آهنگ جدید و شاد میلاد ۲ ام٬ مهرداد امیل و حسن اس اچ با نام امشب شب رقصه
آهنگ جدید و بسیار زیبای سامی یوسف با نام You Came To Me
"روزى که امیرکبیر گریست!"
در سال 1264 قمری، نخستین برنامه دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبلهکوبی میکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند. بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود.
هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باختهاند، امیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد، باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور میکرد که با این فرمان همه مردم آبله میکوبند. اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند.
روز بیست و هشتم ماه ربیعالاول به امیر اطلاع دادند که در همه شهر تهران و روستاهای پیرامون آن، تنها 330 نفر آبله کوبیدهاند. در همان روز، پارهدوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم، جن زده میشود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمیگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد.
در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور میکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هایهای میگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچه شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند. امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع میکنند. تمام ایرانیها اولاد حقیقی من هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.
ارتباط چهره با نگرش افراد به عشق
پژوهشگران می گویند که با نگاهی به چهره افراد می توان دریافت که نسبت به رابطه با جنس مخالف خود چه طرز فکر و رفتاری دارند.
پژوهشگران دانشگاههای ابردین و سنت اندروز در اسکاتلند و دورهام در انگلستان در تحقیق مشترکی که انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که مردها عموما زنهایی را ترجیح می دهند که از برقراری رابطه جنسی کوتاه مدت رویگردان نیستند. در حالی که زنها مردانی را ترجیح می دهند که بتوانند با آنها رابطه ای طولانی برقرارکنند.
در این پژوهش که گزارش آن در ژورنال "تکامل و رفتار انسانی" منتشر شده، چهره ۷۰۰ نفر که بین ۲۰ تا ۲۹ سال سن داشته اند بررسی شده است.
محققان می گویند که افراد می توانند با در نظر گرفتن بعضی ویژگیهای ظاهری و با توجه به نوع رابطه ای که ترجیح می دهند داشته باشند، شریک زندگی شان را آگاهانه تر انتخاب کنند.
در این پژوهش به داوطلبان شرکت کننده در تحقیق، تصاویری از چهره های زنان و مردانی از گروه سنی یاد شده نشان داده شد و بعد آنها می بایست عکس فردی را انتخاب کنند که به اعتقاد آنها از رابطه ای کوتاه مدت استقبال می کند.
همچنین از شرکت کنندگان خواسته می شد از میان عکسها، عکس جذابترین فرد را برای رابطه ای کوتاه یا طولانی انتخاب کنند و بگویند که کدام چهره از نظر آنها زنانه تر یا مردانه تر و در مجموع جذابتر است.
داوریهای غریزی
پژوهشگران که عقاید واقعی صاحبان تصاویر را نسبت به روابط عاشقانه، پیشاپیش از طریق پرسشنامه بدست آورده بودند، در مرحله بعد، نظرات شرکت کنندگان را با آنچه در پرسشنامه ها نوشته شده بود مقایسه کردند. این مقایسه آنها را متقاعد کرد که حدس و گمان بسیاری از شرکت کنندگان درست بوده و حس غریزی آنها به آنها راست گفته است.
زنهایی که با ایجاد رابطه کوتاه مدت مشکلی نداشته اند، معمولا از نظر شرکت کنندگان جذاب بوده اند.
بر اساس قضاوت شرکت کنندگان در این تحقیق، مردانی که روابط کوتاه مدت را ترجیح می دهند اغلب کسانی هستند با ظاهری مردانه، چانه برآمده، بینی درشت و چشمهای ریز.
دکتر لیندا بوتروید، استاد دانشکده روانشناسی در دانشگاه دورهام به بی بی سی گفته است: "این مطالعه نشان می دهد که ما می توانیم در روابط مان با دیگران از قضاوتهای غریزی خود استفاده کنیم. این قضاوتها همیشه درست نیستند اما راهنمای مفیدی هستند."
