طاقت ندارم
طاقت جدایی ندارم ، اما سرنوشت ما یکی نیست ، با هم بودن همیشگی نیست!
طاقت یک لحظه بی تو بودن مرا می آزارد ، به خدا نمیتوانم بی تو زندگی کنم ،
عاشقت هستم ، نمیتوانم بی تو نفس بکشم !
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
آخر قصه ما تلخ است ، کلام آخر ما خداحافظیست!
هر دوی ما با کوله باری از خاطره میرویم ، تا اینجا با هم آمدیم ، اما از این به بعد تنها میرویم !
راه من و تو دیگر جداست از هم ، دستهای من و تو دیگر برای هم نیست!
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
اما قلبهایمان همیشه یکیست ، عشقمان همیشه جاودانه خواهد ماند!
طاقت جدایی را ندارم ، شعر تلخ جدایی را نخوان که طاقت اشک ریختن را ندارم ،
برایم نامه ننویس که طاقت خواندنش را ندارم ، خداحافظی نکن که طاقت رفتنت را ندارم!
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
برو ، بی آنکه به من بگویی میخواهم بروم ، فقط برو ، از من دور شو ،
نگذار صحنه تلخ رفتنت را ببینم ،
نگذار هنگام رفتنت اشک بریزم ، زانو به بغل بگیرم و التماس کنم که نرو!
+++++++++++++++++++++++++++++
تمام شد ، همه چیز تمام شد، دیگر من و تو با هم نخواهیم بود ،
عاشق همیم اما سرنوشت با ما یار نیست ، این زندگی با ما وفادار نیست !
طاقت رفتنت را ندارم ، اما راهی جز جدایی نیست ،
+++++++++++++++++++++++++++++++
همه میخواهند ما با هم نباشیم در کنار هم نباشیم ،
میخواهند تنها باشیم ، یا نه ، سهم کسی دیگر باشیم!
طاقت جدایی ندارم ، تحمل بی تو بودن سخت است ، شاید از غصه نبودنت بمیرم!
شبی از برایِ رابی
نام من میلدرد است؛ میلدرد آنور Mildred Honor. قبلاً در دیموآن Des Moines در ایالت آیوا در مدرسه ی ابتدایی معلّم موسیقی بودم. مدّت سی سال است تدریس خصوصی پیانو به افزایش درآمدم کمک کرده است. در طول سالها دریافتهام که سطح توانایی موسیقی در کودکان بسیار متفاوت است. با این که شاگردان بسیار با استعدادی داشتهام، امّا هرگز لذّت داشتن شاگرد نابغه را احساس نکردهام. امّا، از آنچه که شاگردان "از لحاظ موسیقی به مبارزه فرا خوانده شده" میخوانمشان سهمی داشتهام. یکی از این قبیل شاگردان رابی بود.
رابی یازده سال داشت که مادرش (مادری بدون همسر) او را برای گرفتن اوّلین درس پیانو نزد من آورد. برای رابی توضیح دادم که ترجیح میدهم شاگردانم (بخصوص پسرها) از سنین پایینتری آموزش را شروع کنند. امّا رابی گفت که همیشه رؤیای مادرش بوده که او برایش پیانو بنوازد. پس او را به شاگردی پذیرفتم. رابی درسهای پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجّه شدم که تلاشی بیهوده است. رابی هر قدر بیشتر تلاش میکرد، حسّ شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود کمتر نشان میداد. امّا او با پشتکار گامهای موسیقی را مرور میکرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند دوره میکرد.
در طول ماهها او سعی کرد و تلاش نمود و من گوش کردم و قوز کردم و خودم را پس کشیدم و باز هم سعی کردم او را تشویق کنم. در انتهای هر درس هفتگی او همواره میگفت، "مادرم روزی خواهد شنید که من پیانو میزنم." امّا امیدی نمیرفت. او اصلاً توانایی ذاتی و فطری در اینباره را نداشت. مادرش را از دور میدیدم و در همین حدّ میشناختم؛ میدیدم که با اتومبیل قدیمیاش او را دم خانه ی من پیاده میکند و سپس میآید و او را میبرد. همیشه دستی تکان میداد و لبخندی میزد امّا هرگز داخل نمیآمد.
