گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

اس ام اس لاو وطنز 1388

اس ام اس لاو وطنز 1388

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

دلم در هر تپش صدبار آواز تومیخواند نمیدانم تو هم یاددل ما میکنی یا نه

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

اگر دنیا پر از عاشق نباشه تو این دنیا دل صادق نباشه همون بهتر که این دنیا نباشه زمین و اسمون یکجا برات فناشه

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

ای *عزیزم* فصل کوچ *پرستو*ها رسید همشون رفتند یکیشون موندهرکاری کردند با اونانرفتچراشو پرسیدند:نگفت وقتی همشون رفتند*پرستو*رفت از زیر کاه جسد یه *پرستو*رو در اورد و گریست در حال گریه بود شکارچی سر رسید و اونوکشت...

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

دلتنگم و دیادر تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

در انتظار دیدنت به دشت غم  نشسته ام رها نکن دل مرا بیا که در شکسته ام

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

بی تو کوه آب شد نه دریا خشک شده نه کار جهان لنگ شده نه بین زمین و اسمون جنگ شده اما من برات فدا شدم ...

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

ای عزیزم*شب گر رخ *مهتاب*نبیند سخت است لب تشنه اگر اب نبیند سخت است ،ما عاشق و دلباخته توئیم،*عزیزم*جان دلباخته گر رخمعشوق نبیند سخت است

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

در سرزمین غربت مردن چه سود داید؟با مردمان بی دل گفتن چه سود است؟باآسمان خسته با ابر دلشکسته  با درد ریشه بسته چه سود است؟بودم به عمری به عشق*عزیزم*در این بیابان وقتی که دلبری نیست ماندن چه سود است؟

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

دردرگه عشق کنم از نو شکایت گویند که کشت مرا دو چشمان سیاهت در هرنگهت مستی صد جام شراب است  چشمانتو میخانه دلها خراب است

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

دارمت دوست ای *عزیزم*به حدی که خدا میداندفاین گفته فقط باد*صبا*میداند،مهرت ای دوست زمانی زدلم پاک شود که پیکرم زیر خاک دفن شود

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

میگن خدا به هر کسی به اندازه دلش میده ببین دل من چقدر بزرگه که خداتو رو با غمهات به من داده

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

لب فرو بستم و خلوتگه اسرار شدم شعله ای بودم و خاموش به یکبار شدم،خا لب دانه دام است ولبت دام دل است من به حسن رخت ای دوست گرفتار شدم

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

کاش بودم تک درختیدر میان قلب تو تا وجودم میوه داد از محبت تو.

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

زندگی یعنی بوییدن شقایق دل سوخته عشق،

زندگی یعنی نگاه کردن به آسمان آبی عشق،

زندگی یعنی تلاطم رودخانه محبت و دوستی،

زندگی یعنی زیستن درکنار عشق،

آری زندگی وجود عشق وعشق یعنی وجود زندگی دو عاشق،

دوستت دارم تا وسعتهای بی پایان

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

برای مرگ خود یک بهانه میخواهم،

یک بهانه پوچ عاشقانه میخواهم،

از غمی که میدانی با تو بودنم مرگ است،

بی تو بودنم هرگز!

اگر بهانه این باشد،

من بهانه ات میگیرم و عاشقانه میمیرم.

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

فکر میکردیم عاشقیهمبچه گیست،

اما حیف که ایت خودتاز اول یک زندگیست،

زندگی چیزیست شبیه یک حباب ،

عشق آبادیه زیبایی در سراب،

فاصله با آرزوهامان چه کرد،

کاشمیشد در عاشقی هم توبه کرد.

+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+88+

با تشکر از حظور شما دوستان عزیز

مدلهای مختلف دختر

مدلهای مختلف دختر

1.مدل جنتلمن( از نوع woman): خدا رو شکر بین این همه مدلای عجیب و غریب یه عده از دخترا (که واقعا معدودن) هم هستن که علاوه بر اینکه مد روز وتحصیل کرده هستن خودشونو گم نکردن و فارق ازسرگرمیهای الکی تو زندگی دنبال پیشرفتن.

2.مدل نازنازی:این مدل کارو زندگیشون با دوستا بیرون رفتن و تلفن و چته و تا 50 سالگی تو اتاقشون عروسک نگه میدارن فعالیتهاشونم شامل

خریدن هر چیز مد روزو به باد دادن پولای باباجون هست.

