گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

بیوگرافی مهتاب کرامتی:

بیوگرافی  مهتاب کرامتی:

نام: مهتاب کرامتی

تاریخ تولد: 1349

همسر: بابک ریاحی پور (نوازنده گیتار)

کارشناسی میکروبیولوژی از دانشگاه آزاد اسلامی.

پس از آنکه در کلاسهای کارگاه آزد بازیگری شرکت کرد، برای ایفای نقش هلن در فیلم / مجموعه مردان آنجلس برگزیده شد.

او برای بازی در فیلم مرد بارانی کاندید دریافت جایزه از هجدهمین جشنواره فیلم فجر شد.

در نگاه اول تنها چیزی که از او به خاطر بیاورید چشمان آبی رنگش باشد که با سردی صورتش همخوانی مناسبی دارد . مهتاب کرامتی هیچگاه از حد یک بازیگر متوسط بالا نیامد با این که شاید عامل زیبایی چهره هم بی نصیب نبود. بار اول در یک مجموعه تلویزیونی به کارگردانی فرج ا.. سلحشور که بین سالهای 76 تا 77 ساخته شد ، بازی کرد . این مجموعه که مردان آنجلس نام داشت یک داستان تاریخی مذهبی بود. درباره گروهی از بزرگان روم که به اصحاب کهف معروف شدند و کرامتی در آن نقش همسر مکسیملیان با بازی جعفر دهقان را ایفا می کرد.از آن مجموعه سالها گذشت اما مهتاب نتوانسته به حد بالاتری از بازیگری برسد.

مهتاب کرامتی درسال 1349 متولد شد و تحصیلاتش را در رشته میکروبیولوژی با مدرک کارشناسی از دانشگاه آزاد اسلامی به پایان رساند. دوره را در کلاسهای آزاد بازیگری می گذراند و همان جا برای ایفای نقش هلن در فیلم / مجموعه مردان آنجلس انتخاب می شود.

کرامتی با همین مجموعه شناخته می شود ولی نمی تواند از این موقیعت استفاده مناسبی کند . سال 77 در مردی از جنس بلور به کاگردانی سعید سهیلی ایفای نقش می کند که نمی تواند درخششی برایش محسوب شود . سال پس از آن در فیلم مومیایی 3 و مرد بارانی بازی می کند . اولین فیلم کمدی خوش ساخت با بازی پرویز پرستویی بود که جای کار چندانی برای او به نقش یک دلال عتیقه نداشت و دومین فیلم به کارگردانی ابوالحسن داوودی با بازی ابوالفضل پور عرب بود که در آن ایفاگر نقش یک وکیل بود . کرامتی برای همین کاندیدای دریافت جایزه از هجدهمین جشنواره فیلم فجر می شود . سال 79 را درحالی به پایان برد که یک مجموعه تلویزیونی و یک فیلم سینمایی را به کارنامه اش اضافه کرده بود.

مریم مقدس باز هم یک اثر تاریخی مذهبی به کارگردانی شهریار بحرانی بو.د که به صورت فیلم /مجموعه تلویزیونی ساخته شد و بهشت از آن تو تجربه ای متفاوت از علیرضا داوود نژاد بود که بازی خوب کرامتی به آن جلوه داد. سال 80 تنها به بازی در مجموعه تلویزیونی خاک سرخ می پردازد که اولین تجربه تلویزیونی حاتمی کیا محسوب می شود . او نقش یک زن جنوبی که به دنبال دخترش می گردد برای دومین بار رویاروی پرویزپرستویی قرار می گیرد که شاید تا به امروز بهترین بازی کرامتی در یک اثر محسوب می شود . پس از در سال 81 در اکشن ملاقات با طوطی همراه با ماهایا پطرسیان و محمد رضا فروتن ظاهر می شود که دومین همکاری او علیرضا داوودنژاد محسوب می شود . شاه خاموش در سال بعد به کارگردانی همایون شهنواز تجربه ناموفقی تاریخی بود و نتوانست هیچ موفقیتی چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ هنری برای او در پی داشته باشد. هشت پا حاصل سومین همکاری او با علیرضا داوود نژاد می باشد. پس از آن در همکاری با سیروس الوند رستگاری در هشت و بیست دقیقه رابازی می کند که در آن باشهاب حسینی و بهرام رادان همبازی است. نقش یک زن خیابانی را ایفا می کند.

بیوگرافی آوریل لاوین Avril Lavigne

بیوگرافی آوریل لاوین Avril Lavigne نام کامل: Avril Ramona Lavigne نام خودمانی: Avvie/Av روز تولد: ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۴ زادگاه: کانادا ملیت: امریکایی قد: ۱۵۷cm وزن: ۴۷kg رنگ چشم: آبی رنگ مو: مایل به قهوه ای{خرمایی} رنگ های مورد علاقه: مشکی و قرمز ساز: گیتار سایز کفش: ۷ پدر: French-Canadian{John Lavigne} مادر: French-Canadian{Judy Lavigne} برادر: Matthew {بزرگتر } خواهر: Michelle{کوچکتر } حیوان خانگی: Sam{سگ نژاد آلمانی } Avril Lavigne با دادن این آلبوم جدید مقام اول Pop Charts رو به خود اختصاص داد اونم بدون هیچ عمل غیر اخلاقی.نه لباس‌های مبتــذل و Sexy می‌پوشـه و نه رقص وسوسه آمیز انجام میـده و نه به حوادث به صورت خلاصـه اشاره می‌کنه و از هیـچ عامل و روش Hip Hop هم استفاده نکــرده هیچ Lyrics تحریک کننده ای هم نخونده . Avril Lavigne از همه خواننــده‌ها و همه ردیف‌هــای خود هم خودش رو جســورتر نشون میده و هم منظورش رو به صورت روشنتر و واضح‌ تر بیان میکنه.رفتار و گفتار اون باعث شده میلیــون‌ها بچـــه دوبــــاره به پدر و مادرشون اطمینان بدن. از دو سال گذشته تا حالا خصوصیات Avril بودن در اون متـــمرکز شده همون خصوصـــیاتی که در آلبــوم Under My Skin بازگو می‌کنه . اون به هیچ چیز خیانت نکرده و حتی الان هم پس از گذشـت چند ســال با روش خود که باعث موفقــیـت فـــوق‌العاده‌ی اولـــین آلبوم خود بنـام Let Go شد هنــوز هـم هر جــوری که هست کارنامه‌ی عمل خودش رو بدون لکه‌ی ننگی تمیز نگه داشته . اون یک ۱۹ساله‌ی سفید لوحه ساده بودن همون چیزی هست که باعث شده بهترین آهنگ‌هاش مــقاوم و ســخت و پایدار باشـن حالا خواه اینکه شایسته‌ی Punk یا Faux یا Maudlin Ballad باشه Avril این آهنگ‌ها رو قطعـــا و کاملا به طور صــریح و بی‌پرده می‌خــــونه . شما مـــی‌تونین هر چقدر که بخوایــــن آهنگ‌هاشو گوش بدین . موزیـــک Avril واقعــــا دیوانه کنندس و خیلی سخته که بگیم در کدوم دسته موسیـــــقی قرارش بدیم – آهنــــــگ موفقیــت آمیز و درخشـان I’m With You تقریبا یه صدا و حال و هوای ییلاقی غیر قایل احساس داشــت و یک ملودی متــــــال مبــــهـم و سربسته و یک همخوانی که نمی‌تونه بیـجا و بی‌محـــل به عنوان یه مدعــــــی آمریکایی مطـــرح بشه اگرچـــه هیچکدوم از این مدعیان و مسابقه‌دهندگان نمی‌تونستن به این سادگـــی است آهنـــــــگ رو بخونن. Lavigne در آلـبـــوم جدیـــدش یعنی Under My Skin با یک ماتریس تیمی رو که روی بیشتر آهنگ‌های آلبوم Let Go کار کرده بودن رو جدا کرد Avril در این آلبوم جدید با یه گروه Songwriter غیر قابل تحمل و گیتاریستش Evan Taubenfeld و Songwriter کانادایـــــی Chantal Kreviazuk شــــروع بکار کرد و در تهیه این آلبـــوم با بهم پیوستن این عوامل آلبومی قابل قبول و فرمول دار تری بوجود آورد . Lavigne در آلبـــــوم Under My Skin هیچ فکر و هدف تازه ای وارد نمی‌کنه بلکه چهره‌ی آهنــگ‌های آلبوم قبلی یعنــــی Let Go رو درخــشان‌تر می‌کنه اغلب اوقات صداش رو در یک آهنگ به چند جور و نوع تغیر میده تا مطمئن بشه که شما از خوانندگی اون خســـــته نشدین و زیبایی Chorus ها رو درک می‌کنین . آهنگ اصلی و مهم این آلبوم همون آهنگی که زودتر از خود آلبوم Under My Skin منتشر شد که Don’t Tell Me نام داره میشه گفت که آهنگی هســت که بیشترین شخصیت Avril رو در خودش داره و نشون میده که Avril دنبال چه چیزی هست و منظورش چیـــــه اون در این Clip با یه بوسه‌ی شرم آور دوست‌پسر شهوتی خودش رو می‌خواد ترک ‌بکنه و همین که شــروع می‌کنه به عنوان یه گیتاریست گیتار میزنه از پسره می‌پرســـه که Did I not tell you that I’m not like that ?girl/The one who gives it all away, yeah/Did you think that I was going to give it up to you یعنـــی اینکه ” آیا به تو نگفتم که من اون دختر نیستم ﴿اون دختری که تو انتظار داری باشم﴾ ” / ” کسی کـه مرتبا و بطور پیوسته اونو به تو میده؟” / ” فکر می‌کردی که می‌خواستم اونو به تو تسلیم کنم؟” نحوه‌ی بیان این مسئله و دیدگاه ممکنه رنج‌اور باشه ولـــی در عوض اون Avril با صدای خوبش از پس این کار بر میاد صدایی که تظاهر به صداقت و درستکاری میکنه

