گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

9- آیا قبلا هم موارد بی وفایی و خیانت وجود داشته و اگر پاسخ مثبت

این یک موقعیت عالی برای بررسی طرح هر گونه بی وفایی و پرده برداری از آن به شمار می رود. با یکدیگر در مورد اینکه با وسوسه ها و فریب های گذشته چگونه مبارزه کرده و بر آنها فائق آمدید بحث و گفتگو کنید. حتی اگر در موارد قبلی هیچ گاه پایتان از روی خط اصلی خارج نشده بود. در مورد هوس های گذشته و افتادن ها و لغزش ها کند و کاو و جستجو کنید. اگر این اولین واقعه محسوب نمی شود از خودتان سوال کنید که چه شباهت و یا تفاوت هایی می تواند با بقیه داشته باشد. آیا تجربه های پیشین مخلوطی از "سکس دهانی" یا "سکس محض" یا "عشق بدون سکس" را در بر داشته اند؟
افرادی که در مورد بی وفایی همسرانشان واکنشی نشان نداده و بدون هیچ گونه برخوردی قاطعی چنین کارهایی را از آنها قبول می کنند، راه را برای خیانت های بعدی همسرانشان هموار تر می سازند. و همسرانشان تصور می کنند که اگر آنها بفهمد اصلا مسئله مهمی نیست. یک مرد بی وفا به من گفت که رابطه نامشروع او ارزشش را دارد! او اظهار داشت: "فقط دو هفته طول کشید تا پول چیزی را که برای 6 ماه به من لذت می دهد را در بیاورم."
همه خانواده ها روی این مسئله وقت نمی گذارند تا بنشینند در کنار هم و در مورد خیانت های گذشته با یکدیگر صحبت کنند. شاید مردم ترجیح می دهند که به آسانی از همه این صحبت ها بگذرند و اصلا دوست نداشته باشند دوباره خاطرات تلخ و درد آور گذشته را برای خود زنده کنند. اما باید بدانید که صحبت کردن در مورد این موضوعات هیچ خللی به رابطه فعلی شما وارد نکرده و آلودگی آن به رابطه تان سرایت نخواهد کرد.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

10- سکس بدون جلوگیری!

سوال دشواری است اما جزء پرسش هایی است که شما باید از همسر بد عهد خود بپرسید. بی توجهی کردن به بیماری های مسری و امکان بروز حاملگی ار ریسک های بسیار خطرناکی است که از بی فکری محض نشئت می گیرد. برخی از افراد پیمان شکن، پاسخ های خامی به این پرسش می دهند: "ما با عشق با هم رابطه برقرار می کردیم و اصلا دوست نداشتیم طوری با هم رفتار کنیم که گویی تمام کارها از قبل برنامه ریزی شده." هر چند استفاده از قرص های ضد بارداری می تواند به عنوان عاملی برای جلوگیری از حاملگی ناخواسته محسوب شود اما باز هم نمی توانند از سرایت بیماری های آمیزشی جلوگیری کنند. افراد واقع بین محدودی هستند که میتوانند معشوقه هایشان را نیز ناقل بیماری های آمیزشی تصور کنند، به همین دلیل اغلب نمی توانند پیشگیری های لازم برای داشتن رابطه جنسی سالم را داشته باشند.
سکس بدون استفاده از جلوگیری نشان می دهد که فرد خیانتکار تا چه اندازه تحت تاثیر معشوقه قرار می گیرد و در آن زمان تا چه حد بی ملاحظه و بی پروا عمل می کند. بدون هیچ گونه اعتراضی هم زن و هم مرد باید برای تست ایدز و سایر بیماری های آمیزشی به پزشک مراجعه کنند. رضایت به انجام یک چنین آزمایش های آن هم به صورت داوطلبانه، عملی از روی توجه و مراعات و احساس مسئولیت فرد بی وفا است که حداقل با این کار خود مانع بروز مشکلات دیگر که همانا عدم وجود سکس در زندگی مشترک اولیه است، را نشان می دهد

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

باغ آرزو....

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی...
تورا با لهجه ی گلهای نیلوفرصدا کردم...
تمام شب برای با طراوت بودن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو رااز بین گلهایی که درتنهایی ام روییده با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت...!
و من بعد از عبور تلخ وغمگینت...
حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی
خورشید وا کردم.
نمی دانم چرا رفتی *نمی دانم چرا*شاید خطا کردم *
وتوبی آنکه فکرغربت چشمان من باشی *نمی دانم کجا*
تاکی *برای چه*ولی رفتی.....
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بالهالیش غرق اندوه غریبی شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم حبس باران بود
و بعد از رفتنت انگار....
کسی حس کرد من بی تو
تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد...!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از رفتن این همه طوفان و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام وزیباگفت:
توهم درپاسخ این بی وفایی ها
بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
ومن در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرداست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟؟؟؟
شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز....!
برای شادی و خوشبختی
باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

جایی به من بدهید...