3.مدل اجتماعی:این عده بیشتر شامل دخترای فمینیستیه که عاشق شرکت تو فعالیتهای اجتماعین

ولی وسط همون کارها هم تا یکم کار جدی بشه دادشون در میاد که بابا ما خانومیم این قدر کار سخت بهمون ندین!

4.مدل مرد ذلیل:این مدل که در حال انقراضن عاشق شوهر کردن و بشور بسابن

(به علت کمیاب بودن این مدل نتونستم اطلاعات بیشتری در موردشون پیداکنم).

5.مدل مامانم اینا:این مدل دخترای محبوب مادراشونن و همه کاراشونو با نظر مادرشون انجام میدن خیلیاشونو میشه تو گروه خرخونا که تو پایین توضیح دادم هم پیدا کرد..

6.مدل ضد پسر:این مدل یه جورایی همکارمنن همه فکر و ذکرشون اینه که یه پسرو ضایع کنن و تا یک سال این اتفاق خجسته رو وسه دوست و آشنا تعریف کنن

7.مدل خرخون:این مدل تو زندگی فقط یه کار بلدن اونم درس خوندنه تو بحرشونم که بری میبینی از دیپلم خیاطی بگیر تا گواهینامه زیر دریایی رو گرفتن .ولی پای عمل که برسن هیچی بلد نیسن

8.مدل روشنفکر:این مدل خودشونو عقل کل میدونن و عشق شرکت تو کلاسهای مختلفن از یوگا بگیر تامدیتیشن و ...

9.مدل سرگردون:خانومای عزیزی که این مطلبو خوندین و جزو هیچکدوم نبودین/شما شامل ترکیب هچل هفتی از مدلای بالا هستین که به مدل سرگردون معروفه!

آهنگ جدید محمد رامتین و میعاد با نام باز منو کاشتی

آهنگ جدید محمد رامتین و میعاد با نام باز منو کاشتی

 

دانلود کنید

آهنگ جدید و بسیار زیبا از فرزاد فرزین به نام نم نم بارون

آهنگ جدید و بسیار زیبا از فرزاد فرزین به نام نم نم بارون

 

Nam Name Baroon

آهنگ جدید و بسیار زیبا از محسن به نام آغوش

آهنگ جدید و بسیار زیبا از محسن به نام آغوش

 

Aghoosh

آهنگ جدید و بسیار زیبا از سعید مدرس به نام دنیای وارونه

آهنگ جدید و بسیار زیبا از سعید مدرس به نام دنیای وارونه

لینک مستقیم

میکس جدید و بسیار زیبای DJ Persia به نام تو با من چه کردی که میک

میکس جدید و بسیار زیبای DJ Persia به نام تو با من چه کردی که میکسی از (اندی - ناهید - مهرشاد - کامران و هومن و سعید محمدی

دانلود با کیفیت

حاتم را پرسیدند که :« هرگز از خود کریمتر دیدی؟»

حاتم را پرسیدند که :« هرگز از خود کریمتر دیدی؟»

گفت : بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرودآمدم و وی ده گوسفند داشت.

فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت وپیش من آورد و مرا قطعه ای از آن خوش آمد ، بخوردم .

گفتم : « والله این بسی خوش بود.»

غلام بیرون رفت ویک یک گوسفند را می کشت وآن موضع (قسمت) را می پخت وپیش من می آورد. و من ازاین موضوع آگاهی نداشتم.

چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است پرسیدم که این چیست؟

گفتند : وی (غلام) همه گوسفندان خود را بکشت (سر برید) .

وی را ملامت کردم که : چرا چنین کردی؟

گفت : سبحان الله ترا که مهمان من بودی چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟

پس حاتم را پرسیدندکه :« تو در مقابله آن چه دادی؟»

گفت : « سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند.»

گفتند : « پس تو کریمتر از او باشی! »

گفت : « هیهات ! وی هرچه داشت داده است و من آز آن چه داشتم و   از بسیاری ؛ اندکی بیش ندادم.»