دکتر بوتروید یادآور شده که برداشت اولیه آدمها نسبت به هم بر اساس ویژگیهای ظاهری شان، تا حدی در ارزیابی آنها از فردی که می خواهند با او رابطه عاشقانه داشته باشند و یا فردی که او را به چشم رقیب عشقی خود می نگرند، تاثیرگذار است.
دکتر بن جونز، استاد دانشگاه ابردین که ازمحققان این پژوهش بوده است می گوید: "بسیاری از مطالعات پیشین نشان داده است که بخش عمده ای از قضاوتهای مردم نسبت به دیگران، از قضاوت راجع به سلامت افراد گرفته تا میزان برونگرایی و درونگرایی آنها، بر اساس چهره انجام می شود.
اما این اولین مطالعه ای است که نشان می دهد مردم در نوع رابطه عاشقانه ای که خوشایند آنها باشد، نسبت به ویژگیهای چهره فرد مورد نظرشان حساسند."
بر اساس یافته های این تحقیق، زنها از مردانی که در روابط جنسی بی بند و بارند رویگردان هستند و این نوع مردها را نه برای رابطه ای موقت و نه رابطه ای بلند مدت، جذاب نمیدانند.
مخصوص دختران جوان برای داشتن آرایشی طبیعی:
تابستون امسال چی مد شده ؟؟!!!!
برای دیدن جدیدترین مدل ها کلیک کنید....
1. اگر در سنی هستید که هنوز آثار جوشهای غرور جوانی بر روی پوست شما نمایان است و دوست دارید با کرم پودر و پنکیک آنها را بپوشانید و پوست صورت خود را صاف نشان دهید بهتر است از ضد آفتاب های مخصوص پوستتان (چرب،خشک،مختلط)که دارای کرم پودر هم هستند استفاده کنید،چرا که شاید الان شما با زدن هر کرم پودر یا پنکیکی پوستی صاف برای آرایش داشته باشید اما به مرور زمان و تنها در سه ،چهار سال آینده پوست شما این زیبایی راازدست خواهد داد وبرای شل شدن وپیری زود رس آماده خواهد شدو لکه ها، خیلی زود تر از وقت خود بر روی پوست شما نمایان خواهند شد،پس توصیه می شودحتی المکان از کرم پودرو پنکیک ها دوری کنید وتنها کرم آرایشی خود را یک ضد آفتاب خوب انتخاب کنید
2 . در صورت علاقه ی زیاد به زدن کرم پودر و پنکیک می توانید در مجالس خاص بر روی ضد آفتابتان کمی از آنها بزنید و حتما بعد از تمام شدن مهمانی با شیر پاک کن آنها را از روی پوست پاک کنید و هیچگاه شب با آرایش نخوابید
3. در مورد چشمها بهتر است در این سنین تنها از ریمل آن هم بدون خورده مژه وبا کشیدن چند بار آرام تنها بر روی مژه های بالا به طور کاملا طبیعی چشمانتان را جذاب تر کنید.
4. در صورت تمایل به خط چشم نیز بهتر است از یک خط بسیار نازک در پشت چشم که آن هم از چشم بیرون نزده باشد به چشمانتان به طور طبیعی فرم دهید.
5.سعی کنید بعداز حمام به مژه ها فر مژه بزنید تا از شکستگی مژه ها جلوگیری شود واز بغل مژه ها زاویه دار به نظر نیایدوبعد چند بار ریمل را به آرامی به طور افقی وکمی هم به سمت بالا بزنید،در صورت چسبندگی مژه ها هم بهتر است از یک برس ریمل جداگانه که مخصوص شانه کردن مژه هاست و یا از سنجاق ته گرد استفاده کرده وتا کاملا خشک نشده اند آنها را از هم جدا کنید تا شکل طبیعی تری داشته باشد.
6. به این نکته توجه داشته باشید که برای دختران جوان آرایش تنها پلک بالا بسیار جذاب تر و زیباتر خواهد بود و خط زیر چشم را بهتر است در سنین بالاتر اضافه کنید.