دورترین دلتنگی آدمی با من است.
گفته بودم روزی باران،دریا را خیس خواهد کرد.
تلخ ترین روز ماه خواهد رسید.
و تلخترین تبخیر ، زلالی آسمان را خواهد پوشاند.
جایی به من بدهید...
تمامی دلنتگی آسمان با من است.
گفته بودم شبی ، ماه آب خواهد شد.
و تماما پنجره ها غریب خواهند ماند.
و زمین تنها خواهد مرد.
جایی به من بدهید...
تمامی تنهایی زمین با من است.
گفته بودم روزی تمام عکسهایمان را از زمین پس میگیریم.
گفته بودم ،دیگر از آسمان هواپیمایی نمیگذرد.
و هیچ مسافری به جهان نمیرسد.
و ما با چترهای بسته به دنیا می آییم.
و با چتر های باز به خواب میرویم.
جایی به من بدهید...
شاید یکی از میان ما.
شب کوچکی از نخستین شادمانی را به یاد آورد.
شب کوچکی زیر ماه
شب کوچکی کنار چند شعر ساده ی روشن
شب کوچکی میان تمام شب های دنیا
شبی که ابتدای کلمات بود.
جایی به من بدهید...
جایی برای خندیدن...
جایی برای خیره شدن...
جایی برای بودن...
ماندن...
دوست داشتن و دوست داشته شدن....!

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

وای به حال دگران...

از تو بگذشتم و بگذشت این بار گران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

یادی از گذشته مون...(2)

سلام ای نو گلم دیشب هم ای کعبه عشق طوافت کردم ولی چرا باید سرنوشت پلی باشد بین منو تو. باور کن هر وقت می بینمت خیلی افسوس می خورم که چرا زودتر از اینا عاشق هم نشدیم. اون موقع شاید شرایط بهتر از الان بود. میدونی فردایی ندارم اگه هم داشته باشم فردای بدون تو رو نمی خوام. میدونی تو همه دنیا من هستی. باور کن وقتی از پیشت میرم دوباره غمگین میشم ومثل ابر بهاری می گریم ولی آخه تا کی باید انتظار نگاهت را برای همیشه داشته باشم الهی من قربون اسم قشنگت قلب مهربونت احساس لطیفت وعشق پاکت برم. زندگی از دستت دلگیرم چرا اول راه زندگیمون باید این جوری بشه عاشق هم باشیم ولی قدرتی نداشته باشیم.امشب همزمان با اشک چشمام باران می بارد.امشب گویا تو را دیدم در این شب بارانی در زیر چتر آسمان بودی یک لحظه فکر کردم خودتی! ولی بازم هم رویایی بیش نبود.امشب خیلی دلتنگت هستم کجایی ای مونس تنهایام دلم برایت تنگ شده به طنین صدای دل نوازت عادت کرده ام. امشب خیلی جای خالیت را حس میکنم می خوام بدونم من بیشتر دوستت دارم یا تو؟ چند ساعت است صدای قشنگت را نشینده ام دارم دیونه میشم. و این ثانیه ها چه دیر می گذرند, تا صبح چیزی نمانده انتظار تنها چاره ی من است. و به قول شاعر که میگه نشو عاشق که عشق داره گرفتاری, ولی من عاشق شده ام از اعماق وجودم. پرونده قلبم با عشق تو آغاز میشه و به عشق تو ختم میشه. به قول شاعر که میگه که غروب عاشقان رنگ طلایست ولی عشق من به تو غروبی نخواهد داشت و همیشه در طلوع است و هر روز آتش عشقم بهت بیشتر میشه. هر صبح که از خواب پا میشم, و روزی دیگر را آغاز میکنم عشقم بهت بیشتر از روز قبل میشه و همیشه حس میکنم تو زندگیم تو را کم دارم ای نازنین یارم. درسته زمونه بین من وتو مرز فاصله کشیده ولی باور کن با همه این فاصله ها که گرداب سرنوشت برایمان درست کرده خیالی نیست ومن عشقم بهت همیشه ایام سبز است و سبز خواهد ماند دلم برای نگاه نازت تنگ شده. تو سزاوارترین معشوقه قلبمی

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

دل افروزترین خاطره...