بیوگرافی حدیث فولادوند:

بیوگرافی حدیث فولادوند:

نام: حدیث فولادوند

تاریخ تولد: 1356 - تهران

مدرک تحصیلی: فوق دیپلم معماری.

...............................................

حدیث فولادوند (متولد ۲۰ دیماه ۱۳۵۶ تهران) دانشجوی انصرافی رشتهٔ معماری فعالیت هنری را از کودکی آغاز کرد ؛در دوازده سالگی زیر نظر گلاب آدینه آموزش دید و در نمایش «گل‌های دوستی» روی صحنه رفت. وی برای اولین بار نقش کوتاهی را در فیلم سینمایی دستهای آلوده به کارگردانی سیروس الوند بازی کرد وبدین ترتیب اولین حضورش را در سینما در سال ۱۳۷۸ اعلام نمود.

او که پس از گرایش به هنر های مختلف از جمله موسیقی و نقاشی اکنون خود را در بازیگری موفق می دید یک سال بعد از اولین تجربه خود, در فیلم سینمایی مارال به کارگردانی مهدی صباغ‌زاده هنرنمایی کرد. همچنین درخشش او در تلویزیون با بازی در سریال گم‌گشته اغاز شد. او هم‌چنین در مجموعه‌های تلویزیونی سال‌های خاکستری، دیوار شیشه‌ای، معصومیت از دست رفته بازی کرده‌است. وی علاوه بر آن در نمایش مده آ نیز نقش آفرینی نموده‌است. او مدرک فوق دیپلم معماری دارد

........................................

با بازی در نقش عروس جوان در فیلم دستهای آلوده (1378) به سینما آمد و یک سال بعد در فیلم مارال (1379) بود که فرصت خودنمایی پیدا کرد اما در تلویزیون با مجموعه تلویزیونی گمگشته (1380) معروف شد.

دستهای آلوده (سیروس الوند، 1378)

سالهای خاکستری (مجموعه تلویزیونی، 1378)

مارال (مهدی صباغزاده، 1379)

غزل (محمدرضا زهتابی، 1379)

مسافر ری (داود میرباقری، 1379)

همکلاس (سعید خورشیدیان، 1380)

دیوار شیشه ای (مجموعه تلویزیونی، 1380)

گمگشته (مجموعه تلویزیونی، 1380)

رز زرد (داریوش فرهنگ، 1381)

سر نیستی (1381)

کما (آرش معیریان، 1382)

بیشترین همکاری های حدیث فولادوند با:

>> امین حیایی (بازیگران،موسیقی،) (در 4 فیلم ) ==>

>> عبدالله اسکندری (تهیه و تولید،فیلمنامه،چهره پردازی،) (در 4 فیلم ) ==>

>> زهره حمیدی (بازیگران،) (در 4 فیلم ) ==>

>> بابک اخوان (صدا،) (در 3 فیلم ) ==>

>> احمد احمدی (بازیگران،صدا،عکس،موسیقی،) (در 3 فیلم ) ==>

>> جهانگیر میرشکاری (بازیگران،صدا،) (در 3 فیلم ) ==>

>> عبدالله علیخانی (تهیه و تولید،) (در 2 فیلم ) ==>

>> فرهاد ارجمندی (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>

>> داریوش ارجمند (بازیگران،صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>

>> علی قربان زاده (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>

>> ساسان باقرپور (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>

>> رضا بانکی (تهیه و تولید،عکس،فیلمبرداری،) (در 2 فیلم ) ==>

>> حسن توکل نیا (بازیگران،تهیه و تولید،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>

>> مهرداد جنابی (موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>

>> مهتاج نجومی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>

>> نیلوفر دوستی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>

>> عظیم محمدی (جلوه های ویژه،صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>

>> نیما فلاح (بازیگران،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>

>> حسین مجد (صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>

>> فرهاد خان محمدی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>

>> فریدون خوشابافرد (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>

>> مجتبی رحیمی (صحنه و لباس،فیلمبرداری،) (در 2 فیلم ) ==>

>> غلامرضا طباطبایی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>

>> حسین فرح بخش (تهیه و تولید،صحنه و لباس،عکس،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 2 فیلم )

>> آرش معیریان (تدوین،کارگردانی،موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>

بیوگرافی جومونگ

بیوگرافی  جومونگ

نام : سانگ ایل گوک / Song Il Gook /Song Il Guk / Song Il Kook /Song Il Kuk

حرفه : بازیگر و مدل

تاریخ تولد : 1 اکتبر 1971

محل تولد : کره جنوبی

سن : 36 سال

قد : 185 سانتیمتر

وزن : 80 کیلو

محل تحصیل: دانشگاه Cheongju

علایق : گلف ، شنا ، اسکی ، دوچرخه سواری کوهستانی ، شمشیر بازی.