7. در صورت تمایل به زدن سایه که اصلا تو صیه نمی شود چون بعضی از انواع سایه ها چشمها را ریزتر نشان می دهند میتوانید از مدادهای رنگی مطابق رنگ پوست و لباستان مثل سبز یا آبی بسیار مات و ملایم در پشت چشم یک خط به جای خط چشم بزنید که با کمی ریمل چشمها را جذاب تر خواهد کرد و از زدن سایه های رنگارنگ که چهره را بسیار زنانه نشان می دهد خودداری کنید.
8. اگر چشمان بسیار درشتی دارید که ممکن است با خط پشت چشم زیاد جالب نشود بهتر است از یک مداد سیاه که داخل چشم می کشید حالت بهتری به چشمها بدهید،البته نه زیاد پر رنگ و غلیظ و بعد ریمل را افقی بر روی مژه ها به آرامی بکشید.
9. امروزه اکثر دختران جوان برای به اصطلاح مرتب کردن ابروها حتما به آرایشگر مراجعه می کنند که البته شاید اوایل دخترانه به نظر آید اما به مرور زمان و با هر بار مراجعه یک ردیف از ابروها کم خواهد شد و کم کم با کم پشت شدن و تغییر جهت خواب ابروها مواجه خواهید شدو گاهی هم جاهایی از ابروی شما خالی خواهد شد ،توصیه ما این است که البته تا پر شدن ابروها به آنها دست نزنید وتنها حاشیه های اطراف آنها را تمیز کنیدو توجه داشته باشید که رنگ ابرو درریزش هر چه سریعتر ابروها کمک می کند.درضمن برداشتن زود به زود ابروها باعث شل شدن و افتادگی پلکها خواهد شد.
10.مهمترین نکته ی قابل توجه برای دختران در سنین پایین که دوست دارند ابروهایشان را تاتو کنند این است که چون این کار تقریبا کاری است جبران نشدنی و هیچگاه شما دیگر ابروی اولیه را نخواهید داشت تنها زمانی دست به این کار بزنید که جاهایی از ابروی شما ریخته یا شکستگی دارد و مشخص است و در این باره نیز از متخصص این کار بخواهید تا تنها جاهای خالی را برای شما با چند نقطه پر کند و تمام ابروی شما را خط نیندازد تا ابرویی کاملا طبیعی و در عین حال مرتب و زیبا داشته باشید،لازم به ذکر است که ابروی تاتوشده سن افراد را چندین برابر بالا میبرد.
11.بهترین رژگونه ای که برای دختران توصیه میشود در کنار هماهنگی با لباس رنگهای صورتی خیلی روشن یا مات کمرنگ ویا رنگهای بژکه معمولا ملایم و کمرنگ ودر عین حال شیک هستند میباشدکه بهتراست با رژلب نیز که از همین گروه است مطابقت داشته باشد.
13.با رژگونه و رژلب صورتی سایه های نیلی،آبی کمرنگ وخاکستری هماهنگی داردوبا رژگونه و رژلب بژ و طلایی سایه های آجری رنگ و قهوه ای مات کمرنگ .سعی کنید رژلبتان را به صورت خنده ودهان نیمه باز بزنید تا یکدست وصاف و تمیزدیده شود.
14. البته موی یک دختر شرقی با رنگ طبیعی و بلند یکدست زبانزد بوده وجذابیت خاص خود را داردو این گروه مورا معمولا همه بیشتر ازموهای هایلایت و لولایت شده می پسندنداما گاهی عجول بودن دختران ایرانی برای زیباتر شدن آنها را از شکل طبیعی خارج می سازدو وادارشان می کند که بلایی بر سر این موهای زیبا بیاورند که دیگر قابل جبران نباشدچرا که هر چه موها زودتر رنگ شوند به همان نسبت زودتر هم با ریزش وسفیدی مو مواجه خواهند شدوگاهی حتی حالت زیبای اولیه خود رانیز از دست خواهند داد پس چه بهتر که به جای هایلایت و مش در مجالس و مهمانی ها از ریملهای مو که به رنگهای مختلف هماهنگ بالباستان دراکثر لوازم آرایشی ها موجود است استفاده کنید و بعد از یک شستشو آنها را از روی موها پاک کنیدو موی طبیعی خودتان را سالم و شاداب حفظ کنید.