یک روز رابی نیامد و از آن پس دیگر او را ندیدم که به کلاس بیاید. خواستم زنگی به او بزنم امّا این فرض را پذیرفتم که به علّت نداشتن توانایی لازم بوده که تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد و کاری دیگر در پیش بگیرد. البتّه خوشحال هم بودم که دیگر نمیآید. وجود او تبلیغی منفی برای تدریس و تعلیم من بود.
چند هفته گذشت. آگهی و اعلانی درباره ی تکنوازی آینده به منزل همه ی شاگردان فرستادم. بسیار تعجّب کردم که رابی (که اعلان را دریافت کرده بود) به من زنگ زد و پرسید، "من هم میتوانم در این تکنوازی شرکت کنم؟". توضیح دادم که، "تکنوازی مربوط به شاگردان فعلی است و چون تو تعلیم پیانو را ترک کردی و در کلاسها شرکت نکردی عملاً واجد شرایط لازم نیستی." او گفت، "مادرم مریض بود و نمیتوانست مرا به کلاس پیانو بیاورد امّا من هنوز تمرین میکنم. خانم آنور، لطفاً اجازه بدین؛ من باید در این تکنوازی شرکت کنم!" او خیلی اصرار داشت.
نمیدانم چرا به او اجازه دادم در این تکنوازی شرکت کند. شاید اصرار او بود یا که شاید ندایی در درون من بود که میگفت اشکالی ندارد و مشکلی پیش نخواهد آمد. تالار دبیرستان پر از والدین، دوستان و منسوبین بود. برنامه ی رابی را آخر از همه قرار دادم، یعنی درست قبل از آن که خودم برخیزم و از شاگردان تشکّر کنم و قطعه ی نهایی را بنوازم. در این اندیشه بودم که هر خرابکاری که رابی بکند چون آخرین برنامه است کلّ برنامه را خراب نخواهد کرد و من با اجرای برنامه ی نهایی آن را جبران خواهم کرد.
برنامههای تکنوازی به خوبی اجرا شد و هیچ مشکلی پیش نیامد. شاگردان تمرین کرده بودند و نتیجه ی کارشان گویای تلاششان بود. رابی به صحنه آمد. لباسهایش چروک و موهایش ژولیده بود، گویی به عمد آن را به هم ریخته بودند. با خود گفتم، "چرا مادرش برای این شب مخصوص، لباس درست و حسابی تنش نکرده یا لااقل موهایش را شانه نزده است؟"
رابی نیمکت پیانو را عقب کشید؛ نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که کنسرتوی 21 موتزارت در کو ماژور را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم. ابداً آمادگی نداشتم آنچه را که انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو مینواخت بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پردههای پیانو میرقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و قوی حرکت کرد؛ از آلگرو به سبک استادانه پیش رفت. آکوردهای تعلیقی آنچنان که موتزارت میطلبد در نهایت شکوه اجرا میشد! هرگز نشنیده بودم آهنگ موتزارت را کودکی به این سن به این زیبایی بنوازد. بعد از شش و نیم دقیقه او اوجگیری نهایی را به انتها رساند. تمام حاضرین بلند شدند و به شدّت با کفزدنهای ممتدّ خود او را تشویق کردند.
سخت متأثّر و با چشمی اشکریزان به صحنه رفتم و در کمال مسرّت او را در آغوش گرفتم. گفتم، "هرگز نشنیده بودم به این زیبایی بنوازی، رابی! چطور این کار را کردی؟" صدایش از میکروفون پخش شد که میگفت، "میدانید خانم آنور، یادتان میآید که گفتم مادرم مریض است؟ خوب، البتّه او سرطان داشت و امروز صبح مرد. او کر مادرزاد بود و اصلاً نمیتوانست بشنود. امشب اوّلین باری است که او میتواند بشنود که من پیانو را چگونه مینوازم. میخواستم برنامهای استثنایی باشد."