از دل افروزترین روز جهان خاطره ای با من هست
به شما ارزانی سحری بود وهنوز گوهر ماه به گیسوی شب اویخته بود
گل یاس عشق در جان هوا ریخته بود
من به دیدار سحر میرفتم نفسم با نفس یاس در امیخته بود
می گشودم پر میرفتم و میگفتم های!
بسرای ای دل شیدا بسرای
ابن دل افروزتزین روز جهان را بنگر
ابن دلاویزترین شعر جهان را بسرای
اسمان یاس سحر ماه نسیم
روح در جسم جهان ریخته اند
شور و شوق تو بر انگیخته اند
تو هم ای مرغک تنها بسرای
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان میگشتم
دو کبوتر در اوج بال در بال گذر می کردند
دو صنوبر در باغ سر فراگوش هم اورده به نجوا غزلی می خوانند
مرغ دریایی با جفت خود از ساحل دور رو نهادند به دروازه ی نور...
چمن خاطر من نیز ز جان مایه ی عشق
در سرا پرده ی دل غنچه ای می پرورد
هدیه ای می اورد بر گهایش کم کم باز شدند
یافتم!یافتم!ان نکته که می خواستمش
با شکوفایی خورشید و گل افشانی لبخند تو اراستمش!
تار و پودش را از خوبی و مهر خوش تر از تافته ی باس و سحر بافته ام
دوستت دارم را من دل اویز ترین شعر جهان یا فته ام
این گل سرخ من است دامنی پر کن از این گل
که دهی هدیه به خلق که بری خانه ی دشمن!که فشانی بر دست
راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست
در دل مردم عالم به خدا نور خواهد پاشید روح خواهد بخشید
تو هم ای خوب من این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت
نه به یک بارو به ده بار که صد بار بگو
دوستم داری را از من بسیار بپرس
دوستت دارم را با من بسیار بگو

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

لیلا

اون روزا تو فصل غربت درد تنهایی نداشتی
واسه گریه ی شبونت هیچ بهونه ای نداشتی
یه عالم کاغذ و دنیا
همه ی زندگیت این بود
یه بهار و یه زمستون
قصه ی دلت همین بود
تو که اومدی تو دنیاش
همه چی رفت تو سیاهی
نه دیگه زندگیش این بود نه ترانه هاش بهاری
هر چی از تو مینوشت اون
پر از غصه و غم بود
نه ترانه هاش قشنگ بود
نه دیگه صدا واسش موند
شد همون کولی مجنون که دلش خونه نداره
واسه موندن بهارش دنیا رو واسش می یاره
ولی غصش تو دلش موند
خورد میشد ذره به ذره
هیچ کسی ازش نپرسید که چرا رویا نداره
نه دیگه بهونه ای داشت
که بخواد از اون بخونه
نه ترانه ای که حتی
حرف تازه توش بیاره
همه دنیا ش از سیاهی شده بود رنگ خیانت
دنیاشو نباخته بود اون بعد این همه صداقت
پا گذاشته بود رو قلبش
دل نداده بود به دریا
میشکست از غم عشقو زندگی میکرد تو رویا
اخر عاشقی اینه
جز شکست هیچی نداره
همیشه ادم یه جایی
توی عشقش کم می یاره

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

یادی از گذشته مون... (۱)

سلام الهه ی نازم... امروز شهامتم بیشتر از همیشه شد و به دفترچه خاطرات گذشته مون نظری انداختم چون بعد رفتنت دیگه دلمم نمی اومد به دست نوشته هایی که به عشق تو می نوشتم نگاهی دوباره بیاندازم ولی امروز یک حس غریبی بهم دست داد که از گذشته نباید فرار کرد و با انتشار دست نوشته های گذشته ی پر شکوهمون برای تو در وبلاگم یادی از اون روزای قشنگ بکنم...(نیستی ولی یادت هنوز اینجاست) اول از همه تقدیم به تو که تنها بهانه ام بودی...دوم تقدیم به همه عزیزانی که قلبشون به عشق پاک می طپه... دیشب هم دیدمت ولی چه فایده که از پشت قفس دیدمت من یک لحظه فکر کردم تو یک زندانی هستی. ومن فرشته نجاتت و می خوام نجاتت بدم. ولی همه راهها به رویم بسته بود. وخیلی از خودم بدم اومد اون لحظه دعا کردم زمین باز بشه تا منو ببلعه. حس کردم داری اشک می ریزی با این که هوا تاریک بود فهمیدم داری گریه میکنی باور کن منم اون لحظه اشک تو چشمام حلقه زده بود ولی سعی کردم همش خودم شاد نشون بدم و وقتی از کنارت رفتم خیلی ناراحت شدم وتا جایی که تونستم گریه کردم. انگار تو خواب بودم دلم می خواست ساعتها بهت نگاه کنم وبهت بگم خیلی دوستت دارم وبرات می میرم ای یگانه عشقم. تا کی ای خدا برای رسیدن به اون دعا کنم. تا کی به آسمون نگاه کنم. خوب تا کی ای خدا؟ دارم می میرم ای گل ناز و قشنگم از این همه غم ای کاش می مردم وسر راهت قرار نمی گرفتم. چون میدونم مثل خودم داغون شدی نه میدونی حتما یک حکمتی بوده که من تو سر راه هم قرار گرفتیم. خدا رو چی دیدی یک روزی بهم می رسیم بهت قول میدم از اعماق وجودم باور کن.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