بهارستان جامی

آیا می دانید که چگونه باید از سرو صدای رایانه خود بکاهید؟

آیا می دانید که چگونه باید از سرو صدای رایانه خود بکاهید؟

کم کردن سرو صدای رایانه می تواند خیلی سخت باشد، زیرا بیشتر صداها ناشی از دو قطعه اصلی مانند هاردیسک و فن سیستم می باشد.در هر صورت توصیه می شود موارد زیر را مورد توجه قرار دهید: - سیستم را در محل مناسب قرار دهید. سعی کنید به نور محیط، میز رایانه و گرمای اتاق اهمیت بیشتری قرار دهید.

- پیچ ها را سفت کنید. اگر کیس به خوبی بسته نشده باشد می تواند ایجاد سروصدای زیادی کند. اسلات ها را چک و کابل ها را محکم کنید.

- فن سیستم را چک کنید: یکی از کارهایی که سرو صدا را کاهش می دهد اطمینان از سلامت فن باشد.

- هارددیسک یکی از عوامل سروصدای سیستم: چرخش یا دوران هارددیسک به خودی خود ایجاد سروصدا می نماید برای این کار می توانید از عایق های صوتی استفاده نمایید.

مانند یک جعبه پلاستیکی که می توانید هارد خود را درون آن قرار دهید و این جعبه باعث می شود صدای هاردیسک منتشر نشود. بهتر است هر چند وقت یک بار هارد خود را Defrag کنید. این کار سرعت دسترسی به فایل ها را بیشتر کرده و باعث بهره وری سیستم می شود.

زمانی که هارد شما در حال خواندن و نوشتن است و سروصدا می کند نمایانگر این است که رم سیستم شما پایین می باشد و احتیاج به ارتقا دارد در این صورت ویندوز اقدام به نوشتن اطلاعات اضافی بر روی هاردیسک می کند. بنابر این بهتراست رم سیستم خود را ارتقا دهید.

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی            دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمیدانم چرا رفتی؟

نمیدانم چرا شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت

تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود

بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو هزاران باردرهر لحظه خواهم مرد

کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر

نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

کمک

کمک

غروب یک روز بارانی زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز سارای کوچکش را به او داد.

زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید. ماشین را روشن کرد و نزدیکترین داروخانه رفت تا دارو­های دختر کوچکش را بگیرد. وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجلهای که داشت کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.

زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که حال سارا هر لحظه بدتر میشود. او جریان کلید اتومبیل را برای پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتومبیل را باز کند. زن سریع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهی به در انداخت و با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.

هوا داشت تاریک میشد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود ناامیدی زانو زد و گفت: خدایا کمکم کن. در همین لحظه مردی ژولیده با لباسهای کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافهی مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ من از تو کمک خواستم آن وقت این مرد...!

زبان زن از ترس بند آمده بود. مرد به او نزدیک شد و گفت: خانم مشکلی پیش آمده؟

زن جواب داد: بله دخترم خیلی مریض است و من باید هرچه سریعتر به خانه برسم ولی کلید را داخل ماشین جا گذاشهام و نمیتوام درش را باز کنم.

مرد از او  پرسید آیا سنجاق سر همراه دارد؟ زن فوراً سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در اتومبیل را باز کرد..

زن بار دیگر زانو زد و با صدای بلند گفت: خدایا متشکرم

سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شریفی هستید.

مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شریفی نیستم. من یک دزد اتومبیل بودم و همین امروز از زندان آزاد شدم.

خدا برای زن یک کمک فرستادبود، آن هم یک حرفهای! زن آدرس شرکتش را به مرد داد و از او خواست که فردای آن روز حتماً به دیدنش برود. فردای آن روز وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شد، فکرش را هم نمیکرد که روزی به عنوان رانندهی مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود.

توی این داستان سه تا نکته قشنگ وجود داشت. اول از همه اینکه زن وقتی دچار مشکل شد از خدا درخواشت کمک کرد. بهتره در همچین مواقعی که با یک مشکل روبهرو میشیم از خدایی که قدرت غلبه بر هر مشکلی رو داره کمک بگیریم. دوم اینکه از هیچ کمکی برای دیگران دریغ نکنیم. مثل اونه مرد. میتونست به عنوان یک رهگذر با اینکه از عهده کمک به اون زن برمیاومد، به راحتی بیتفاوت عبود کنه و از کمک به اون دریغ کنه. اما به اون کمک کرد. ما هم باید یاد بگیریم اگه کمکی به دیگران از دستمون برمیآد، دریغ نکنیم. اما نکته سوم اینکه در جواب خوبی، تشکر یادمون نره. وقتی خدا به ما یک هدیهای میده یا جواب دعای ما رو، نباید خشک و خالی از کنارش عبور کنیم. حداقل کاری که میشه کرد، یک تشکر سادست. و همینطور جواب خوبی دیگران رو هم بدیم.