چشمی نبود که اشکش روان نباشد و دیدهای نبود که پردهای آن را نپوشانده باشد. مسئولین خدمات اجتماعی آمدند تا رابی را به مرکز مراقبتهای کودکان ببرند؛ دیدم که چشمهای آنها نیز سرخ شده و باد کرده است؛ با خود اندیشیدم با پذیرفتن رابی به شاگردی چقدر زندگیام پربارتر شده است.
خیر، هرگز نابغه نبودهام امّا آن شب شدم. و امّا رابی؛ او معلّم بود و من شاگرد؛ زیرا این او بود که معنای استقامت و پشتکار، و عشق و باور داشتن خویشتن و شاید حتّی به کسی فرصت دادن و علّتش را ندانسته و ناخودآگاه به من یاد داد.
بله دوستان، باز هم صحبت از باور داشتن استعدادها و توانمندیهای نهفته ی جوانان، نوجوانان و نوباوگان است. چه خوب است که آنها را دریابیم و با حمایت و ارزش نهادن به شخصیت والای آنها نیروی استقامت و پشتکار، که همانا باور داشتن خویشتن است را در وجودشان تقویت کنیم.
طرز تهیه کوفته ریزه:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
گوشت و پیاز و ادویه را با نمک و زرد چوبه مخلوط کرده خوب ورز میدهیم سپس به اندازه فندق بزرگ گرد میکنیم و در روغن و مقداری آب که داغ شدهاند سرخ میکنیم.
قبل از آرایش بخوانید
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
وقتی به بعضی از خانمها به خصوص آنهایی که پوستهای حساس دارند توصیه میکنیم قبل از مصرف هر فرآورده آرایشی آزمایش حساسیت پوستی انجام دهند آنها امتناع میکنند و این امر را غیرضروری میدانند. شاید اگر واکنش های نامطلوب نسبت به فرآوردههای آرایشیبهداشتی را بشناسید و بدانید استفاده از مواد آرایشی بهداشتی که برچسب تایید وزارت بهداشت ایران ندارند چه عواقبی را ممکن است برایتان داشته باشد، نظرتان عوض شود. توصیه میکنم قبل از مصرف بعضی کرمها و لوازم آرایشی مقداری از آن فرآوردهها را روی پوست سطح داخلی بازو یا ساعد مالیده و بدون آنکه آن را بشویید منتظر بمانید. اگر قرمزی و خارش مشاهده نشد مصرف آن بلامانع است...
در وهله اول، بروز واکنشهای ناخوشایند پوستی نسبت به فرآوردههای بهداشتیآرایشی بستگی به دو فاکتور مهم دارد. 1- وضعیت پوست شما. 2- سیستم ایمنی بدن شما.
شایعترین واکنشهای پوستی شامل اگزمای تحریکی و آلرژیک است که به شکل سوزش، خارش و قرمزی، به وجود آمدن دانههای تاول مانند قرمز و گاهی کدر یا تیره شدن پوست بروز میکند. اصلیترین عامل ایجادکننده حساسیت، مربوط به حلالها، عطریات و مواد نگهدارنده موجود در بعضی کرمها و مواد آرایشی است. یادتان باشد گاهی این عوارض پس از گذشت مدتهاشروع میشوند و ممکن است تا مدتها بعد از قطع مصرف آن فرآورده نیز ادامه داشته باشند. دیده شده در مواردی حتی افت فشار خون و تنگی نفس نیز بروز کرده است بنابراین حتی اسپریها و مامها را بهتر است روی ساعد تست کنید. در مواد آرایشی و اقدامات زیبایی ناخن، تغییر رنگ، خشکی و پوستهپوسته شدن پوست اطراف ناخن و جداشدگی صفحه ناخن میتواند به وجود بیاید. عوارض نادرتر مواد آرایشی به شکل کهیر، حساس شدن پوست به نور آفتاب، آکنه و جوشهای سر سیاه بروز میکند. با این همه، آیا باز هم حاضرید از انجام یک تست راحت و بیدردسر امتناع کنید؟!