15. برای دختر خانمهایی که موهای فر دارند توصیه میشود به جای استفاده از واکسها و کرمهای مو برای ثابت نگه داشتن فرها در مهمانی ها ،هم میتوانید از کتیرا استفاده کنید و هم بعد از حمام مقداری آبلیمو به نوک انگشتانتان زده و پایین موها را چنگ بزنند و برای براق شدن آنها، هم در مورد موهای صاف و هم موهای فر از کمی روغن زیتون بی بو استفاده کنید که با استفاده از این مواد طبیعی نه تنها به موهایتان ضرری وارد نشده بلکه آنها را در عین زیباتر کردن تقویت هم کرده اید.ناگفته نماند که زدن آبلیمو به محکم شدن ناخن های شما نیز کمک خواهد کرد.
عشق دروغین
میتوانم کسی باشم که آسمانش پرستاره است ، رنگ عشق را ندیده
ولی عاشق است!
میتوانم شمعی باشم که عاشق هزار پروانه است ، سوختن پروانه را باور ندارد
و مثل خورشید گرم گرم است!
میتوانم سرابی باشم برای دلها ، زخمی باشم برای دردها ، سنگی باشم برای شکستنها!
میتوانم بشکنم دلها را، به بازی بگیرم قلبها را ، و بسوزانم نامه ها را!
میتوانم دو رنگ باشم یک قلب رنگارنگ داشته باشم ، میتوانم در آغوشها بخوابم
و آرام باشم!
در مرامم نیست اینگونه باشم ، دلی سیاه و قلبی پر ازدحام داشته باشم !
آسمانی بی ستاره دارم ، قلبی آواره دارم ، نه شمع هستم و نه خورشید ،
من یک دل مهتابی دارم!
من که دلم پر از درد است پس چگونه مرحمی برای دردهایم باشم؟
من که خود یک دلشکسته ام ، در غم عشق نشسته ام پس چگونه باید آرام باشم!
نمیتوانم بنویسم قصه رفتنها ، غرق شدن در سراب دلها را !
مینویسم که اسیر دلهای بی وفا بودم ، هنوز قصه تمام نشده ،
من نیز قربانی یک عشق دروغین بودم!
http://daftareshghee.persiangig.com/image/220.gif
لحظات شادی خدا را ستایش کن لحظات سختی خدا را جستجو کن لحظات آرامش خدا را مناجات کن لحظات درد آور به خدا اعتماد کن و در تمام لحظات خداوند ر اشکر کن
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی شعله به خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یا حسین…
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
روزمحشروقت پرسیدن زمن رب جلى
گفت توغرق گناهی؟ گفتمش یارب بلى
گفت پس آتش نمیگیرد چرا جسم وتنت؟
گفتمش چون حک نمودم روی قلبم یاعلى.
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
عشق یعنى صبر در هنگام خشم
عشق یعنى جاى سیلى روى چشم
عشق یعنى قلب چون آئینه اى
جاى میخ در به روى سینه اى
عشق یعنى انتظار منتظر
سینه اى مجروح از مسمار در
عشق یعنى گریه هاى حیدرى
دخترى دنبال نعش مادرى
عشق یعنى طاعت جان آفرین
ردخون سینه بر روى زمین
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
در کمند عشق زینب منزلم
نام او ذکر تپشهای دلم
در حریم قرب او پر می زنم
یا حسین می گویمو پر می زنم
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
دنبال تو گشتم گل نرگس همه جا را
بر دار برد عشق تو آخر سر ما را
بردی دل ما را ، دل ما را !