سریال های تلویزیونی سونگ ایل گوک :

 

The Kingdom of The Winds (KBS2, 2008)

Lobbyist (SBS, 2007)

Jumong (MBC, 2006)

Sea God (KBS, 2004)

Terms of Endearment (KBS, 2004)

People of the Water Flower Village (MBC 2004)

Desert Spring (MBC, 2003)

Bodyguard (KBS, 2003)

Royal Story (KBS2 2002)

Hard Love (KBS2 2002)

Album of Love (KBS1, 2001)

All About Eve (MBC, 2001, cameo)

Into the Sunlight (MBC, 1999)

 Did We Really Love (MBC, 1999)

 

 

 

فیلم های سینمایی سونگ ایل گوک :

 

The Art of Seduction (2005)

Red Eye (2004)

 

 

 

جوایز برنده شده :

 

2006 MBC Drama Awards: Daesang Award

2006 MBC Drama Awards: Top Excellence Award

2005 KBS Acting Awards: Best Actor

2002 KBS Acting Awards: Best New Actor

بیوگرافی سوسانو

بیوگرافی سوسانو

بیوگرافی شخصیت سوسونو /سوسانو در سریال افسانه جومونگ با بازی هان هی جین

نام : هان هی جین / Han Hye-Jin

حرفه : بازیگر

تاریخ تولد : 27 اکتبر 1981

سن : 27 سال

قد : 165cm

وزن : 47kg

محل تحصیل : دانشگاه هنر سئول

سریال های تلویزیونی هان هی جین :

Jumong (MBC, 2006)

Be Strong, Geum-soon! (MBC, 2005)

Heroes (MBC, 2004)

You are a Star (KBS, 2004)

New Human Market (SBS, 2004)

Something About 1% (MBC, 2003)

Drama City Sweet 18 (KBS, 2003)

Inspector Park Moon Soo (MBC, 2002)

I Love Hyun-jung (MBC, 2002)

Romance (MBC, 2002)

Friends (MBC, 2002

فیلم های سینمایی هان هی جین :

Dharma 2: Showdown in Seoul 2004

جوایز برنده شده :

2006 MBC Drama Awards: Top Excellence Award

2004 KBS Awards: New Actress Award

بیوگرافی نسرین مقانلو:

بیوگرافی نسرین مقانلو:

نام اصلی: نسرین

نام خانوادگی اصلی: مقانلو

سمت (در بخش های): بازیگران،

تاریخ تولد: 1347

محل تولد: تهران

ملیت: ایران

او در حال حاضر مقیم آمریکا است

مدرک تحصیلی: دیپلم

بیوگرافی:

با فیلم امید به سینما آمد. اما شاید در فیلم همسر بیشتر دیده شد و پس از بازی در فیلم نابخشوده چند سالی خارج از کشور گذراند.

پس از بازگشت به ایران بار دیگر بازی در سینما را با حضور در فیلمهای نچندان خوب ادامه داد تا اینکه به عنوان یکی از نقشهای اصلی فیلم مهمان مامان انتخاب شد. بازی روان و فوق العاده او، نام او را به عنوان یک بازیگر توانا مطرح کرد.

شروع فعالیت سینمایی با فیلم قربانی (رسول صدرعاملی) به عنوان بازیگر در سال 1370.

بخشی از فیلم شناسی:

1382 مهمان مامان ( داریوش مهرجویی ) [بازیگر]

1381 دختری در قفس ( قدرت الله صلح میرزایی ) [بازیگر]

1375 نابخشوده ( ایرج قادری ) [بازیگر]

1372 بازیچه ( تورج منصوری ) [بازیگر]

1372 همه دختران من ( اسماعیل سلطانیان ) [بازیگر]

1372 همسر ( مهدی فخیم*زاده ) [بازیگر]

1371 امید ( حبیب کاوش ) [بازیگر]

1370 قربانی ( رسول صدرعاملی ) [بازیگر]

1370 دو نیمه سیب ( کیانوش عیاری ) [بازیگر]

جوایز و انتخابها:

کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن (مهمان مامان)

[ دوره 8 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1383 ]

کاندید لوح زرین بهترین بازیگر زن (مهمان مامان)

[ دوره 5 منتخب سایت ایران اکتور (بهترین های سال) - سال 1384 ]

دومین بازیگر نقش مکمل زن سال (مهمان مامان)

[ دوره 19 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1383 ]

نام اصلی: کتایون

نام اصلی: کتایون

نام خانوادگی اصلی: ریاحی

سمت (در بخش های): بازیگران،

............ ......... ......... ........

تاریخ تولد: 1340

محل تولد: تهران

ملیت: ایران

............ ......... ......... ........

مدرک تحصیلی: لیسانس ادبیات و مردم شناسی

شروع فعالیت سینمایی با فیلم پاییزان (رسول صدرعاملی) در سال 1366.

با نویسندگی برای کودکان شروع کرد و با فیلم خبرچین (مازیار پرتو، نصرالله زمردیان) به سینما آمد. اما فیلم در نیمه راه متوقف شد و او برای بازی در فیلم پاییزان (رسول صدرعاملی) انتخاب شد.

در آن زمان در سینما چندان موفق نبود اما با بازی در مجموعه پدرسالار (اکبر خواجویی) توانست خود را مطرح کند و حضور او در مجموعه های روزهای زندگی (سیروس مقدم) و خصوصا سریال پس از باران از او چهره محبوبی ساخت.

ریاحی موفق شد در مجموعه های پس از باران و شب دهم (حسن فتحی) بازی بسیار زیبایی ارائه دهد.

او پس از پنج سال دوری از سینما با بازی در شام آخر(فریدون جیرانی) مهمترین و زیباترین بازی دوران زندگی خود را به معرض نمایش گذاشت و برای بازی در همین فیلم کاندیدای جایزه بهترین بازی نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر شد.

این زن حرف نمی زند (احمد امینی) دیگر فیلمی بود که توانایی های کتایون ریاحی را به رخ همگان می کشید. ریاحی برای بازی در این فیلم هم کاندید جایزه از هفتمین جشن خانه سینما شد.

برنده جایزه بهترین بازیگر زن از بیست و ششمین جشنواره فیلم قاهره برای بازی در فیلم شام آخر در سال ١٣٨١.

نام: هدیه تهرانی

نام: هدیه تهرانی

تاریخ تولد:1351

محل تولد: تهران

مدرک تحصیلی: دیپلمه

*-----------------------------------------------------------------------------------------------------*

برای بازی در فیلم «روز واقعه» انتخاب شد، اما بعد ها لادن مستوفی جای او را گرفت. کیانوش عیاری هم او را برای بازی در «بودن یا نبودن» انتخاب کرد که بعدها عسل بدیعی به جای او برگزیده شد. اما سرانجام مسعود کیمیایی او را برای فیلم «سلطان» انتخاب کرد و هدیه تهرانی وارد سینمای حرفه ای شد.

*-----------------------------------------------------------------------------------------------------*

بازی های راحت و روان او در فیلم های «غریبانه» و به خصوص «شوکران» تحسین همگان را برانگیخت. او سال 1381 را با بازی در فیلم های «آبادان» و «دنیا» آغاز کرد و بازی اش در فیلم «رومی و زنگی» - جدیدترین فیلم ناصر تقوایی - با توقف کامل فیلمبرداری عملا منتفی شد. او در فیلم دختر ایرونی هم خوش درخشید.

*-----------------------------------------------------------------------------------------------------*

- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از هفدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم قرمز- 1377

- برنده جایزه از جشنواره پیونگ یانگ برای بازی در فیلم پارتی- 1381

- برنده سیمرغ بلورین جشنواره بیست و چهارم فیلم فجر و تندیس زرین دهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم «چهارشنبه سوری» در سال های 1384 و 1385

*-----------------------------------------------------------------------------------------------------*

هدیه ‌تهرانی ‌یکی ‌از معدود ستارگان ‌واقعی ‌تاریخ ‌سینمای ‌ایران ‌است‌. از آن ‌معدود نام‌هایی ‌که ‌طی‌۱۰  سال ‌گذشته‌، اسمش ‌به‌روی ‌پوسترهای‌سینما، فروش‌ فیلم ‌را تا حد زیادی ‌تضمین ‌می‌کند.