عشق نیرو می‌دهد،

عشق نیرو می‌دهد،

 عشق زندگی می‌دهد، عشق شهامت و قدرت می‌بخشد. عشق بزرگ‌ترین ودیعه‌ای است که خداوند بزرگ در نهاد بشر به امانت گذاشته است. اگر عشق نبود زندگی هم نبود. کسی که عاشق می‌شود باید خود را برای پرداخت بهای آن عشق آماده سازد که عشق همان‌طور که لذّت و شادکامی در پی دارد، غم و سردرگمی هم به دنبال خواهد داشت. امّا غم عشق چه غم شیرینی است و چه گوارا به ‌کام دل عاشق می‌ریزد حتی اگر دل عاشق را بشکند. زیرا هر چیز شکسته‌اش بی‌خریدار است، مگر دل که شکسته‌اش قیمتی‌تر است و خدایش دوست‌تر دارد.

با خواندن 20 مورد زیر، و موارد دیگر که خودتان اضافه می کنید، خواهید توانست به‌ راه‌هایی دست بیابید که هر چند برخی بسیار ساده و شاید بی اهمیت به ‌نظر می‌رسند، امّا مسیر خوشبختی شما را چندین گام پیش می‌راند :

1- از هر راهی برای ابراز عشق به همسرتان بهره بگیرید.

2- در عذرخواهی کردن از هم سبقت بگیرید.

3- همیشه همدیگر را "عزیزم"، "معشوقم"، "محبوبم" و ... خطاب کنید.

4- همیشه و در همه جا احترامی متقابل را برای یکدیگر قائل باشید.

5- همیشه صبوری و شکیبایی را بکار ببندید.

6- در اماکن عمومی بسیار محتاطانه به ‌همدیگر ابراز عشق کنید.

7- احساساتش را جدی بگیرید و آرزوهایش را به جان بخرید.

در زندگی هیچ لذّتی اصیل‌تر و شیرین‌تر از عشق وجود ندارد

8- بگذارید به اندازه کافی استراحت کند تا آرامش خیال ممکن را بدست آورد.

9- از گفتن کلمه "دوستت دارم" در هیچگاه مضایقه نکنید.

10- از عطر مورد علاقه‌اش استفاده کنید.

11- کمد لباس‌هایش را با اشعار و جملات عاشقانه تزئین نمایید.

12- با او مانند شاهزاده‌ای زیبا برخورد کنید.

13- هر روز به یکدیگر سخنان محبت‌آمیز بگویید.

هر کس که عاشق می‌شود باید برای تحمل و چشم‌پوشی خطاهایی

که می‌بیند امّا نمی‌تواند عکس‌العمل نشان دهد، صبور و‌ آرام باشد.

14- هنر برقراری ارتباط دوستانه با همسرتان را بیاموزید. هر چند ممکن است در ابتدا با کمی مشکل مواجه باشید، ولی پس از آن از زندگی لدّت خواهید برد.

15- به قدری در هم غرق شوید تا مسائل و مشکلات زندگی را فراموش کنید.

16- به هر طریق ممکن خستگی را از جسم و روح همسرتان دور کنید.

17- موهای همسرتان را با دستانتان آرایش کنید.

18- در تمام لحظاتی که در کنار هم هستید به او ابراز عشق کنید و گاهی احساستان را روی یک لیوان شیشه‌ای بنویسید.

19- از عشق‌تان در هر زمان دفاع کنید.

