ببینم که فجر شده است یا نه، پس دیدم که فجر اولف طالع شده است و نرجس خاتون همچنان در خواب بود، پس شکهایی به خاطرم راه یافت. در همین هنگام امام حسن عسکری ع از آن جایی که نشسته بود، مرا صدا زد و فرمود: «ای عمه! عجله نکن که اینک امر ولادت نزدیک شده است.»
پس من نشستم و سوره های «الم سجده» و «یس» را خواندم و در خواندن بودم که نرجس خاتون، ترسان بیدار شد. من سریع خود را به او رسانیدم و او را به سینه خود چسبانیدم و گفتم: نام خدای بر تو باد! احساس چیزی می نمایی؟»
گفت: «بلی ای عمه!»
در این حال، دیدم نرجس خاتون، اضطراب دارد، پس او را در بغل گرفتم و نام الهی را بر او خواندم. امام حسن عسکری ع صدا زد که: «سوره قدر را بر او بخوان»
از او پرسیدم: «چه حالی داری؟»
نرجس خاتون گفت: ظاهر شد اثر آنچه مولایم فرمود.
پس مشغول خواندن سوره قدر شدم چنانچه امام حسن عسکری ع امر فرموده بود. پس آن طفل در شکم نرجس خاتون نیز با من همراهی می کرد و آنچه که من می خواندم را می خواند و بر من سلام کرد و من ترسیدم. امام حسن عسکری ع صدا زد و فرمود: که: «ای عمه! از قدرت الهی تعجب نکن که حق تعالی کوچکهای ما را به حکمت، گویا می گرداند و در بزرگی، ما را در روی زمین، حجت خود می گرداند.»
سخن حضرت تمام نشده بود که ناگهان حضرت نرجس ع از نظرم ناپدید شد و او را ندیدم. گویا پرده ای میان من و او زده شده بود. پس فریاد کنان بسوی حضرت امام حسن عسکری ع دویدم. آن حضرت فرمود: «برگرد ای عمه! که او را در جای خود خواهی یافت.»
پس من مراجعت نمودم و بعد از زمان کمی، پرده برداشته شد و نرجس خاتون را دیدم که بر وی نوری است که چشمم را خیره نمود و حضرت صاحب الامر ع را مشاهده کردم کهبه سجده افتاده و انگشتان سبابه خود را به طرف آسمان بلند کرده بود و می گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و ان جدی محمد رسول الله و ان ابی امیرالمومنین» (یعنی: شهادت می دهم که نیست معبودی جز خداوند و بدرستی جد من محمد، فرستاده خداوند، و پدرم امیرالمومنین است.)
آنگاه یک یک امامان را شمرد تا اینکه به خود رسید، پس فرمود: « اللهم انجزلی ما وعدتنی و اتمم لی امری و ثبت وطاتی و املاء بی الارض قسطا وعدلا.» (یعنی: خدایا وفا کن به آنچه که به من وعده داده ای و امرم را تمام کن و قدمهایم را محکم گردان و بوسیله من زمین را پر از عدل و داد کن.)
در روایت دیگری آمده است که: چون حضرت مهدی ع، متولد شد به زانو در آمده و دو سبابه خود را بلند نمود. آنگاه عطسه کرد و فرمود: «الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله عبدا ذکر الله غیر مستنکف و لا مستکبر» (یعنی: سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است و درود خدا بر محمد و آل او باد، بنده ای که بدون هیچ ننگ و استکباری خدا را یاد کرد.)
آنگاه فرمود: «ظالمان گمان کردند که حجت خداوند باطل خواهد شد، اگر در سخن گفتن به من اجازه می دادند هر آینه شک زایل می شد.»