” اللهم عجل لولیک الفرج ”
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
شبی در محفلی ذکر علی بود
شنیدم عالمی فرزانه فرمود
اگر دوزخ به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
وگر مهر علی در سینه ات نیست
بسوزی گر هزاران پوست داری
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
سالی است نکو که دل نکوتر باشد/ چشم از هیجان عشق او تر باشد
آغاز بهار اربعین است و دلم/ ای کاش به گنبدش کبوتر باشد
—————–اس ام اس ماه رمضان—————–
امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
امروز شمیم کربلا آمده است/ باز از پی کیمیا طلا آمده است
یک غنچه گل محمدی روییده است/ فرزند پیمبر خدا آمده است
"مدیر مدرسه (قسمت اول)"
سلام به دوستان خوب کلوپ هم صحبت: این دفعه برایتان داستان جذاب مدیر مدرسه را گذاشتیم تا از داستان هاى بلند معروف ایرانى هم استفاده کنید و لذت ببرید. مدیر مدرسه اثر ماندگار جلال آل احمد است. جلال آل احمد (1302- 1348) نویسنده ی صاحب سبک، خوش قلم و متعهد با آثار و مقالات خود تأثیر به سزایی بر جریان فکری و ادبی نسل خود نهاد. به قول همسرش سیمین دانشور، نوشته های جلال «تلگرافی، حساس، دقیق، تیزبین، خشمگین، افراطی، خشن، صریح، صمیمی، منزّه طلب و حادثه آفرین است.» دکتر شریعتی نیز نثر او را «تند، موجز، طنزآمیز، صریح، خودمانی، انسان گرا، بی باک، مو شکاف، لوده، نیرومند، بی تردید، یک جانبه و گزارش گونه می داند.» یکی از بهترین رمان هایش «مدیر مدرسه» است. داستان این رمان مربوط به مدیر یکی از مدارس در پیش از انقلاب ایران است.
از در که وارد شدم سیگارم دستم بود زورم آمد سلام کنم. همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. رییس فرهنگ که اجازه نشستن داد، نگاهش لحظه ای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که می نوشت، تمام کرد و می خواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم. حرفی نزدیم. رونویس را با کاغذهای ضمیمه اش زیرورو کرد و بعد غبغب انداخت و آرام و مثلا خالی از عصبانیت گفت :
-«جانداریم آقا. این که نمی شه ! هر روز یه حکم می دند دست یکی می فرستنش سراغ من ... دیروز به آقای مدیر کل ....»
حوصله این اباطیل را نداشتم . حرفش را بریدم که :
-«ممکنه خواهش کنم زیر همین ورقه مرقوم بفرمایید ؟»
و سیگارم را توی زیرسیگاری براق روی میزش تکاندم . روی میز پاک و مرتب بود .
درست مثل اتاق همان مهمان خانه ی تازه عروس ها . هر چیز به جای خود و نه یک ذره گرد . فقط خاکستر سیگار من زیادی بود . مثل تفی در صورت تازه تراشیده ای قلم را برداشت و زیرحکم چیزی نوشت و امضاء کرد و من از در آمده بودم بیرون . خلاص . تحمل این یکی را نداشتم . با اداهایش . پیدا بود که تازه رئیس شده . زورکی غبغب می انداخت و حرفش را آهسته توی چشم آدم می زد .
انگار برای شنیدنش گوش لازم نیست . صدو پنجاه تومان در کار گزینی کل مایه گذاشته بودم تا این حکم را به امضاء رسانده بودم . توصیه هم برده بودم و تازه دوماه هم دویده بودم . مو ، لای درزش نمی رفت . می دانستم که چه او بپذیرد ، چه نپذیرد ، کار تمام است . خودش هم می دانست . حتما هم دستگیرش شد که با این نک و نالی که می کرد ، خودش را کنف کرده . ولی کاری بود و شده بود. در کارگزینی کل ، سفارش کرده بودند که برای خالی نبودن عریضه رونویس را به رویت رییس فرهنگ هم برسانم تازه این طور شد وگرنه بالی حکم کارگزینی کل چه کسی می توانست حرفی بزند ؟ یک وزارت خانه بود و یک کارگزینی! شوخی که نبود . ته دلم قرص تر از این ها بود که محتاج به این استدلالها باشم .