ایدز

متاسفانه‌ بروز این‌ شائبه‌ در مجموعه‌ تلویزیونی‌ نرگس‌ که‌ هنرپیشه‌ جوان‌ این‌ سریال‌ دچار ایدز شده‌ است‌ وهمزمان‌ دچار خونریزی‌ از بینی‌ می‌ شد در مردم‌ این‌ تصور را ایجاد کرد که‌ خون‌ دماغ‌ یکی‌ ازنشانه‌ های‌ بیماری‌ ایدز است در صورتیکه‌ چنین‌ علامتی‌ درایدز دیده‌ نمی‌ شود‌.
به‌ گزارش‌ خبرنگارگروه‌ بهداشت‌ وسلامت‌ شاید علت‌ اصلی‌ بروز چنین‌ نظریه‌ غلط درمجموعه‌ نرگس‌ وهمچنین‌ این‌ موضوع‌ که‌ حتی‌ زمانیکه‌ مشخص‌ شد بیماری‌ بهروز ایدز نبوده‌ است‌ باز خونریزی‌ ازبینی‌، ازنشانه‌ های‌ افسردگی‌ ، اضطراب‌ یا دیگر بیماری‌ های‌ اعصاب‌ و وروان‌ معرفی‌ شد که‌ چنین‌ نیست‌ ، فقدان‌ حضور مشاور پزشکی‌ دراین‌ مجموعه‌ تلویزیونی‌ باشد.
‌ایدز نوعی‌ بیماری‌ ویروس‌ است‌ که‌ ویروس‌ ان‌ اچ‌ ای‌ وی‌ نامگذاری‌ شده‌ است‌ این‌ ویروس‌ ازراههای‌ استفاده‌ مشترک‌ از وسایل‌ تیز و برنده‌، تماس‌ جنسی‌ غیر ایمن‌ ، تماس‌ جنسی‌ خارج‌ از محیط خانواده‌ و بدون‌ استفاده‌ از وسیله‌ ایمنی‌ کاندوم‌ و همچنین‌ ازراه‌ انتقال‌ خون‌ وفراورده‌ های‌ خونی‌ واز طریق‌ مادر به‌ فرزند هنگام‌ زایمان‌ وشیردهی‌ منتقل‌ می‌ شود واز فرد الوده‌ به‌ دیگران‌ سرایت‌ می‌ یابد.
‌هنگام‌ ورود ویروس‌ اچ‌ ای‌ وی‌ به‌ بدن‌ بعداز یک‌ دوره‌ نهفتگی‌ چند روز تا چندهفته‌ علایمی‌ شبیه‌ سرماخوردگی‌ درشخص‌ بروز می‌ کند که‌ به‌ اسانی‌ و در مدت‌ یک‌ هفته‌ برطرف‌ می‌ شود علایمی‌ که‌ شخص‌ الوده‌ رابه‌ هیچ‌ وجه‌ اگاه‌ نمی‌ کند پس‌ از این‌ زمان‌ ویروس‌ دربدن‌ وارد یک‌ دوره‌ نهفتگی‌ چندساله‌ از ‌8‌ تا ده‌ سال‌ و گاه‌ تا ‌15‌ سال‌ می‌ شود ودراین‌ زمان‌ شخص‌ الوده‌ زندگی‌ طبیعی‌ دارد و ظاهرا هیچ‌ علامتی‌ ازالودگی‌ را نمایان‌ نمی‌ سازد.‌ پس‌ ازاین‌ دوره‌ نهفتگی‌ ویروس‌ اچ‌ ای‌ وی‌ دربدن‌ فعال‌ می‌ شود و باحمله‌ به‌ دسته‌ ای‌ از سلولهای‌ ایمنی‌ بدن‌ به‌ نام‌ سی‌ دی‌ چهار موجب‌ کاهش‌ شدید این‌ سلولهاودرنتیجه‌ ضعف‌ شدید سیستم‌ ایمنی‌ بدن‌ درمقابل‌ انواع‌ واقسام‌ ویروسها ، باکتری‌ ها ، قارچ‌ ها وانگلها می‌ شود عوامل‌ بیماری‌ زایی‌ که‌ پیش‌ ازاین‌ توانایی‌ مقابله‌ با سیستم‌ ایمنی‌ بدن‌ را نداشته‌ واکنون‌ به‌ اسانی‌ حتی‌ انواع‌ بسیارنادر و فرصت‌ طلب‌ انان‌ که‌ در افرادسالم‌ هیچ‌ کاری‌ ازپیش‌ نمی‌ برند.
دستگاه‌ تنفس‌ ، دستگاه‌ گوارش‌ ومغز رادچار عفونت‌ و التهاب‌ گسترده‌ می‌ کنند و به‌ این‌ ترتیب‌ بیمار را از پای‌ در می‌ اورند‌.