نعت پیغمبر اکرم (ص)
ای شاه سوار ملک هستی
سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل
حلوای پسین و ملح اول
نوباوه باغ اولین صلب
لشکرکش عهد آخرین تلب
ای حاکم کشور کفایت
فرمانده فتوی ولایت
هرک آرد با تو خودپرستی
شمشیر ادب خورد دو دستی
ای بر سر سدره گشته راهت
وی منظر عرش پایگاهت
ای خاک تو توتیای بینش
روشن بتو چشم آفرینش
شمعی که نه از تو نور گیرد
از باد بروت خود بمیرد
ای قائل افصح القبایل
یک زخمی اوضح الدلایل
دارنده حجت الهی
داننده راز صبحگاهی
ای سید بارگاه کونین
نسابه شهر قاب قوسین
رفته ز ولای عرش والا
هفتاد هزار پرده بالا
ای صدر نشین عقل و جان هم
محراب زمین و آسمان هم
گشته زمی آسمان ز دینت
نینی شده آسمان زمینت
ای شش جهه از تو خیره مانده
بر هفت فلک جنیبه رانده
شش هفت هزار سال بوده
کین دبدبه را جهان شنوده
ای عقل نواله پیچ خوانت
جان بنده نویس آستانت
هر عقل که بی تو عقل برده
هر جان که نه مرده تو مرده
ای کینت و نام تو موید
بوالقاسم وانگهی محمد
عقل ارچه خلیفه شگرف است
بر لوح سخن تمام حرف است
هم مهر مویدی ندارد
تا مهر محمدی ندارد
ای شاه مقربان درگاه
بزم تو ورای هفت خرگاه
صاحب طرف ولایت جود
مقصود جهان جهان مقصود
سر جوش خلاصه معانی
سرچشمه آب زندگانی
خاک تو ادیم روی آدم
روی تو چراغ چشم عالم
دوران که فرس نهاده تست
با هفت فرس پیاده تست
طوف حرم تو سازد انجم
در گشتن چرخ پی کندگم
آن کیست که بر بساط هستی
با تو نکند چو خاک پستی
اکسیر تو داد خاک را لون
وز بهر تو آفریده شد کون
سر خیل توئی و جمله خیلند
مقصود توئی همه طفیلند
سلطان سریر کایناتی
شاهنشه کشور حیاتی
لشگر گه تو سپهر خضرا
گیسوی تو چتر و غمزه طغرا
وین پنج نماز کاصل توبه است
در نوبتی تو پنج نوبه است
در خانه دین به پنج بنیاد
بستی در صد هزار بیداد
وین خانه هفت سقف کرده
بر چار خلیفه وقف کرده
صدیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود
وان پیر حیائی خدا ترس
با شیر خدای بود همدرس
هر چار ز یک نورد بودند
ریحان یک آبخورد بودند
زین چار خلیفه ملک شدراست
خانه به چهار حد مهیاست
ز آمیزش این چهارگانه
شد خوش نمک این چهارخانه
دین را که چهار ساق دادی
زینگونه چهار طاق دادی
چون ابروی خوب تو در آفاق
هم جفت شد این چهار وهم طاق
از حلقه دست بند این فرش
یک رقص تو تا کجاست تا عرش
ای نقش تو معرج معانی
معراج تو نقل آسمانی
از هفت خزینه در گشاده
بر چهار گهر قدم نهادن
از حوصله زمانه تنگ
بر فرق فلک زده شباهنگ
چون شب علم سیاه برداشت
شبرنگ تو رقص راه برداشت
خلوتگه عرش گشت جایت
پرواز پری گرفت پایت
سر برزده از سرای فانی
بر اوج سرای ام هانی
جبریل رسید طوق در دست
کز بهر تو آسمان کمر بست
بر هفت فلک دو حلقه بستند
نظاره تست هر چه هستند
برخیز هلا نه وقت خوابست
مه منتظر تو آفتابست
در نسخ عطارد از حروفت
منسوخ شد آیت وقوفت
زهره طبق نثار بر فرق
تا نور تو کی برآید از شرق
خورشید به صورت هلالی
زحمت ز ره تو کرده خالی
مریخ ملازم یتاقت
موکب رو کمترین وشاقت
دراجه مشتری بدان نور
از راه تو گفته چشم بد دور
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
در کوکبه چنین غلامان
شرط است برون شدن خرامان
امشب شب قدرتست بشتاب
قدر شب قدر خویش دریاب