طی‌۱۰ سال ‌گذشته ‌فیلم‌های ‌بسیاری ‌از او در فهرست ‌پرفروش‌های ‌سال ‌قرار گرفته‌اند. زندگی ‌سینمایی ‌او علی‌رغم ‌تمام ‌شایعات ‌و جنجال‌ها، همچنان ‌با قدرت ‌تمام‌ ادامه ‌دارد. در فهرست ‌فیلم‌های ‌او، می‌توان ‌علاقه ‌یک ‌بازیگر محبوب ‌را به ‌قبولاندن ‌تصویر متفاوتی‌ از خود به ‌عنوان ‌بازیگری ‌قدرتمند پیدا کرد. او در حداقل ‌دو فیلم ‌شوکران ‌و چهارشنبه‌سوری ‌نشان ‌داده ‌که ‌از توانایی‌های ‌ویژه‌ای ‌به ‌عنوان ‌یک ‌بازیگر سینما برخوردار است ‌و کار خود را کاملا جدی ‌می‌گیرد. خودش ‌اذعان ‌دارد در بدو ورودش ‌به ‌سینما این گونه ‌نبود و سینما برایش ‌یک ‌وجه ‌تفنن ‌بیش تر نبود.

او را محمدرضا شریفی‌نیا کشف ‌کرد و به‌ هدایت‌فیلم ‌معرفی‌کرد. برای ‌ایفای ‌نقش ‌در فیلم ‌روز واقعه‌. در تست‌های ‌بازیگری ‌قبول ‌نشد و نقش ‌به ‌لادن ‌مستوفی ‌رسید. دو سال‌بعد، کیانوش ‌عیاری ‌از روی ‌عکسش‌، او را برای ‌بازی ‌در فیلم ‌بودن ‌یا نبودن ‌انتخاب ‌کرد، اما طولانی ‌شدن‌ روند تولید فیلم‌، موجب ‌شد تا تهرانی ‌جذب ‌پروژه ‌سلطان ‌شود. (نقش ‌بودن ‌یا نبودن ‌عاقبت ‌به ‌عسل ‌بدیعی ‌رسید).

کیمیایی ‌شخصا برای ‌مذاکره ‌با این‌ چهره ‌عازم ‌مذاکره ‌با او شد و بلافاصله ‌او را تایید کرد. اینگونه ‌بود که ‌هدیه ‌تهرانی ‌در ۲۴ سالگی ‌بالاخره ‌وارد عرصه ‌سینما شد.

حالا ۱۰ سال ‌گذشته‌است ‌و تهرانی ‌علاوه ‌بر تثبیت ‌خود به‌ عنوان ‌یک‌ کاراکتر ثابت ‌با ویژگی‌هایی ‌مثل‌ خونسردی‌، نفوذناپذیری ‌و نگاه‌از بالا به ‌مردان‌، توانسته‌ تجربیات ‌متفاوتی ‌را نیز در نقش ‌زنان ‌زخم‌خورده ‌و شکست‌خورده ‌از سر بگذراند.

حالا او می‌تواند با غرور به ‌کارنامه‌ سینمایی‌اش ‌نگاه ‌کند. تهرانی ‌در ادامه ‌تجربیات ‌ویژه‌اش‌، حالا حضور در آخرین‌ فیلم‌ بهمن ‌قبادی ‌را نیز از سر گذرانده ‌و او پروژه ‌ایرج ‌کریمی ‌و منیژه‌ حکمت ‌را هم ‌در دستور کار دارد.

آن ‌دختر ۲۴ ساله ‌فیلم ‌سلطان‌، اکنون ‌زنی‌ است ‌در اوج‌ محبوبیت ‌که‌ در میان ‌منتقدان ‌و اهالی ‌سینما نیز از محبوبیت ‌شگرفی ‌برخوردار است‌. دو سیمرغ ‌بلورین ‌(برای ‌قرمز و چهارشنبه‌سوری) و یک ‌تندیس ‌خانه ‌سینما که ‌هفته ‌پیش‌ به ‌او تعلق ‌گرفت‌، نشانه‌هایی ‌از کمال ‌یک‌ بازیگر هستند.

●● بهترین‌فیلم‌ها

● سلطان‌

حضور ناگهانی ‌هدیه ‌تهرانی ‌در اقتباس ‌مسعود کمیایی ‌از جیب‌بر خیابان‌ جنوبی‌، در نقش ‌دختر یک ‌سرایدار که ‌از کاراکتر قدرتمندی ‌برخوردار است‌. هدیه ‌تهرانی ‌در اولین ‌فیلم‌، بازیگر خوبی ‌نیست‌. نه‌ میمیک ‌خوبی ‌دارد، نه ‌بیان ‌قدرتمندی ‌اما از همان ‌اولین ‌فیلم ‌یک‌ ویژگی ‌خاص ‌را نمایش ‌می‌دهد. در هیچ ‌صحنه‌ای‌ حاضر به ‌قبول ‌برتری ‌بازیگر روبرویش ‌نیست‌.

او در تمام ‌صحنه‌هایی ‌که ‌با فریبرز عرب‌نیا همبازی ‌است‌، تمام ‌انگاره‌های ‌موجود درباره ‌نقش ‌زن ‌در چنین ‌فیلم‌هایی ‌را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. سلطان ‌در جشنواره ‌فجر چندان ‌مورد توجه ‌قرار نگرفت‌. اما برخی‌از منتقدان ‌و کارشناسان ‌مجذوب ‌کاراکتر خاص ‌هدیه‌ تهرانی‌ در این ‌فیلم‌ شدند.

● غریبانه‌

کاراکتر تهرانی ‌به ‌شکلی ‌افراطی ‌در غریبانه ‌به ‌نمایش‌ در می‌آید. یک‌ خانم ‌دکتر لجباز و پرخاشگر، که ‌در پناه ‌این ‌کاراکتر خشن‌خود، درون ‌زخم‌پذیر و زنانه ‌خود را پنهان ‌می‌کند. در غریبانه ‌با ابوالفضل ‌پورعرب ‌همبازی ‌بود و به ‌نسبت ‌فیلم ‌سلطان‌، بازی ‌متکامل‌تری‌از خود نشان ‌می‌دهد. منتقدان ‌و کارشناسان ‌نکته‌ای ‌را کشف ‌کردند، غریبانه ‌مثل‌ سلطان‌ پرفروش ‌از آب ‌درآمد.

● قرمز

یک ‌بازی ‌حیرت‌انگیز از هدیه ‌تهرانی‌. این ‌بار با محمدرضا فروتن ‌همبازی ‌است‌. بازی ‌فوق‌العاده ‌او در نقش ‌زنی ‌که‌ در مقابل ‌ستم ‌مرد و خانواده‌اش ‌سر به‌ طغیان ‌برمی‌دارد و حتی ‌تا کشتن‌ او پیش ‌می‌رود، بسیار به ‌طبع ‌دختران ‌و زنانی ‌که ‌پس ‌از فضای ‌دوم ‌خرداد، حال ‌و هوای ‌جدیدی ‌را تجربه ‌می‌کردند، خوش ‌آمد.

فیلم ‌یک ‌جایزه ‌سیمرغ ‌بلورین ‌بهترین ‌بازیگری ‌را برای ‌او به ‌ارمغان ‌آورد، آن ‌هم ‌در حالی ‌که ‌رقیب ‌بزرگی ‌مثل ‌نیکی ‌کریمی ‌در فیلم‌ دو زن‌ را همراه‌ خود داشت‌. قرمز اعلام ‌موجودیت ‌هدیه ‌تهرانی ‌در عرصه ‌سینمای ‌ایران ‌بود. قرمز باز هم‌ پرفروش ‌از آب ‌در آمد.