بعضی‌ ازانواع‌ سرطان‌ نیز که‌ معروف‌ ترین‌ انها سرطان‌ کاپوزی‌ است‌ و ریه‌ ها را درگیر می‌ کند دربیماران‌ مبتلا به‌ ایدز شیوع‌ دارد‌ دوره‌ نهفتگی‌ مرحله‌ الودگی‌ به‌ اچ‌ ای‌ وی‌ نام‌ دارد و پس‌ ازسالها زمانی‌ که‌ علایم‌ در فرد الوده‌ بروز می‌ کند مرحله‌ بیماری‌ ایدز نامیده‌ می‌ شود ، بعد از الودگی‌ سالها طول‌ می‌ کشد تافرد الوده‌ مبتلا به‌ ایدز شود‌.
از دیگر انتقادهای‌ پزشکی‌ وارد برمجموعه‌ تلویزیونی‌ نرگس‌ تقویت‌ انگ‌ اجتماعی‌ است‌ که‌ نسبت‌ به‌ ایدز درجامعه‌ ماوجود دارد دراین‌ مجموعه‌ با شبهه‌ الودگی‌ به‌ اچ‌ ای‌ وی‌ بدو ن‌ انکه‌ نام‌ بیماری‌ اورده‌ شود واز سوی‌ دیگر ایجاد فضایی‌ ترسناک‌ ، هولناک‌ و تاریک‌ برای‌ ازمایش‌ ایدز و ترسیم‌ تصویری‌ بسیار فرتوت‌ وناتوان‌ باموهای‌ سپید برای‌ بهروز به‌ مخفی‌ کردن‌ ایدز دامن‌ زده‌ می‌ شود.
شاید تعداد زیاد بیننده‌ های‌ این‌ مجموعه‌ وازسوی‌ دیگر دل‌ دادن‌ انها به‌ این‌ برنامه‌ تاکنون‌ موجب‌ شده‌ است‌ و درشرایطی‌ که‌ گفته‌ می‌ شود مشکل‌ اصلی‌ شیوع‌ ایدز دردنیا نااگاهی‌ است‌ ،بطوریکه‌ طبق‌ امار ‌10‌ درصد جوانان‌ ونوجوانان‌ ماعلایم‌ وراههای‌ پیشگیری‌ از ایدز را می‌ دانند باعث‌ شده‌ باشد خیلی‌ ها به‌ محض‌ خون‌ ریزی‌ از بینی‌ نگران‌ ایدز شوند یابیشتر وبیشتر ازان‌ بترسند وسعی‌ درمخفی‌ ماندن‌ ان‌ داشته‌ باشند.
‌متاسفانه‌ فقدان‌ مشاور پزشک‌ درعین‌ استفاده‌ از مشاوره‌ های‌ قضایی‌ وانتظامی‌ برای‌ مجموعه‌ باعث‌ می‌ شود که‌ وقتی‌ سریالهای‌ داخلی‌ راباسریالهای‌ خارجی‌ مانند مجموعه‌ پرستاران‌ مقایسه‌ می‌ کنیم‌ می‌ بینیم‌ مجموعه‌ های‌ داخلی‌ اغلب‌ اطلاعات‌ غلط پزشکی‌ رابه‌ مردم‌ یاد می‌ دهند درصورتیکه‌ بادیدن‌ پرستاران‌ حتی‌ پزشکان‌ و پرستاران‌ نیز مطالب‌ صحیحی‌ را می‌ اموزند‌.
به‌ یاد داشته‌ باشیم‌ اموزش‌ واطلاع‌ رسانی‌ درپیشگیری‌ از بیماریها و کنتر ل‌ انها درعصر حاضر مهمترین‌ نقش‌ رادارد و بران‌ تاکید بسیار می‌ شود و مجموعه‌ های‌ پرمخاطب‌ تلویزیونی‌ ورادیویی‌ نیز ازجمله‌ راههای‌ بسیار موثر برای‌ اموزش‌ غیر مستقیم‌ این‌ دانستنی‌ های‌ ضروری‌ به‌ شمار می‌ روند که‌ اگر اشتباه‌ باشند نتیجه‌ ای‌ معکوس‌ یعنی‌ گسترش‌ بیماری‌ درجامعه‌ دربرخواهند داشت‌‌.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