ای دولتی آن شبی که چون روز
گشت از قدم تو عالم افروز
پرگار به خاک در کشیدی
جدول به سپهر بر کشیدی
برقی که براق بود نامش
رفق روش تو کرد رامش
بر سفت چنان نسفته تختی
طیاره شدی چو نیک بختی
زآنجا که چنان یک اسبه راندی
دوران دواسبه را بماندی
ربع فلک از چهارگوشه
داده ز درت هزار خوشه
از سرخ و سپید دخل آن باغ
بخش نظر تو مهر ما زاغ
بر طره هفت بام عالم
نه طاس گذاشتی نه پرچم
هم پرچم چرخ را گسستی
هم طاسک ماه را شکستی
طاوس پران چرخ اخضر
هم بال فکنده با تو هم پر
جبریل ز همرهیت مانده
(الله معک) ز دور خوانده
میکائیلت نشانده بر سر
واورده به خواجه تاش دیگر
اسرافیل فتاده در پای
هم نیم رهت بمانده برجای
رفرف که شده رفیق راهت
برده به سریر سدره گاهت
چون از سر سدره بر گذشتی
اوراق حدوث در نوشتی
رفتی ز بساط هفت فرشی
تا طارم تنگبار عرشی
سبوح زنان عرش پایه
از نور تو کرده عرش سایه
از حجله عرش بر پریدی
هفتاد حجاب را دریدی
تنها شدی از گرانی رخت
هم تاج گذاشتی و هم تخت
بازار جهت بهم شکستی
از زحمت تحت وفوق رستی
خرگاه برون زدی ز کونین
در خیمه خاص قاب قوسین
هم حضرت ذوالجلال دیدی
هم سر کلام حق شنیدی
از غایت وهم و غور ادراک
هم دیدن وهم شنودنت پاک
درخواستی آنچه بود کامت
درخواسته خاص شد به نامت
از قربت حضرت الهی
باز آمدی آنچنانکه خواهی
گلزار شکفته از جبینت
توقیع کرم در آستینت
آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهکاران
ما را چه محل که چون تو شاهی
در سایه خود کند پناهی
زآنجا که تو روشن آفتابی
بر ما نه شگفت اگر نتابی
دریای مروتست رایت
خضرای نبوتست جایت
شد بی تو به خلق بر مروت
بر بستهتر از در نبوت
هر که از قدم تو سرکشیده
دولت قلمیش در کشیده
وان کو کمر وفات بسته
بر منظره ابد نشسته
باغ ارم از امید و بیمت
جزیت ده نافه نسیمت
ای مصعد آسمان نوشته
چون گنج به خاک بازگشته
از سرعت آسمان خرامی
سری بگشای بر نظامی
موقوف نقاب چند باشی
در برقع خواب چند باشی
برخیز و نقاب رخ برانداز
شاهی دو سه را به رخ درانداز
این سفره ز پشت بار برگیر
وین پرده ز روی کار برگیر
رنگ از دو سیه سفید بزدای
ضدی ز چهار طبع بگشای
یک عهد کن این دو بیوفا را
یک دست کن این چهار پا را
چون تربیت حیات کردی
حل همه مشکلات کردی
زان نافه به باد بخش طیبی
باشد که به ما رسد نصیبی
زان لوح که خواندی از بدایت
در خاطر ما فکن یک آیت
زان صرف که یافتیش بیصرف
در دفتر ما نویس یک حرف
بنمای به ما که ما چه نامیم
وز بت گر و بت شکن کدامیم
ای کار مرا تمامی از تو
نیروی دل نظامی از تو
زین دل به دعا قناعتی کن
وز بهر خدا شفاعتی کن
تا پرده ما فرو گذارند
وین پرده که هست بر ندارند
معنای" عشق " از نظر قرآن و روایات چیست و رابطه آن با "عقل " چگونه است ؟
"عشق" به معنای محبت شدید و علاقه خاص است. در قرآن کلمه عشق به صراحت نیامده، امّا از مفاهیم دیگری که معنای عشق را می رساند، نام برده شده است: "بعضی از مردم معبود هایی غیر از خداوند، برای خود انتخاب می کنند و آن ها را چون خدا دوست می دارند، امّا آن ها که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از مشرکان نسبت به معبوهاشان) شدید تر است".[بقره (2) آیه 165]
در این آیه شریفه، شد حبّ و علاقمندی به عشق تفسیر شده است.