● شوکران‌

قدرت نمایی ‌باور نکردنی ‌از هدیه ‌تهرانی‌. فیلمنامه ‌دقیق ‌و سنجیده ‌فیلم‌ این ‌اجازه ‌را می‌دهد تا هدیه ‌تهرانی ‌با مفهوم ‌کاراکتر تثبیت ‌شده‌اش ‌بازی ‌کند و حدسیات ‌تماشاگر را بر هم‌ بزند. او در ابتدا زنی ‌بی‌بند و بار به ‌نظر می‌رسد که ‌هراسی ‌از ویران ‌ساختن ‌زندگی ‌مرد روبرویش ‌ندارد، اما بتدریج ‌مشخص می‌شود که ‌او یک ‌قربانی ‌است‌.

قربانی ‌رسم ‌و رسوم ‌جامعه ‌که ‌آماده‌اند زنی ‌مستقل ‌و متکی‌ به ‌خود مانند او را در چرخنده‌ سوء برداشت‌ها نابود کنند. شوکران ‌یکی ‌از بهترین ‌فیلم‌های ‌پس‌ از انقلاب ‌ایران ‌است ‌که ‌بخش ‌عمده‌ای ‌از قدرت ‌خود را از بازی ‌غافلگیرانه ‌هدیه ‌تهرانی ‌کسب ‌می‌کند.

● کاغذ بی‌خط‌

تجربه ‌بازی ‌تهرانی ‌با یکی‌ از مشهورترین ‌کارگردان‌های ‌ایران ‌بیش تر به‌ نفع ‌هدیه ‌تهرانی ‌تمام ‌شد. فیلم ‌ناصر تقوایی‌، به خاطر ریتم ‌کندش ‌چندان ‌مورد استقبال‌ تماشاگران ‌قرار نگرفت‌، اما هدیه ‌تهرانی ‌در نقش ‌زنی ‌خانه‌دار که ‌دنیایی ‌خیالبافانه‌ برای ‌خود ‌ترسیم‌ کرده ‌و می‌خواهد تا تجربه‌های ‌جدیدی‌ را پشت‌ سر بگذارد فوق‌العاده‌ و دیدنی‌است‌. تهرانی ‌این ‌بار با زنده یاد خسرو شکیبایی ‌همبازی ‌است ‌و باز هم ‌سر سوزنی ‌از همتای‌ خود کم ‌نمی‌آورد.

● دنیا

اولین ‌تجربه ‌هدیه ‌تهرانی ‌در سینمای ‌کمدی‌، یک ‌موفقیت ‌تجاری ‌کامل ‌بود. این ‌بار او در نقش ‌زنی ‌مجرد و از فرنگ ‌برگشته ‌است ‌که ‌دنیای ‌آرام ‌و بی‌سکون ‌مرد صاحبخانه‌اش ‌(با بازی ‌محمدرضا شریفی‌نیا) را به‌ شکل ‌کامل ‌بر هم ‌می‌زند و او را شیفته ‌خود می‌سازد.

در برخی ‌صحنه‌ها اعتماد به ‌نفس ‌تهرانی ‌در ادای ‌کلمات ‌با لهجه ‌فرنگی ‌کمی ‌تو ذوق ‌می‌زند اما هر چه ‌هست ‌تهرانی ‌استعداد خود را در عرصه ‌سینمای ‌کمدی ‌به ‌همه ‌ثابت ‌کرد. این ‌استعداد را سال ‌بعد در فیلم ‌دختر ایرونی ‌نیز دیدیم‌.

● چهارشنبه‌سوری‌

این ‌بار هدیه ‌تهرانی ‌در بالاترین ‌سطح‌ بازیگری ‌سینمای‌ ایران ‌ظاهر می‌شود. بازی‌او در چهارشنبه ‌سوری ‌یک ‌شگفتی ‌کامل ‌است‌. او پوسته ‌نقش ‌بازی‌ کردن ‌را که ‌در میان ‌بازیگران ‌سینمای‌ ایران ‌مرسوم ‌است‌، می‌شکافد و با نقش ‌یکی ‌می‌شود.

در برخی‌ صحنه‌های ‌فیلم ‌هدیه ‌تهرانی ‌به‌ تمام‌ معنی ‌معجزه‌ای ‌را شکل‌ می‌دهد. در صحنه‌ایی ‌که ‌با خواهرش ‌در حال ‌گفت‌وگو است ‌و صدایش ‌در بغض ‌و گریه ‌می‌شکند، تماشاگر حد فاصل ‌بازیگر و نقش ‌را به ‌شکل ‌کامل ‌فراموش ‌می‌کند. چهارشنبه‌سوری‌ صعود هدیه‌ تهرانی ‌و ادامه ‌روند تکاملی‌اش ‌در کارنامه ‌بازیگری‌اش ‌است‌. چهارشنبه‌سوری ‌پس ‌از دو سال ‌فترت‌، یک‌ نقطه ‌عطف ‌کامل‌ در پرونده ‌هدیه ‌تهرانی ‌بود.

● نقش‌های ‌سوم‌

هدیه ‌تهرانی ‌در چند فیلم‌، در نقش‌های ‌فرعی ‌ظاهر شده ‌است‌. در خانه‌ایی ‌روی ‌آب ‌ساخته ‌فرمان‌آرا، او در نقش ‌منشی ‌دکتر سپیدبخت ‌ظاهر می‌شود که ‌در انتقام ‌از بی‌تفاوتی ‌و هوسبازی ‌دکتر، مقدمات ‌مرگ ‌او را فراهم ‌می‌کند.

بازی ‌در این ‌فیلم ‌اگرچه ‌تجربه ‌متفاوتی ‌بود اما چندان ‌جلب ‌توجه ‌نکرد. تهرانی ‌در فیلم ‌دوئل ‌ساخته ‌احمدرضا درویش ‌باز هم ‌نقش ‌کوچک تری ‌را ایفا کرد. حضور او در یک ‌فصل‌۵ دقیقه ایی‌ محدود می‌شد و به ‌نظر می‌رسید فیلمساز بیش تر در پی‌ قرار گرفتن ‌نام ‌او در پوستر فیلم‌ بوده‌ است‌.

در یک ‌بوس ‌کوچولو، هدیه ‌تهرانی ‌در نقش ‌فرشته ‌مرگ ‌ظاهر می‌شود که ‌در طول ‌فیلم‌ به‌ شکل ‌متناوب ‌حضور پیدا می‌کند. در مجموع ‌نقش‌های ‌کوتاه ‌هدیه ‌تهرانی‌، هر چند نشانگر عدم‌ هراس او از تجربه‌های ‌متفاوت‌است‌، اما هیچ کدام‌ نقطه ‌مثبتی ‌به ‌کارنامه ‌او اضافه‌ نکرده‌اند.

● فیلم‌های ‌دیگر:

 

دست های‌آلوده‌، آبی‌، چتری‌ برای ‌دو نفر، دختر ایرونی‌، جایی ‌برای ‌زندگی

http://www.hamsohbat.ir/sms/Email%2058/2h.jpg

http://www.hamsohbat.ir/sms/Email%2058/4h.jpg

http://www.hamsohbat.ir/sms/Email%2058/6h.jpg

 

با مصطفی زمانی بازیگرنقش جوانی حضرت یوسف:

با مصطفی زمانی بازیگرنقش جوانی حضرت یوسف:

 

 

مصطفی زمانی متولد سال 1361 و دانشجوی رشته مدیریت است و برای ایفای این نقش آموزش‌های مختلفی را دیده و با حضور در کلاس‌های ورزشی و بدن‌سازی فیزیک خود را به این نقش نزدیک کرده است.

 

دنبال یک زندگی راحت هستم:

 

تا می گویی یوسف، همه چهره ای را مجسم می کنند که با دیدنش اگرچاقو به دست داشته باشی حتماً دستت را خواهی برید. ازاین قصه که بگذریم، با خودم فکرمی کردم پیدا کردن یوسف ازمیان خیل چشم رنگی هایی که عرصه سینما را به دست گرفته اند خیلی هم نباید سخت باشد.