یادی از گذشته مون...(3)

الهه ی نازم امروز هم بدون تو سپری شد نمی دونم چرا این لحظات این جوری می گذره امروز هم انتظارت را داشتم. و بارها از کوچه تان گذر کردم ولی در این شهر نشانی از تو نمی یابم دلم برای نازنین ترینم خیلی تنگ شده و امروز هم دلتنگت بودم. ای خدا ای کاش ازش خبری میشد اون موقع راحت میشدم باور کن الان حس میکنم خیلی بیشتر از احساسم دوستت دارم. و هر چی بگم کم گفتم فقط یادت نره که خیلی دوستت دارم. خوب من منتظرت هستم. در میان گلها گلی قشنگتر از تو ندیدم. ای گل نازم ای محرم رازهایم خیلی دوستت دارم. و عاشقترین عاشق منم و خدا کنه در سپیده دم فردا ازت خبری بشه و گرنه من می میرم. دلت میاد منو تنها بزاری؟ نه می دونم تو دست خودت نیست و گرنه ازت خبری میشد ولی به هر حال ای کعبه عشقم من هنوز عاشقی خسته به شوق دیدارت هستم. خوب امشب نمی توانم زیاد برایت بنویسم چون اشکام سرازیر شدن. و می خوام گریه کنم به بخت و سرنوشت خودم. و برای تو دعا کنم هر جا باشی شاد باشی ای مهربان ترینم. و به قول شاعر بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود. و دلم برای نگاه چشمان خمارت تنگ شده انگار تمام دنیا علیه من بسیج شده و من تک وتنها یک طرف. الان که نیستی من واسه کی دیگه دردل کنم, غم وغصه هامو به کی بگم و این دردهای نفهته در دلم و بغض سکوتم پیش کی بشکنم

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

یکی را دوست می دارم

یکی را دوست می دارم ولی افسوس که او هرگز نمی داند نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاهم که او را دوست می دارم ولی افسوس که او هرگز نگاهم را نمی خواند به برگ گل نوشتم که من او را دوست می دارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

رویای نیمه تمام !

آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من امده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان اوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم شب خورشید رفت . آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت در آسمان که ناگهان ستاره ای چشمک زد . آفتابگردان سرش رو پایین انداخت ... آری گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند پاییز بهونس برگ از درخت خسته میشه :
سلام خدمت همه شما دوستان عزیز و خوبم . مرسی که همیشه به من محبت داشتید و منو تنها نذاشتید . امیدوارم همیشه خوب و خوش باشید و روزگاز به کامتون باشه . همون طوری که قول دادم از امروز دوباره شروع به نوشتن می کنم اونم فقط به عشق شما به عشق کسایی که این مدت که من نبودم همش یا ایمیل میزدن یا پی ام می فرستادن خیلی از دوستاییم که با من صمیمی بودن روزی یه بار به من تلفن می زدن و احوالمو میپرسیدن . جا داره از همه شما تشکر کنم . بخوام اسم ببرم خیلی زیاد میشه ولی از همه تشکر می کنم و هیچ موقع محبتاشونو یادم نمیره . امروز می خوام درباره زندگی مشترک صحبت کنم شاید همه ما توی این دنیا به دنبال جفتمون می گردیم . هممون یه نیمه گمشده داریم که باید توی این دنیا پیدا کنیم . یکی میگفت قبل از پیدایش دنیا همه جفت بودن و همه دو به دو بودن . چون آدم و هوا از هم جدا شدن و قحر کردن همه مردم نیمه گمشده خودشونو گم کردن و به این دنیا اومدن . حالا هم هر کسی دنبال نیمه گمشده و جفتش می گرده . ولی میشه زود تصمیم گرفت ؟ مثلا هر کسی رو آدم به عنوان جفتش انتخاب کنه ؟ مامان بزرگم می گفت اگه قسمت باشه آدما نمی فهمن کی همدیگرو پیدا می کنن و چطوری با هم آشنا میشن . راست میگه قسمت هر آدمی مشخصه به نظر من سرنوشت و تقدیر هر کس از قبل نوشته شده . ما آدما همیشه می خوایم از سرنوشت فرار کنیم . با کسی دوست میشیم می خوایم به هم بزنیم و بریم پیش یکی دیگه . همش از سرنوشتی که برامون نوشته شده فرار می کنیم . به هر حال اینو گفتم چون خیلی هارو می بینم که همین جوری رفتار میکنن . اینم بگم آأم باید با یکی باشه و بمونه و با همونم بمیره . اگه قسمت هر چی باشه باید قبولش کرد که متاسفانه خیلی هارو میبینم که نمی خوان اینو قبول کنن . مرسی که به حرفای دلم گوش دادین . ازین به بعدم زود به زود میام و آپدیت می کنم . قول می دم متن های خوشگل و باحال براتون بنویسم . همتونو دوست دارم . راستی اگه کسی می خواد پی ام بده به آیدی یاهوم خیلی وقته برام آف نمی یاد نمی دونم چرا اگه میشه ایمیل بزنه من به تو می اندیشم ای سرا با همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