در روایات و احادیث، از "عشق" نام برده شده است.
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت است و با عشق عبادت کند".[بحارالانوار، ج 67، ص 253، حدیث 10]
علاّمه مجلسی بعد از ذکر حدیث می فرماید: عشق به معنای زیاده روی در دوست داشتن و محبت است. گاهی خیال می شود عشق، مخصوص علاقه داشتن به امور باطل است، به همین جهت در علاقه به خدا به کار نمی رود، اما این حدیث بر خلاف پندار مزبور است؟ آن چه در مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آن چه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی می باشد. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال و رسیدن به آن، فانی شده و از بین می رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است.[بحارالانوار، ج 67، ص 254]
درباره رابطه عقل و عشق نیز باید گفت که وادی عقل با فضای عشق متفاوت است؛ در این باره سه نکته قابل ذکر است:
1. عقل فقط راهنما است؛ مولا علی(ع) میفرمایند: «عقل هدایت بخش و نجات دهنده است...»، (میزان الحکمه، ج 6، ص 397، ر 13022، مکتب الاعلام الاسلامی، چ اوّل، سال 1362). و نیزمیفرمایند: العقل یصلح الرویة ؛ عقل رویه و منش را اصلاح میکند (همان، ص 396، ر 13019).
2. عقل عشق آفرین است؛ امام علی(ع) میفرمایند: العقل رقی الی اعلی علیین ؛ عقل باعث ترقی انسان به اعلی علیین میباشد (همان، ر13016). وقتی انسان عقل خود را به کار گیرد، راه را از چاه میشناسد؛ سلوک سعادت را از سقوط شقاوت باز مییابد؛ خانه جانان را از کاشانه شیطان جدا میسازد و حتی عشق حقیقی را از عشق مجازی متمایز میکند. انسان در پرتو عقل، راه اعلی علیین را میجوید و لذّت تشخیص و ترسیم چنین راهی، کام تشنه را برای وصول به گوارایی آب تحریک میکند و با تکرار تصور ضرورت پیمودن راه عشق، دل را با خود همراه میسازد. از این رو میگوییم: عقل عشق آفرین است.
3. مرکب وصول و معرفت قلبی عشق است نه عقل؛ عقل چون پلیس، فقط راهنمای خوبی است و گرنه هرگز پای پیمودن راه وصال را ندارد. وقتی با جرقههای راه بخش عقل، عشق در دل زبانه کشید؛ دل عاشق گامهای نخستین راه معرفت را بر میدارد و کم کم به حالاتی بلند میرسد که از عقل نشانی نمیماند.
جناب عشق را در گه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد ( حافظ)
در آن حالات بلند، عقل محو میشود؛ گرچه آن حالات بعد از سالها ریاضت، لحظاتی بیش نیست. پس عقل در دو مرحله اوّل، نه تنها زایل کننده عشق نیست؛ بلکه میتواند راه عشق حقیقی را بنمایاند و در مرحله سوم هم در بعضی از حالات بلند عرفانی و عشق حقیقی،اصلاً جایی برای عقل و توجّه به آن نمیماند. به لحاظ این مرتبه بالا، میتوان گفت: عقل خود حجاب عشق است.
به عبارت دیگر عقل و عشق را اگر به خوبی بشناسیم با هم تقابل ندارند . عقل انسان را تا مرحله ای راهنمایی می کند و برای سیربالاتر باید از نردبان عشق بهره گرفت . در عین حال عقل می تواند مراقبت کند که انسان در مسیر عشق به بیراهه نیفتد.
پس می تواند در کمال انسان با هم مشارکت داشته باشند ، بی آنکه یکی را بگیریم و دیگری را طرد کنیم.
یک نکته از دکتر علی شریعتی
درد علی دو گونه است:دردی که از ضربه ی ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده...و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش احساس می کند
اما این درد علی نیست
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده استءتنهایی استء که ما آن را نمی شناسیم
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را
که علی درد شمشیر را احساس نمی کند
و ....ما
درد علی را احساس نمی کنیم.