یوسفی که ازمیان 3 هزارنفربرای مصاحبه می آید نیزیکی ازهمان چشم رنگی هاست که با مو و ریش بلندش بیشترمرا به یاد مسیح می اندازد. او خیلی اتفاقی گذارش به شهرپر وسوسه و خیال انگیزسینما افتاده و هنوز روزهای دوست داشتنی و دشوارشهرت برای او از راه نرسیده است. به همین خاطرمی شود هر جایی نشست و با او از یوسفی حرف زد که به قول خودش هیچ شباهتی به آن که حالا می بینیم ندارد.

گویا مو و چشم های رنگی اش را تیره کرده اند، می گوید: زیبایی را گرفته اند تا معصومیت ببخشند.

دلش نمی خواهد او را از گروه همان چشم رنگی هایی ببینیم که راه دشوارسینما را به خاطرزیبایی چهره شان یک شبه پیموده اند. می گوید به ضابطه معتقد است و بیش از آن به سرنوشت.

ما هم نمی خواهیم مثل برخی منتقدان که او را نا بازیگرشهرستانی معرفی کرده و[به قول خود زمانی] با سلیقه ای عمل کردن کینه خود را دردل او نشانده اند، بازیگری اش را به بوته ی نقد بکشانیم. می نشینیم به انتظار و نقدها را می گذاریم برای بعد. بازیگری بی شک مهارتی نیست که بشود داشتن یا نداشتن را درچهره ی او جستجو کرد.

یوسفی که حالا می بینیم جوان 23 ساله ای است اهل فریدون کنار. اوشبیه همه جوان های دور و برم لباس پوشیده و یک غرورپنهانی را درتکان دادن های دست و حتی نگاه کردنش به آدم های میزکناری می بینم. تعجب نمی کنم وقتی می گوید دو تا دوست بیشترندارد وهمکلاسی هایش می گویند: فلانی به زمین هم فخر می فروشد.با مصطفی زمانی دریک شب زمستانی گفتگومی کنم. تا به خانه برسم به یوسفی فکرمی کنم که تصویری کردن حقیقت زیبایی اش بی شک کار دشواری است ( که شاید ازعهده ی هیچکدام ازاین خیل چشم رنگی ها برنیاید).

 

ازبین چند کاندیدا انتخاب شدید!

 

اطلاع داشتم برای نقش یوسف تست می گیرند. حتی یک بار ازجلوی دفتراین پروژه رد شدم، اما نرفتم تست بدهم. هفته بعد یکی ازدوستانم عکس مرا به آقای سلحشورنشان داده بود و با پیشنهاد او 7 اردیبهشت 83 اولین تست را دادم و3 روزبعد دو تا ازسکانس های سریال را ازمن تست گرفتند که بعدها فهمیدم سخت ترین سکانس ها بوده است. پس ازیک ماه، تست گریم دادم بعد با من قرارداد بستند با این شرط که اگرکاندیدای بهتری پیدا شد، با نظرکارگردان من کناربروم. تا آنجا که اطلاع دارم ازحدود 3 هزارنفرتست گرفتند و زمانی من را انتخاب کردند، گفتند تنها کاندیدایی هستی که روی آن اتفاق نظردارند. ازتاریخ عقد قرارداد یعنی تیرماه 83 تا شروع فیلمبرداری دراوایل بهمن همان سال، شرایط بسیارسختی داشتم. برخی عوامل اصلی کارسعی درانتخاب یکی ازبازیگران حرفه ای داشتند. حتی مدتی دنبال یک بازیگرخارجی گشتند. ولی همه ما می دانیم که تجربه ساخت فیلم مصائب مسیح توسط مل گیبسون ثابت کرد ایفاگرنقش پیامبرباید یک بازیگرناشناخته باشد. آدمی که روی او ذهنیت خاصی وجود ندارد. به هرحال ازآنجا که بازیگری برای من آنقدراهمیت نداشت که به خاطرآن ازهمه چیزبگذرم، باهمه اینها کنارآمدم. من به مفهوم واقعی عاشق بازیگری وشهرت نبودم، به هرحال یا بازی می کردم یا نمی کردم.

با جلساتی که گذاشتند وحمایت های آقای سلحشور رفتم جلوی دوربین پس ازیک هفته هم بازیگرثابت این نقش شدم. الان هم حدود یک سال است کارمی کنم.

 

از نظرخودتان هم بهترین گزینه بودید!

 

من حس می کنم این نقش نیازبه کسی دارد که بدون توجه به دوربین وعوامل پشت صحنه حرف بزند که این کارسختی است. آنهایی که حرفه ای هستند نا خودآگاه مجبورند به این چیزها توجه کنند. صحنه هایی بود که احساس می کردم فقط باید با دلم حرف بزنم . خیلی جاها من اصلاً به کاراکترفکرنمی کردم. او را بازی نمی کردم، خودم بودم. حس می کنم برای این کارنیازبه آن داریم که درونمان را قوی کرده باشیم ومن این کاررا پیشترانجام داده بودم. شاید به خاطرنوع زندگی ای که خداوند برایم رقم زده است. البته به نظرمن یک بازیگرحرفه ای نمی تواند این نقش رابرای مردم ارائه کند. من برای مردم بازی می کنم. اصولاً نقش پیامبر را باید برای مردم بازی کرد.

فکرمی کنید چهره تان چه ویژگی خاصی برای ایفای این نقش داشته است؟قضیه یوسف یک قضیه باطنی است. زیبایی ظاهری با توجه به زاویه دید مردم تغییرپیدا می کند. پس مطلق بودن را باید دراین زمینه کنارگذاشت. و دیگراین که بعضی چهره ها هستند که بدون داشتن زیبایی ظاهری صمیمیت دارند. آدمها با آنها احساس نزدیکی می کند واین به انسانیت آدم ها برمی گردد. فکرمی کنم کارگردان بیشتردنبال همین بوده است که ازاین نظرتا حدودی به خودم مطمئن هستم، به اضافه ی یک زیبایی ظاهری که البته درگریم بسیاری ازجذابیت های چهره پوشانده شده است. درواقع زیبایی دراینجا براساس فضای پیرامون تعیین می شود. براساس گریم فراعنه مصر وآدم های دور و براست که زیبایی یوسف برجسته ی شود. ازطرفی باید این چهره برای مردم باورپذیرمی شد .اما خب کاندیداهای دیگری هم بودند که چهره های بسیارزیبایی داشتند اما آن انرژی درونی را که کارگردان دنبالش بود نداشتند وگرنه من خودم را ازنظرزیبایی درحد آدم های معمولی می بینم.

 

معمولاً کارگردان در تمام جزئیات شما را راهنمایی می کند یا ایده های خودتان را هم به کار می گیرید!