اونی که پیشش دل من گیره اگه بدونه میذاره میره

بهترین سرنوشتی که می تواند یک انسان داشته باشد تنها زیستن و تنها مردن است و بدون عاشق شدن و معشوق بودن. وقتی که گفتم ای عزیز؛ من دوستت دارم هنوزخندیدی و گفتی به من؛ درعشق من اینک بسوز گفتم برای خاطرت من مثنوی ها گفته ام گفتی که شعرت کهنه بود من شهر نو می خواستم گفتم هوای خاطرم در یاد تو پر می زند گفتی برو من خسته ام یادم به تو سر می زند
راههای زندگی کردن :
زنها وقتی دارن با مرد مورد علاقه شون صحبت می کنن فقط دلشون می خواد یه شنونده خوب داشته باشن تا یه مردی که ادای یه آدم غیرتی رو در بیاره یا سری امرو نهی کنه و ناراحت بشه! به مثالش خوب دقت کنید بعد خودتون قضاوت کنید! فرض کنید که دوست دختر شما یا زن شما از محل کار خسته اومد خونه یا اومده سر قرار پیش شما!
شروع گفتگو:
دختر: وای خیلی خسته ام! خیلی سرم شلوغه! حتی وقت ندارم یه خودم برسم! این رییس منم فکر کرده من 4 تا دست دارم! کاره 4 نفره با هم داده به من می خواد همه رو تا وقت اداری انجام بدم.
پسر: رییستون بیجا کرده! اصلا نمی خواد دیگه سر کار بری! بهتره استعفا بدی
دختر: ولی من کارمو دوست دارم! اونها انتظارشون از من زیاده می خوان تو یه چشم به هم زدن همه چی رو انجام بدم!
پسر: به حرفشون گوش نده! هر چه قدر که لازمه کار انجام بده
دختر: امروز یه پسره تو خیابون گیر داده بود می خواست دوست بشه! خیلی سمج بود! ولی حالشو گرفتم
پسر: اوه! مزاحم داشتی؟ از فردا با خودم میایی! با خودم میری.
بعد از یه خورده صحبت دختر با عصبانیت می گه تو نمی تونی فقط گوش کنی؟؟؟ منو باش دارم به کی می گم! بعد با ناراحتی پا می شه می ره.
حالا شروع گفتگو رو از یه حالت دیگه میبینیم
شروع گفتگو:
دختر: وای خیلی خسته ام! خیلی سرم شلوغه! حتی وقت ندارم یه خودم برسم!
پسر:به نظر میاد روز خسته کننده ای داشتی
دختر: این رییس منم فکر کرده من 4 تا دست دارم! کاره 4 نفره با هم داده به من می خواد همه رو تا وقت اداری انجام بدم.
پسر: خب آدم با استعدادی هستی و به کارتم واردی! برای همین مورد توجه هستی و ازت انتظار دارن! اما بهتره یه مرخصی کوچیک به خودت بدی
حالا میریم سراغ پسرها
فرض کنید شما با دوست پسر یا شوهرتون به یه مهمونی دعوت شدین.موقعی که دارید میرید مهمونی شوهر یا دوست پسر شما راه گم می کنه! شما بعد از یه مدتی می بینید نمی تونه راه و پیدا کنید بهش جهت درست رو می گید و یا بهش می گید که راه رو از یه عابر بپرسه. خب شما با این کارتون بهش توهین کردید. موقعی هم که به مهمونی می رسید می بینید که یه خورده ناراحته,زیاد پیش شما نمی مونه, یا با دیگران گرم گرفته!
حالا یه جور دیگه ما جرا رو می بینیم.
سوار ماشینش شدین و راه گم کردین! شما به جای پیشنهاد ساکت می شینین و اظهار نظر نمی کنید. بعد از یه خورده دور زدن بالاخره راه رو پیدا می کنه! یه هو بلند می گه یه خورده می خنده, شروع می کنه با شما حرف زدن که چطور راه پیدا کرده! تو مهمونی هم سفت می چسبه بغل شما و از جاش تکون نمی خوره و به هر دوتون خوش می گذره می بینید؟ شما با ندادن پیشنهاد بهش احترام گذاشتیین! و اون داره قدر دانی می کنه. در صورتی که اگه پیشنهاد می دادین در واقع زیر سئوال می بریدش. مردها موقعی که واقعا خودشون بخوان درخواست کمک می کنن.کارهای کوچیک خیلی زیادی وجود داره که می تونه روابط شما رو تقویت یا نابود کنه! فقط باید توجه کنید و درست رفتار کنید