اما به نظرم همه این تقصیرها از این سیگار لعنتی بود که به خیال خودم خواسته بودم خرجش را از محل اضافه حقوق شغل جدیدم در بیاورم . البته از معلمی ، هم اقم نشسته بود . ده سال « الف .ب.» درس دادن و قیافه های بهت زده ی بچه های مردم برای مزخرف ترین چرندی که می گویی ... و استغناء با غین و استقراء با قاف و خراسانی و هندی و قدیمی تری شعر دری و صنعت ارسال مثل ورد العجز ... و از این مزخرفات! دیدم دارم خر می شوم . گفتم مدیر بشوم . مدیر دبستان ! دیگر نه درس خواهم داد و نه مجبور خواهم بود برای فرار از اتلاف وقت ، در امتحان تجدیدی به هر احمق بی شعوری هفت بدهم تا ایام آخر تابستانم را که لذیذترین تکه ی تعطیلات است ، نجات داده باشم . این بود که راه افتادم . رفتم و از اهلش پرسیدم . از یک کار چاق کن.
دستم را توی دست کارگزینی گذاشت و قول و قرار و طرفین خوش و خرم و یک روز هم نشانی مدرسه را دستم دادند که بروم وارسی ، که باب میلم هست یا نه و رفتم . مدرسه دو طبقه بود و نوساز بود و در دامنه ی کوه تنها افتاده بود و آفتاب رو بود . یک فرهنگ دوست خر پول ، عمارتش را وسط زمین خودش ساخته بود و بیست و پنج ساله در اختیار فرهنگ گذاشته بود که مدرسه اش کنند و رفت و آمد بشود و جاده ها کوبیده بشود و این قدر ازین بشودها بشود ، تا دل ننه باباها بسوزد و برای اینکه راه بچه هاشان را کوتاه بکنند ، بیایند همان اطراف مدرسه را بخرند و خانه بسازند و زمین یارو از متری یک عباسی بشود صد تومان .
یارو اسمش را هم روی دیوار مدرسه کاشی کاری کرده بود . هنوز درو همسایه پیدا نکرده بودند که حرف شان بشود و لنگ و پاچه ی سعدی و بابا طاهر را بکشند میان و یک ورق دیگر از تاریخ الشعرا را بکوبند روی نبش دیوار کوچه شان. تابلوی مدرسه هم حسابی و بزرگ و خوانا .از صد متری داد می زد که توانا بود هر .... هر چه دلتان بخواهد ! با شیر و خورشیدش که آن بالا سر ، سه پا ایستاده بود و زورکی تعادل خودش را حفظ می کرد و خورشید خانم روی کولش با ابروهای پیوسته و قمچیلی که به دست داشت و تاسه تیر پرتاب ، اطراف مدرسه بیابان بود . درندشت و بی آب و آبادانی و آن ته رو به شمال ، ردیف کاج های درهم فرو رفته ای که از سر دیوار گلی یک باغ پیدا بود روی
آسمان لکه دراز و تیره ای زده بود . حتما تا بیست و پنج سال دیگر همه ی این اطراف پر می شد و بوق ماشین و ونگ ونگ بچه ها و فریاد لبویی و زنگ روزنامه فروشی و عربده ی گل به سر دارم خیار ! نان یارو توی روغن بود .- « راستی شاید متری ده دوازده شاهی بیشتر نخریده باشد ؟ شاید هم زمین ها را همین جوری به ثبت داده باشد ؟ هان ؟ - احمق به توچه ؟!...»
بله این فکرها را همان روزی کردم که ناشناس به مدرسه سر زدم و آخر سر هم به این نتیجه رسیدم که مردم ، حق دارند جایی بخوابند که آب زیرشان نرود .-« تو اگر مردی ، عرضه داشته باش مدیر همین مدرسه هم بشو.» و رفته بودم و دنبال کار را گرفته بودم تا رسیده بودم به اینجا . همان روز وارسی فهمیده بودم که مدیر قبلی مدرسه زندانی است . لابد کله اش بوی قرمه سبزی می داده و باز لابد حالا دارد کفاره گناهانی را می دهد که یا خودش نکرده یا آهنگری در بلخ کرده . جزو پر قیچی ها ی رییس فرهنگ هم کسی نبود که با مدیرشان ، اضافه حقوقی نصیبش بشود و ناچار سرودستی برای این کار بشکند . خارج از مرکز هم نداشت . این معلومات را توی کارگزینی بدست آورده بودم . هنوز « گه خوردم نامه نویسی » هم مد نشده بود که بگویم یارو به این زودی ها از سولدونی در خواهد آمد .فکر نمی کردم که دیگری هم برای این وسط بیابان دلش لک زده باشد با زمستان سختش و با رفت و آمد دشوارش .