خیلی از خانمها عادت دارند برای مانیکور و پدیکور ناخنهایشان به آرایشگاه بروند. این کار ضرری ندارد؟
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
آرایش و پرداخت ناخنهای دست را مانیکور و ناخنهای پا را پدیکور مینامند. متاسفانه بیشتر مانیکورسیتها، کورتیکول ناخن را که اهمیت آن ذکر شد، برداشته و یا به آن آسیب میرسانند و این امر میتواند به عفونتهای میکروبی و قارچی ناخن منجر شود. اکثر مشکلاتی که در اثر مانیکورهای حرفهای ایجاد میشود به دلیل دستکاری کورتیکول است.
کشکی ترین غذاهای ایرانی
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
هرچه منطقه جغرافیایی که در راه طی میکنیم به قسمتهای ایل نشین نزدیکتر میشود، غذاهای بومی و سنتی بیشتری را میبینیم که کشک به عنوان بخشی از مواد اولیه آن استفاده میشود. در ترکیب این غذاها بسته به نوع آن مقادیر متفاوتی از کشک را به کار میبرند. شاید برای بسیاری از ساکنان غرب کشور کله جوش غذای آشنایی باشد. غذایی که کشک به عنوان ماده اصلی در تهیه آن استفاده میشود. استفاده از کشک، سبزی کوهی به خصوص نعناع برای رفع سنگینی آن در هنگام هضم و مقداری پیاز داغ که با هم پخته میشوند در مجموع غذای سریع و آسانی را در اختیار شما قرار میدهد که از نظر محتوای انرژی و کلسیم جزو غذاهای مغذی به حساب میآید. دستور تهیه این غذا را در همین مقاله میتوانید پیدا کنید...
آشها در همین مناطق غذاهای سنتی دیگری هستند که کشک در ترکیب آنها به کار میرود. استفاده از کشک در هنگام مصرف انواع آشهایی که به خصوص ترکیب اصلی آنها را گندم و بلغور آن تشکیل میدهد زیاد دیده میشود.
در واقع در مناطق سردسیر که آشها تقریبا غذای ثابت زمستانی آنها هستند کشک مصرف فراوانی دارد. این مناطق چنانچه قبلا هم گفته شد از جمله مناطقی است که عشایر دامدار بخش اصلی جمعیت آنها را تشکیل میدهد.
شاید در بین این آشها پر مصرف ترین و شناخته شده ترین آنها همان آش رشته است که در تمام ایران آن را میشناسند و از آن استفاده میکنند. آشهایی مانند آش کشک هویج، آش کشک بادمجان، آش کشکک،آش کاچی،.... از جمله این آشها هستند.
غذاهای دیگری مثل کشک چغندر که آن را با لبوی قطعه قطعه شده و کشک درست میکنند هم در مناطق خاصی از کشور مصرف میشوند.
به طور قطع مشهورترین غذایی که با کشک تهیه میشود، کشک بادمجان است. در فرهنگ لغت فارسی کشک بادمجان را چنین تعریف کرده اند:
کشک و بادمجان، کشکه بادمجان، کشک و بادمجان. طعامی است که از بادنجان سرخ کرده در روغن و دوغ کشک که بر آن ریخته میشود، تهیه میگردد.
روشهای مختلفی برای پخت کشک بادمجان استفاده میشود که به یکی از آنها اشاره میکنیم.
کشک و بادمجان با کشک اضافه
من همیشه عاشق بادمجان سرخ شده بودم. اما با توجه به اینکه بادمجان سرخ شده سرشار از روغن است، مدتهاست خوردنش را به فراموشی سپردهام اما مامان یک کلک خوب برای اینکه با مقدار کمی روغن بتوان کلی بادمجان سرخ کرد یادم داد. امروز این کلک بسیار کارآمد را پیاده کردم و کشک بادمجان مفصلی درست کردم.
کلک خیلی ساده است. یک دانه تخم مرغ را در کاسه ای بشکنید و حسابی به هم بزنید. قبل از سرخ کردن، تخم مرغ را با پشت چنگال روی بادمجانها بمالید و داخل تابه بگذاریدشان.
کم کردن وزن بیش از 500گرم در هفته خطرناک است
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
مدیر موسسه تغذیه سلامت و توسعه اظهار داشت:90 درصد دیابت های نوع دوم با چاقی مرتبط است که البته می توان با کاهش وزن به بهبود آن کمک کرد.