20- روی برف‌هایی که روی زمین باریده است برای هم پیام‌های عاشقانه بنویس

پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت

پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت

زمان بر مغز و پوست کهنگی می‌تازد امروز

چه کم داریم من و تو از درخت و سنگ بی مغز زمین ای دوست

بنگر، بنگر زمین هم پوست می‌اندازد امروز

پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت

زمستان هرچه بود تاریک و طولانی

دل ما هرچه شد سرد و زمستانی

زمین اما به دور از کیــــنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

زمین اما به دور از کیــــنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

به شادباش شمیم بارش نم‌نم

به فال نیک دیــدار گل مریم

بیا تا یک نفس شکرانه امروز

به داد دل فراموشی دهیم با هم

به داد دل فراموشی دهیم با هم

بزن ای طبل باران

برقص ای بید مجنون

رسیده پچ‌پچ گل

به گوش خاک محزون

بیارید سفره عید

بچینید قاصدکها

هزاران سین تازه

به جای سوگ و سرما

زمستان هرچه بود تاریک و طولانی

دل ما هرچه شد، سرد و زمستانی

زمین اما به دور از کیـنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

زمین اما به دور از کیـنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

تماشا کن که در آیینه نوروز

نمی‌بینی غبار قصه دیروز

مبادا بر چلیپای شب سرما

مسیحایی چنین بخشنده و دلسوز

مسیحایی چنین بخشنده و دلسوز

بزن ای طبل باران

برقص ای بید مجنون

رسیده پچ‌پچ گل

به گوش خاک محزون

به گوش خاک محزون

بیارید سفره عید

بچینـد قاصدکها

هزاران سین تازه

به جای سوگ و سرما

به جای سوگ و سرما

سلام سایه سالار سرو ناز

سرود سار و سحر سور عشق‌ورزی

سپیده سیل سوسن در سحرگاهان

سمن‌گون ساعت سرشار سرسبزی

سمن‌گون ساعت سرشار سرسبزی

بزن ای طبل باران

برقص ای بید مجنون

رسیده پچ‌پچ گل

به گوش خاک محزون

به گوش خاک محزون

بیارید سفره عید

بچینید قاصدکها

هزاران سین تازه

به جای سوگ و سرما

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی            دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمیدانم چرا رفتی؟

نمیدانم چرا شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت

تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود

بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو هزاران باردرهر لحظه خواهم مرد

کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر

نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

مضرات اولین عشق

مضرات اولین عشق

 

در قسمت قبل گفتیم که امروزه نحوه انتخاب همسر مخصوصاً در شهرهای بزرگ به تدریج در حال تغییر است و با مرور زمان نقش خانواده‌ها در انتخاب همسر برای فرزندانشان کاهش میابد. بعضی از پسرها می‌گویند ترجیح می‌دهند با چند دختر، دوست شوند تا با شناخت هر کدام از آنها یکی را برای ازدواج انتخاب کنند. بعضی از دخترها هم همین ادعا را دارند. بعضی از دخترها و پسرها هم وقتی چنین رفاقت‌هایی برقرار می‌کنند برای توجیه کارشان مدعی می‌شوند قصد ازدواج دارند و دنبال شخص مناسب و دلخواه شان برای وصلت هستند.

برای بررسی و ارزیابی منافع و مضرات روحی و روانی و اجتماعی دوستی دخترها و پسرها با هم، بهتر است یک‌بار فرایند این دوستی‌ها را بررسی کنیم. البته ما در اینجا به جنبه‌های شرعی و حلال و حرام این موضع نمی‌پردازیم و فقط از ابعاد فردی و روحی چنین رفاقت‌هایی را تحلیل خواهیم کرد. البته فراموش نکنید که تعداد زیادی از دخترها و پسرها.  هرگز چنین ارتباطات و دوستی‌هایی را تجربه نمی‌کنند.

برقراری اولین ارتباط با جنس مخالف، به نحوی که براساس عرف جامعه به این ارتباط ، داشتن «دوست دختر» یا «دوست پسر» گفته شود ، سن و سال مشخص ندارد. چون برقراری این ارتباط یک فرایند فیزیولوژیک مثل بلوغ نیست که بتوان گفت حدوداً در چه سنی اتفاق می‌افتد. آنچه در این مورد می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد نوع تربیت خانوادگی، میزان پایبندی به اصول اخلاقی و مذهبی، محدوده نظارت خانواده‌ها بر فرزندان، مقدار تحریک شدن غریزه جنسی، رفتار و اعمال دوستان و اطرافیان، تعداد برخوردهای روزانه‌ با جنس مخالف آماده برای برقراری ارتباط و شرایط اجتماع و نوع نگاه جامعه به این موضوع است.