 

آقای سلحشورمعتقدند کارباید براساس دید کارگردان پیش برود نه بازیگر. الان متأسفانه درسینمای ما اغلب بازیگران دوست ندارند کسی به آنها بگوید که مثلاً این صحنه را این طوری بازی کن. شاید ما قادرباشیم بازی بسیارقوی هم ارائه کنیم، گاه لازم است به خاطرسایربازیگران سطح بازی ها یکدست شود. ولی بسیاری ازبازیگران راضی به این کارنمی شوند. بازیگرانی که دراین سریال حضوردارند اغلب به این ویژگی آنها توجه شده است. نقش من نیزبه خاطراین که الگوی خاصی برای ارائه آن وجود ندارد ومن فقط باید نقش کسی را بازی کنم که در بالاترین مراتب انسانیت قراردارد، ازجهاتی حائز اهمیت است. هرچند شاید به خاطرنبود یک الگوی خاص کسی نمی تواند انتقادی به نقش وارد کند؛ همین موضوع مسؤولیت مراسنگین ترمی کند. چرا که هرحرکتی ازمن به حساب پیامبرگذاشت می شود. به همین خاطردرمورد این نقش همواره سعی می کنم نظرات کارگردان را به کارببندم. اما این طورهم نیست که ایده های ما را نادیده بگیرند. مثلاً دربعضی صحنه های حسی به خاطرشناخت کاملی که ازمن دارند با انگشت گذاشتن روی نقاط حساس زندگی ام، به باورپذیری آن صحنه به من کمک می کنند. به طورمثال درصحنه ای که یوسف به ماوراء می رود وفرشته ها دور او می چرخند، باید حالت زار کسی را می داشتم که مثلاً پدرش را به غریبه ها فروخته است. یک چنین حسی داشت آن صحنه، اما فرشته ها برای من قابل لمس نبودند. برای همین آقای سلحشورکه می دانست ارادت خاصی به امیرالمومنین (ع) دارم، آمد نشست کنارمن وگفت: زیاد گناه کرده ای، اما لیاقت این را داشته ای که امیرالمومنین بیاید اینجا وشفاعتت کند و من با این جمله به هم ریختم. شاید باورتان نشود حتی بعد ازکات هم گریه ی من قطع نمی شد. این ارتباط نزدیکی که با آقای سلحشوردارم، خیلی دربازی به من کمک کرده است.

 

با اشاره ای که به نقش یوسف به خاطرنداشتن الگوی زنده و مشخص کردید، به نظر می رسد ترسیم پرقدرت این نقش کار ساده ای نسیت!

 

نقش یوسف را واقعاً یک آدم درد کشیده باید بازی کند. من به جرأت می توانم بگویم در صحنه های زندان 70 درصد خودم را بازی کردم. یا درسکانسی که با یعقوب پیامبرحرف می زنم. پدرم را مقابل خودم می بینم واین به خاطر وابستگی شدیدی است که به پدر ومادرم دارم و درحال حاضرازهم دورهستیم. در واقع این حس دوری ازدرون من نشأت می گیرد. بنابراین به تماشاگر دروغ نگفته ام. اینها همه ترسیم نقش را برای من ساده می کند. ازطرفی همه ی اینها را لطف خدا می بینم. حتی ورودم به دنیای بازیگری را که مدیون هیچ کس نیستم. هیج آشنایی نداشتم و معتقدم تمام سختی هایی که در زندگی تحمل کرده ام بی حکمت نبوده است.

 

چند بار فیلمنامه را خوانده اید!

 

حدود 13 بار.

 

دراین زمینه مطالعه دینی هم داشتید!

 

مطالعه ی دینی زیادی نداشتم. اما کتابهای مختلفی خواندم ازجمله خود قرآن. ازطرفی فیلمنامه براساس شرایط نوشته می شود نه واقعیت. بین آنچه درفیلمنامه هست و آنچه ممکن است با مطالعه عمیق به دست بیاید، گاه دوگانگی وجود دارد که عوض کردنش سخت است. واقعیت گاه باورپذیرنیست. مثل واقعیت رو گرداندن یوسف از زیباترین زن مصر. باید آن را به ذهن مردم جامعه نزدیک کرد، به مردمی که دارای طبیعت وغریزه انسانی هستند. من سعی کردم فیلمنامه نوشته شده را به خودم بقبولانم.

 

چه قسمتی ازکارباقیمانده است!

 

از28 قسمتی که درفیلمنامه حضوردارم حدود 10 قسمت داخلی وخارجی کارشده و تقریباً می شود گفت قسمت اعظم کارباقیمانده است.

 

پیش از شروع فیلمبرداری چقدر تمرین داشتید!

 

درمدت 6 ماه قبل از فیلمبرداری، دو تا معلم بازیگری و یک مربی سوارکاری به صورت خصوصی داشتم. آقای داوود دانشور یکی ازاستادان بازیگری ام بود که من آشنایی با تئوری سینما را مدیون او هستم. شمشیربازی را هم با خود کارگردان تمرین کردیم.

اولین صحنه ای که بازی کردیدکدام صحنه بود؟اولین صحنه داخلی زندان بود که خبری برای من می آورند مبنی براین که زلیخا دستور داده شما را شکنجه کنند. این اولین پلانی بود که بازی کردم.

 

دراین مدت با عوامل مشکلی نداشته اید!

 

بعضی ها بودند که الان نیستند وخیلی دلشان نمی خواست که من این نقش را بازی کنم. آنها اغلب سینمایی بودند. البته من اوایل آدم بسیارخشکی بودم. فکرمی کردم اگر روابطم بیش از یک سلام وعلیک باشد ممکن است این تصورپیش بیاید که به خاطرگرفتن نقش حاضرم اخلاقم را زیر پا بگذارم و این موجب ناراحتی خیلی ها شده بود. اما الان به همه ی آنها احترام می گذارم.

 

فکرمی کنید در ایفای نقش یوسف و باورپذیری آن برای مخاطب چقدر موفق عمل کرده اید!

 

فکرمی کنم تا حد زیادی موفق بوده ام. خب یک جاهایی به علت طولانی بودن پروژه، کار خسته کننده می شود. این که آدم همیشه باید سرصحنه حضورداشته باشد. فشارکارخصوصاً درصحنه های حسی زیاد است وآنهایی هم که پشت دوربین ایستاده اند نمی دانند تو چه مشکلی داری.

 

آیاپیش آمده که بخواهی بعضی صحنه ها را دوباره تکرارکنی!

 

بله، خیلی وقت ها.

 

در این مواقع کارگردان مخالفتی نمی کند!

 

نه مخالفتی نمی کند. من هم آدم تعارفی نیستم.

 

آقای شورجه هم در مورد بازیها نظرخاصی می دهند؟!!

 

آدم فوق العاده محترمی است آقای شورجه وهمیشه حد و حدود دیگران را رعایت می کند. درزمینه ی بازی اگرنظرخاصی داشته باشد با کارگردان درمیان می گذارد و به ما می گویند. مگرمواردی که آقای سلحشورسرصحنه نیست و او به عنوان کارگردان حضوردارد.

 

بازیگر نقش کودکی یوسف هم با شما نسبت فامیلی دارد. او چگونه انتخاب شد!

 

بله، پسرعمه ی من است. پس ازحدود 2 سال همدیگررا دریک مجلس عروسی دیدیم و من حس کردم آن معصومیتی که اینها دنبالش هستند درچهره ی اوهست. همان جا چند تا دیالوگ به او دادم که خیلی خوب جواب داد وگفت بازیگراول استان مازندران بوده است. به این ترتیب او را معرفی کردم و با تستی که ازاو گرفتند، ظرف 3 روزجلوی دوربین رفت.

 

پیش از این پروژه مشغول چه کاری بودید!

 

دررشته مدیریت صنعتی دانشگاه غیرانتفاعی تحصیل می کردم و حسابدار یک شرکت کوچک بودم.

 

تجربه ی سینمایی هم داشتید!

 

نه. فقط چند بارتئاترهای مدرسه و دانشگاه بازی کرده بودم.

 

اما اطلاعاتتان در این زمینه خوب به نظر می رسد!

 

هیچ چیزبه اندازه ی تجربه به آدم اطلاعات نمی دهد. شما هزار بارهم که یک مطلب سینمایی را خوانده باشید، تا وقتی وارد میدان عمل نشوید، چیزی ازآن مفهوم درک نخواهید کرد. حتی تجربه ی تئاتری نمی تواند خیلی در سینما موثر باشد. یک بازیگر تئاتر باید نفس گیری، بیان و حرکات بدنی قوی داشته باشد. اما درسینما باید کار را خوب بشناسی. من خودم خیلی ازتئاترلذت نمی برم. سینما را ترجیح می دهم و با پیش تولیدی که درسینما وتلویزیون ایران هست، کار با دوربین 35 میلی متری را دوست دارم چون به بازیگرفرصت می دهد که به نقش فکرکند.