این بود که خیالم راحت بود . از همه ی اینها گذشته کارگزینی کل موافقت کرده بود !
درست است که پیش از بلند شدن بوی اسکناس ، آن جا هم دوسه تا عیب شرعی و عرفی گرفته بودند و مثلا گفته بودن لابد کاسه ای زیر نیم کاسه است که فلانی یعنی من ، با ده سال سابقه ی تدریس ، می خواهد مدیر دبستان بشود ! غرض شان این بود که لابد خل شدم که از شغل مهم و محترم دبیری دست می شویم . ماهی صدوپنجاه تومان حق مقام در آن روزها پولی نبود که بتوانم نادیده بگیرم و تازه اگر ندیده می گرفتم چه ؟ باز باید برمی گشتم به این کلاس ها و این جور حماقت ها .این بود که پیش رئیس فرهنگ ، صاف برگشتم به کارگزینی کل ، سراغ آن که بفهمی نفهمی ،دلال کارم بود و رونویس حکم را گذاشتم و گفتم که چه طور شد و آمدم بیرون .دو روز رفتم سراغش . معلوم شد که حدسم درست بوده است و رئیس فرهنگ گفته بوده :
« من از این لیسانسه های پر افاده نمی خواهم که سیگار به دست توی هر اتاقی سر می کنند .»
و یارو برایش گفته بود که اصلا و ابدا ..! فلانی هم چین و هم چون است و مثقالی هفت صنار با دیگران فرق دارد و این هندوانه ها و خیال من راحت باشد و پنج شنبه یک هفته ی دیگر خودم بروم پهلوی او ... و این کار را کردم . این بار رییس فرهنگ جلوی پایم بلند شد که :
« ای آقا ... چرا اول نفرمودید ؟!...»
و از کارمندهایش گله کرد و به قول خودش ، مرا « در جریان موقعیت محل » گذاشت و بعد با ماشین خودش مرا به مدرسه رساند و گفت زنگ را زودتر از موعد زدند و در حضور معلم ها و ناظم ، نطق غرایی در خصایل مدیر جدید – که من باشم – کرد و بعد هم مرا گذاشت و رفت با یک مدرسه ی شش کلاسه « نوبنیاد » و یک ناظم و هفت تا معلم و دویست و سی و پنج تا شاگرد. دیگر حسابی مدیر مدرسه شده بودم
عشق خیالی
قلب من بازیچه نبود ، عشق تو خیالی بیش نبود!
من که در خیال تو نیز دلم شکست ، من که در خیال تو نیز چشمهایم بارانی شد!
اگر عشق تو یک قصه بود ، اگر با تو بودن افسانه ای بیش نبود ،
من حتی در قصه نیز نقش یک مرد دلشکسته را داشتم ،
این قصه بود یا حقیقت ، من در واقعیت نیز یک شکست خورده بودم!
چه زود گذشته ها را به دست فراموشی سپردی ، همان بهتر که
کوله بار عشق را از دلم برداشتی و رفتی، هیچ احساسی ندارم به تو ،
باز هم میگویم لعنت به تو!
دلم برای قلبی میسوزد که بعد از من گرفتار تو میشود ، دلم برای کسی
میسوزد که بعد از من عاشق تو میشود از همینجا تسلیت میگویم به دلی
که دیوانه ی آن چهره ی به ظاهر، ماه تو میشود!
آن نقاب را از چهره ات بردار ، تو که به خودت مینازی ،
چهره ی واقعی ات را به نمایش بگذار!