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

خلوت شبهای من

چقدر دلم می خواست با دست خط خودم بنویسم! نه! دلم می خواست داد بزنم! داد بزنم که آی آدمها! "شمایی که در ساحل نشسته شاد و خندانید!یک نفر در آب دارد می سپارد جان!"دلم می خواد داد بزنم: آی آدمها!" آدم از تنهاییست!گول "ها" را نخورید" داغونم و هیچ حوصله ی حتی خودم رو هم ندارم! یه کی به من بگه کجا میشه خدا رو حضوری ملاقات کرد!
سلام خدمت دوستای عزیزم . مرسی که می یاین پیشم و به متن ها نظر میدید . ممنون از همه شما . همه شمارو دوست دارم . مواظب خودتونو همدیگه باشید . زیاد صحبت نمی کنم . متن زیر رو هم بخونید قشنگه . ایشالا که خوشتون بیاد
همه چیز درباره زندگی !! وقتی پاییز میشه، ما آدمها خوشمون میاد که پا روی برگها بذاریم و صدای خش خش اونا رو بشنویم و لذت ببریم! برگ یه روزی تمام زندگی درخت بوده! همه عشقش و همه امیدش! درخت همه ی شیره ی جونش رو به برگ می داد تا سبز بمونه و ازش جدا نشه! آب و باد و خاک و همه و همه به درخت کمک می کردند و برگ زندگی شاهانه ای داشت.
خستگی تو کارش نبود! چون هر وقت که دلش می گرفت دستش رو دراز می کرد و خدا رو تو آسمون لمس می کرد! یا هر وقتی که خسته تر می شد، با غرور از بالا به آدمها نگاه می کرد و به نظرش چقدر آدمها پست و کوچیک بودن! همه چیز قشنگ بود تا اینکه پاییز رسید! درخت از برگ خسته شد و دیگه براش سبزی برگ جذاب و زیبا نبود! برگ پیر شده بود و درخت دیگه نمی تونست سنگینیش رو تحمل کنه! این شد که دیگه شیره ی جونش اون قوت همیشگی رو نداشت! چون دیگه با عشق به برگ داده نمی شد! برگ این رو فهمید! دلگیر شد و افسرده! اما کاری از دستش بر نمی اومد! سعی کرد بارش رو از رو دوش درخت کم کنه! اما کم کم دیگه درخت برگ رو ندید و چیزی نبود که به برگ بده! برگ پژمرد! افسرد! خشکید و افتاد!
ما آدمها افتادن برگ رو نشونه ی زیبایی زمین گرفتیم و اسمش رو گذاشتیم جشن برگریزان! زمین پر از برگهایی بود که از اوج به زمین افتاده بودند! درخت ازشون بریده بود! حتی باد اونها رو به هر طرف مینداخت! بارون اونها رو خیس می کرد و آفتاب اونها رو می پوسوند! دیگه هیچکس برگ رو دوست نداشت! برگ از اوج به دره افتاده بود و همه راضی بودند! ما آدمها هم راضی هستیم از اینکه پا روی برگها می ذاریم و صدای شکسته شدنشون رو می شنویم و لذت می بریم! اما می دونید برگ چیکار می کنه؟! برگ هنوز عاشق درخته! اون نمی تونه محبتهای درخت رو فراموش کنه و زحمتهای باد و بارون و خورشید رو! برگ نمی تونه از درخت دل بکنه! اما دیگه زمستون داره تموم میشه و وقت جوونه زدن درخته! وقت اومدن معشوقه های تازه ی درخت! اینه که برگ می پوسه و می پوسه و می پوسه و میشه قوت خاک! میشه کود! میشه غذای درخت! میشه شیره ای که توی وجود درخته و حالا باید توی رگهای معشوقه های جوونش بره! برگ می پوسه و خودش رو به پای درخت می ریزه تا درخت راضی باشه و زندگی خوبی رو با معشوقه های جدیدش داشته باشه! تو که وقت پاییز از کوچه های خلوت پر از برگ می گذری، بشنو:

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))