 

چقدر سینما می روید!

 

تا به حال 4 بارسینما رفته ام. غیرازجشنواره ی امسال که دریک شب 3 تا فیلم دیدم، درخانه هم سعی می کنم فیلم خوب ببینم. به نظرمن مردم بهترین قضاوت کننده هستند، نه منتقدان و فیلمی که خوب می فروشد به هردلیلی که باشد فیلم خوبی است.

 

پیشنهاد دیگری نداشتید!

 

قبل ازیوسف 3 تا کارسینمایی به من پیشنهاد شد که هرسه تجاری بودند. شاید هم بدم نمی آمد بازی کنم. اما روز آخر بازیگر دیگری را انتخاب کردند. حتی یک بارکه برای بستن قرارداد رفته بودم، گفتند ما با فلانی قرارداد بسته ایم درحالی که به من قول داده بودند. خیلی اذیت شدم. حتی به جرأت می توانم بگویم ازتیرماه 83 که قرارداد اولیه را برای یوسف بستم تا موقعی که جلوی دوربین رفتم، سخت ترین روزهای زندگی من بود. واقعاً دلم می خواهد به آنهایی که درعالم سینما جایگاه بالایی پیدا کرده اند بگویم: اگربخواهند رسم دنیا را به نا حق به هم بریزند، ازهمان جا که هستند زمین می خورند. من با همه ی سختی ها ازکسی گله مند نیستم و حاضرنبودم به خاطر پذیرفتن این نقش، پا روی اصول اخلاقی و زندگی ام بگذارم.

 

بعد از یوسف دلتان می خواهد چه نقشی را بازی کنید!

 

دوست دارم نقش یکی ازرجال بزرگ ایرانی با تفکرات ایرانی را بازی کنم.

 

فرد خاصی در نظرتان هست!

 

بله. اما چون قراراست ساخته شود اسم آن را نمی آورم تا ذهنیت خاصی پیش نیاید.

به هرحال دوست دارم بازی کنم. ازبیکاری متنفرم. اما موافق استفاده ی ابزاری ازچهره ها هم نیستم.

 

آیا هرگز در ذهنتان به بازیگری فکرکرده بودید!

 

برای من هیچ چیزرویایی نیست. همه ی آرزوهای دنیا را دست یافتنی می بینم. فکرمی کنم درمورد نقش یوسف و انتخاب من برای این نقش هم سرنوشت و خواست خدا بوده است. گاهی باید هدف را رها کرد. باید بدون وابستگی به هدف تلاش کرد ومن در زندگی خیلی تلاش کردم.

 

به شهرت چطور!

 

کمترازآن چیزی که ممکن است نقش یوسف برای من داشته باشد، خود نقش است که برای من زیباست. ظرفیت شهرت را داشتن کارهرکسی نیست. برای همین است که آدمهای بزرگ انگشت شمارند. یک روزبازیگری به من گفت: اگربهترین بازیگردنیا هم باشی، یک جرقه ای. جرقه ها یا پرنورند یا کم نور.اما همه خاموش می شوند. شهرت برای پیشرفت خوب است اما زندگی با شهرت کارساده ای نیست.

بهترین نقشی که از نظر بازیگری تأثیر عمیقی روی شما گذاشته کدام بوده است؟

من عاشق نقش فروتن درفیلم قرمزهستم. ازهمانجا بود که به بازیگری علاقه مند شدم. اصولاً نقش آدمهای روانی را خیلی دوست دارم. چون تعلیق زیادی دراین نقش هست. درخیابان هم زیاد نقش بازی می کنم که متأسفانه آخرین باربه همسایه روبرویی مان برخوردم که البته من او را نمی شناختم و خیلی هم دلش برای من سوخت.

 

علاقه ی اصلی تان چیست!

 

برای من علاقه ی اصلی وجود ندارد. دنبال یک زندگی راحت برای خودم واطرافیانم هستم. به شرط این که به طبیعت، قانون طبیعت ومردم لطمه ای نزند. کافی است خوب فکرکنیم وخوب بخواهیم. خداوند همه چیز را در اختیارمان قرار خواهد داد. باید رمز جهان را بشناسیم. نباید ترسید. باید احتیاط کرد. باید براساس مطالعه وتجربه فاصله ترس واحتیاط را تشخیص داد که ازتارمو نازک تراست.

 

غیراز بازیگری به چه کارهایی می پردازید!

 

ورزش می کنم و اکثراوقات درخانه هستم. کتاب می خوانم و فیلم می بینم. دو تا دوست دارم که یکی ازآنها را هردو ماه یک بارمی بینم و یکی دیگر را هم هفته ای یک بار. به طورکلی به نظرمن درجامعه جایی برای تفریح نداریم. ازطرفی معتقدم اگر قراراست حداقل الگویی برای بچه ها و جوان های دیگرباشیم باید درتفریح و گذراندن اوقات فراغت حواسمان جمع باشد وخودمان را کنترل کنیم.

 

خانواده تان راجع به این نقش و به طورکلی بازیگری شما چه نظری دارند!

 

آنها همواره تأثیربسیارزیادی درزندگی من داشته اند. همیشه خانواده برای من اصل بوده است و برای آنها همواره احترام و اهمیت زیادی قائل بوده ام. درعوض پدر ومادرم نیز به من اعتماد کامل دارند و هرگزدرهیچ کاری مخالفتی ازخودنشان نداده اند. الان هم خیلی ذوق زده اند. چون کاراول من بوده و فکرش را هم نمی کردند.

درحال حاضرکدام برنامه یا سریال تلویزیونی را دنبال می کنید؟

هیچکدام، به جرأت می توانم بگویم که ما در دوره ی یکساله ی کنونی حتی یک سریال مناسب برای مردم هم نداشته ایم. به نظرمی آید که برنامه سازان تنها بودجه گرفته اند که یک چیزی بسازند. امیدوارم کارهای سیما فیلم پس ازآماده شدن بتواند چند سالی تلویزیون را ازجهت سریال های خوب بیمه کند.

 

قصه یوسف بدون شک زیباترین قصه و به گفته قرآن احسن القصص به شمار می رودکه محور اصلی آن بر مبنای عشق زمینی و فرا زمینی است. می خواهم نظرشما را در مورد مقوله عشق بپرسم!

 

من فکرمی کنم کل جهان هستی براین مبنا قرار دارد که عاشق باشی. تنهاعاشق بودن برای خداوند مهم است. ما آدمهای زمینی هستیم با تعلقات خودمان و دردنیایی زندگی می کنیم که تمامی نعمت ها برای استفاده ی ما درآن قرارگرفته است. باید ازدنیا لذت ببریم بی آن که کسی را بیازاریم. من معمولاً چیزی را درماوراء جستجو نمی کنم. همه چیزرا اطراف خودم پیدا می کنم. مثلاً درعشق به پدر ومادرم. گاهی دربرخی پلان های حسی که نیاز به تمرکز دارد به مادرم زنگ می زنم، صدایش را می شنوم و دیگرهمه چیزبرای من تمام می شود. زیرا آنقدراو را دوست دارم و آنقدر سادگی درعشق پدر و مادرم نسبت به خودم احساس می کنم که ازهردلواپسی و اضطراب دراین جامعه رها می شوم. حتی درمونولوگ هایی که درزندان داشتم هیچ وقت نگذاشتم برای من اشک بگذارند. چرا که آن جمله ها ازعمق وجود من بر می خاست که به عقیده من این نهایت عشق است.