در اغلب موارد ، اولین ارتباط در هر سنی که شکل بگیرد به تدریج به یک ارتباط عاطفی و احساسی تبدیل می‌شود. البته در صورتی‌که این ارتباط برای هر دو طرف اولین تجربه باشد ، این وضع تشدید خواهد شد و طرفین، درگیر یک احساس عاطفی شدید می‌شوند که اصطلاحاً به آن «عاشق شدن» می‌گویند.

در بیشتر مواقع با برقراری اولین ارتباط هر دو نسبت به هم احساس دلبستگی بسیار زیادی پیدا می‌کنند ، طوری که برای یک مدت کوتاه هم نمی‌توانند دوری همدیگر را تحمل کنند. قلبشان برای هم می‌تپد و لحظه‌ای از یاد هم غافل نمی‌شوند و بالاخره خیلی زود تصمیم به ازدواج با هم می‌گیرند و تلاش می‌کنند به وصال هم برسند. اگر یک بزرگ‌تر به آنها بگوید که بسیاری از این عشق و عاشقی‌ها را دیده که آخر و عاقبت خوشی نداشته‌اند در جواب می‌گویند «عشق ما، با بقیه عشق‌ها فرق می‌کند» و مدعی می‌شوند که هیچ‌کس آنها را درک نمی‌کند.

غالباً در تجربه اولین عشق، مخصوصاً اگر دو طرف کم سن و سال باشند ، این ارتباط به کامجویی جنسی منتهی نمی‌شود به همین دلیل هر دو نفر مدعی هستند عشق‌شان پاک است و بر اساس هوا و هوس شکل نگرفته و اکثراً گمان می‌کنند خدا آنها را سر راه هم قرار  داده. اما از آنجا که غالباً این دو نفر در شرایطی تصمیم به ازدواج گرفته‌اند که هیچ‌کدام از طرفین و یا لااقل یکی از آنها- عمدتاً پسر- یا آمادگی ازدواج ندارند و یا به شدت وابسته به خانواده‌شان هستند و از آنجا که تقریباً در همه موارد خانواده‌ها با این تصمیم‌ و انتخاب فرزندشان مخالفت می‌کنند، تقریباً تمام این دوستی‌ها عاقبتی تلخ پیدا می‌کنند ، فقط در مواردی که دو طرف در سنین بالاتر چنین ارتباطی برقرار کنند طوری که نسبت به خانواده‌شان استقلال پیدا کرده باشند و یا در شرایط کاملاً استثنایی، خانواده هر دو نفر با انتخاب فرزندشان موافقت کرده و امکانات ازدواجشان را فراهم کنند، ممکن است این قضیه منجر به ازدواج شود.

 

 اما همانطور که گفتیم چنین اتفاقی کاملاً استثنایی است. بنابراین در اکثر موارد دختر و پسری که مدتی با هم دوست و عاشق همدیگر بوده‌اند باید تن به جدایی بدهند و این یعنی یک شکست عاطفی سنگین، که چنین اتفاقی یکی از تلخ‌ترین خاطرات افرادی است که آنرا تجربه کرده‌اند.

 

شکستی که عوارض آن تا مدت‌ها در زندگی فرد تأثیرگذار است. تقریباً همه کسانی‌که چنین ارتباطی داشته‌اند، از لحظه شکل گیری آن و مخصوصاً از موقعی که بین دو طرف دلبستگی به وجود می‌آید، دچار اُفت تحصیلی شده‌اند و موقعی که شکست می‌خورند این وضعیت اُفت تحصیلی تشدید می‌شود و گاهی فرد دچار افسردگی‌های شدید خواهد شد. معمولاً خاطره اولین تجربه عشقی و تلخی سرانجام آن، اگر نگوئیم تا پایان عمر، تا سال‌های زیاد همراه انسان می‌ماند.

اما... در بعضی موارد و گاهی به توصیه دوستان و اطرافیان و گاهی با تصمیم خود شخص، کسانی که در رسیدن به فرد مورد علاقه‌شان ناکام مانده‌اند، برای از بین بردن آن خاطره تلخ و جبران آن شکست، اقدام به برقراری یک ارتباط دیگر با شخص دیگر می‌کنند. یک «دوست دختر» یا «دوست پسر» دیگر!