دکتر ربابه شیخ الاسلام گفت:چاقی منشاء بسیاری از بیماری ها در انسان است و افراد چاق نسبت به دیگران بیشتر در معرض بیماری های قلبی- عروقی ، دیابت ، فشار خون و سرطان قرار دارند.
این متخصص تغذیه افزود : امروزه نقش عوامل اجتماعی موثر بر سلامت در جهان بسیار اهمیت یافته است، بر همین اساس اگر سیاست های غذایی ما به گونه ای تدوین شود که یارانه هایی که به مواد کالری زا تعلق می گیرد کاهش یافته و به سمت مواد غذایی کم کالری هدایت شود قطعا به کاهش چاقی در سطح جامعه کمک می کند.
مدیر موسسه تغذیه سلامت و توسعه در ادامه اظهار داشت: چاقی یکی ازپیامدهای شهر نشینی و کم تحرکی است و متاسفانه افزایش استفاده از فست فودهایی که با سرخ کردن عمیق همراه است و غذاهایی که هرروز چرب تر می شوند به رشد چاقی در کشور دامن می زند.
وی در ارتباط با توزیع جغرافیایی چاقی در کشور گفت:هنوز آمار دقیقی از درصد چاقی در استان های کشور در دست نداریم اما تحقیقات نشان می دهد که درصد بیماریهای قلبی-عروقی، فشار خون و چربی بالا در استان یزد بیش از استان های دیگر کشور است، همچنین در مناطق گرمسیری، سوتغذیه در کودکان بیشتر مشاهده می شود.
رئیس سابق دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت ضمن هشدار نسبت به تبلیغات های لاغری تاکید کرد:افراد چاقی که قصد رژیم درمانی دارند به این نکته توجه کنند که کم کردن وزن بیش از 500گرم در هفته خطرناک است و سلامت آنان تهدید می کند.
در چه صورتی این ناکامی بهینه، به صورت منفی عمل میکند؟
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
اگر احساس خودبزرگبینی به درستی تقویت نشود و فرد آن گونه که هست مورد توجه و تحسین دیگران قرار نگیرد این عقده در فرد که دوست دارد دایما مورد تمجید قرار گیرد رشد میکند و این عقده اگر ادامه پیدا کند باعث افسردگی میشود و اگر احساس اینکه فردی که به او تکیه کردهایم، از شأن مناسبی برخوردار نیست در فرد رشد کند آنوقت احساس اضطراب به وجود میآید. بلندپروازیها و آرزوهای ما از احساس خود بزرگبینی ناشی میشود و اگر احساس دیگران را تحسین کردن نیز به خوبی ساماندهی شود، آن وقت ما به این نتیجه میرسیم که ما خوب هستیم و دیگران نیز خوب هستند که نشاندهنده یک شخصیت مناسب است اما اگر به این شکل نباشد ناکامی آسیبزا به وجود میآید و عقده حقارت شکل میگیرد. امام صادق(ع) میگوید: «هیچ آدمی نیست که ظلم و جور کند مگر آنکه در درون خود احساس ذلت و حقارت کند.» انسانهای سالم انسانهایی هستند که با توجه به شایستگیها و توانمندیهای خود و واقعیتهای جامعه خود را ارزیابی میکنند و از کمک دیگران استفاده میکنند و به دیگران نیز کمک میکنند. همه ما به هم نیاز داریم. اگر فرد به جایگاهی برسد که احساس کند از دیگران بینیاز است سرآغاز سقوط و اضمحلال است.
چند توصیه:
- از مصرف روغن جامد پرهیز شود و از روغن مایع معمولی (روغن نباتی) برای پخت وپز و از روغن مخصوص سرخ کردنی برای سرخ کردن مواد غذایی و یا تهیه غذا در حرارت بالا استفاده شود.
- از حرارت دادن با شعله بالا و به مدت طولانی روغن ها خودداری کرد و برای سرخ کردن از روغن مایع مخصوص سرخ کردن استفاده شود.