از من که گذشت ، من که آزاد شدم از زندان قلب سیاه تو ،
اینک دلم به حال کسی میسوزد که برای یک عمر اسیر میشود در دام تو!
دوباره می آید روزی که در حسرت روزهای با من بودن بمانی و شب تا صبح
را با چشمهای خیس بیدار بمانی!
http://daftareshghee.persiangig.com/image/loghmani.gif
گزارش روابط جن سی در ایران!
یک بررسی در سازمان ملی جوانان نشان می دهد که 55 درصد جوانان با جنس مخالف خود ارتباط دارند.
در این پژوهش 7 هزار نفری از دختران و پسران مجرد 15 تا 29 ساله که به روش تصادفی انتخاب شده آمده است:30 درصد افراد نمونه فقط رابطه دوستی را انگیزه خود از برقراری رابطه دانستهاند. حدود 34 درصد انتخاب همسر و 14 درصد نیز رابطه جن سی را دلیل دوستی برشمردند.
ابراز محبت از جنس مخالف مهمترین عامل موثر در ایجاد رابطه دوستی تلقی شده است.
43 درصد دخترانی که رابطه داشته اند بیان کردند که تنها با یک نفر رابطه دوستی داشته اند و 57 درصد با بیش از یک نفر دوست بودند.این نسبت ها برای پسران 24 و 76 درصد است.
24 درصد از کسانی که با جنس مخالف ارتباط داشته اند بیان کرده اند که رابطه آنان به آمی زش جن سی منجر شده است.
در استانهای خوزستان و گیلان بیش از دیگر استانها این رابطه به رابطه جن سی منجر شده است.
16 درصد از جوانانی که آمی زش ج نسی داشته اند به حاملگی بعد از ازدواج اشاره کرده اند .این رویداد برای پسران در همه سنین و برای دختران بعد از 17 سالگی رخ داده است.
درآمد خانوادگی بیش از 15 درصد از جوانانی که ارتباط جن سی دشته اند ،بین 500 تا یک میلیون بوده است.
در این گزارش آمده است که تبادل نگاه در حدود 40 درصد آغازگر رابطه بوده است.
همچنین 40 درصد افراد خیابان را به عنوان مکان آغاز ارتباط با جنس مخالف اعلام کردند، نزدیک به 15 درصد در میهمانی خانوادگی 15 درصد دانشگاه و 12 درصد پارک و بقیه ،مهمانیهای دوستانه را اولین مکان ارتباطی با جنس مخالف دانسته اند.
سازمان ملی جوانان در انتهای این گزارش ملی تاکید می کند که شیوع رابطه با جنس مخالف در میان نوجوانان و جوانان ما به طور چشمگیر افزایش یافته است.
عشق مجازی
http://salijoon.info/mail/880527/love/virtual_love_۰۱.jpg
http://salijoon.info/mail/880527/love/virtual_love_۰۹.jpg
http://salijoon.info/mail/880527/love/virtual_love_۰۷.jpg
http://salijoon.info/mail/880527/love/virtual_love_۰۵.jpg
http://salijoon.info/mail/880527/love/virtual_love_۰۳.jpg
http://salijoon.info/mail/880527/love/virtual_love_۰۲.jpg
عکس از منظره
http://persian-star.org/1388/5/26/sea_wallpapers/small/03.jpg
http://persian-star.org/1388/5/26/sea_wallpapers/small/0۱.jpg
http://persian-star.org/1388/5/26/sea_wallpapers/small/0۲.jpg
http://persian-star.org/1388/5/26/sea_wallpapers/small/0۶.jpg
http://persian-star.org/1388/5/26/sea_wallpapers/small/0۵.jpg
http://persian-star.org/1388/5/26/sea_wallpapers/small/0۷.jpg
http://persian-star.org/1388/5/26/sea_wallpapers/small/0۸.jpg
آهنگ جدید و بسیار شاد و زیبا از سعید کرمانی و مهدی صفرتایم با
همراهی رضا آلن بنام وضع مادیت چطوره؟