- مصرف چربی ها، شیرینی ها، و چاشنی ها مصرف شود.
- مصــرف نـوشیـدنی های ذکر شده در گروه متفرقه محدود شود و به جای آن ها نوشیدنی های سالم مثل آب، شیر، آب میوه تازه و دوغ کم نمک میل شود.
- برای رفع تشنگی، نوشیدن آب ساده بر هر آشامیدنی دیگری ترجیح دارد.
- مصرف چیپس به دلیل داشتن چربی و نمک زیاد، باید محدودکرد.
- نمک باید به میزان کم مصرف شود و از نوع نمک یددار باشد.
گروه متفرقه در برنامه غذایی کودکان که برای رشد به انرژی بیشتری نیاز دارند ازاهمیت ویژه ای برخوردار است.
*** شرط اصلی سلامت زیستن، داشتن تغذیه صحیح است
حالا برای اینکه این خود ایدهال و خود واقعی در تطابق با یکدیگر باشند و به صورت متوازن رشد کنند، چه کاری باید انجام بدهیم؟
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
همانطور که در آموزههای دینی ما تاکید شده است تا هفت سالگی بهتر است خانوادهها خواستههای فرزندان خود را تامین کنند و بعد از آن سعی کنند او را به صورت مستقل بار بیاورند.
هرگز شیرخوار را به پهلو نخوابانید
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پدر و مادری را میشناختم که بعد از سالها دعا و درمان، صاحب نوزاد سالم و زیبایی شدهاند که عزیز دردانه خانواده شده بود. شاید هیچ چیزی برای این پدر و مادر، دردناکتر از این نبود که یک صبح از خواب بیدار شوند و شیرخوار چهار و نیم ماهه خود را مرده ببینند. امروزه به این حادثه میگویند: نشانگان مرگ ناگهانی شیرخواران. پژوهشگران به تازگی دریافتهاند، خوابیدن شیرخوار در رختخواب والدین خود، آنان را در معرض مرگ ناگهانی قرار میدهد. به همین مناسبت و به این علت که این حادثه در ماههای سرد سال بیشتر رخ میدهد، با دکتر اکبر کوشانفر، متخصص کودکان و استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی گفتگویی کردهایم که میخوانید...
رها کردی دلم رفتی کجایی....
خیال کردم تو هم درد آشنایی.....
به دل گفتم تو هم هم رنگه مایی.....
خیال کردم تو هم در بادیه عشق.....
اسیره حسرت و رنج و بلایی.....
ندونستم که بی مهرو وفایی.....
نفهمیدم گرفتار هوایی.....
ندونستم ته دیداره شیرین .....
نهفته چهریه تلخ جدایی.....
تو که گفتی دلت عاشقترینه.....
دلت عاشق ترین قلب زمینه.....
همیشه مهربونه با دل من.....
برای قلب تنهام همنشینه.....
چرا پس دل بدیده بی وفایی؟.....
شده قربانیت بی خون بهایی!.....
نفهمیدی امید نامیدی.....
رها کردی دلم رفتی کجایی....
موفق وپایدار باشی
اگر تعداد افرادی که در جامعه حس خودبزرگانگاری دارند زیاد شود آنوقت در جامعه چه اتفاقی رخ میدهد؟
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
آنوقت جامعه دچار یک نوع خودشیفتگی میشود که سرنوشت چنین جامعهای مرگ است زیرا داستان خودشیفتگی شبیه آن فردی است که عکس خود را در برکه دید و عاشق خود شد و وقتی به درون برکه پرید، غرق شد. من همین جا هشدار میدهم که مبادا ما در جهتگیریهایمان گر چه با نیت خوب، باشد خود را برتر از همه بدانیم و فکر بکنیم که به سرمنزل مقصود رسیدهایم زیرا آنوقت دایما در جا میزنیم و از پیشرفت بازمیمانیم و یادمان باشد افراد جامعه باید در تعامل با هم باشند و به یکدیگر احترام بگذارند. در این صورت است که یک جامعه سعادتمند میشود. این امری است که دین ما هم به آن تاکید دارد زیرا برتری افراد فقط در میزان تقوای آنها است.