خدائی خیلی بحث پیچیده ایه این!انقدر عوامل وجود دارند که توجه یکی و به جنس مخالف متوجه کنن که اگه من تا صبحم بشمرما تموم نمیشه!!البته زیاد بودنش تو یه سنی شدیدتره!یعنی اون اولی که ادمیزاد تازه داره متوجه تفاوت بین پسر و دختر میشه یوهو احساس میکنه هر چی دورو برشه دارن اونو متوجه این تفاوت میکنن یعنی خلاصش تمام اعضا و موجودات دورو برش از زنده و مرده یوهوئی براش جذاب میشن!
حالا موضوع اینه که سن رسیدن به این توجهات تو ادما مختلفه!که برمیگرده به:
۱- عوامل محیطی
۲ـ عوامل ژنتیکی
منظورم از عوامل محیطی اینه که مثلا کسی که تو یه کشور یا خانواده ای بزرگ میشه که این چیزا توش بازه یا مطرحه خب طبیعتا زودتر اتشفشانش فعال میشه!البته بازم اینجاها استثنا هم وجود داره که تو یه شرایط محیطی یکسان یکی ۱۲ سالگی یکی ۱۷ سالگی وارد این مرحله میشه! که خب دیگه این برمیگرده به همون عامل دوم که طرف ماشالاه جهش ژنتیکی بدجوری داشته!
البته من خودم فکر میکنم که خانواده مهمتر از کشور هست!یعنی تربیت و اینکه ذهنیت بچه از اول در طبقه بندی چیزای مهم تر زندگیش چه جوری بار بیاد!بهش کمک میکنه که وقتی وارد این مراحل شد یوهو دست و پاشو گم نکنه!ویوهو خیلی چیزارو از دست نده و مجبور نشه زندگی رو دور بزنه!
خلاصه بعد از عوامل محیطی میرسیم به عامل ژنتیکی!که خب معنیش اینه که بعضی از ادما به دلیل سیستم بدنی و فعالیت زود به هنگام هورموناشون زودتر به سن توجه میرسن!و این باعث میشه که یهو اقدس خانوم و زری خانوم که به هم میرسن:
ـ واااااااای اقدس خانوم پسر شوکت خانومو دیدییییی؟
ـ نه خواهر چطور مگه؟
ـ پسره ۱۲ساله ریش و سبیل داره در میاره!!
ـ اوا خدا مرگم بده!راست میگی؟!!!اتفاقا دختر مهری خانومو دیروز تو گوشت فروشی دیدم نمیدونی دختر ۱۳ ساله چه ارایشیییییییی کرده بود!دهنم وا مونده بود!
ـ وای وای چی بگم خواهر دوره اخر زمون شده!
نخیر دوره اخر زمون نشده!موضوع اینه که اینا زودتر بالغ شدن!اون پسره ننه مرده مگه دست خودشه که داره سیبیل در میاره؟!!اون دختره ورپریده هم زودتر ازسن مجاز در کمد مامانشو وا کرده و هیشکیم نبوده که جلوشو بگیره!یا بهتره اینجوری بگم:که بهش توضیح بده که چطوری با این تجربه های جدیدش کنار بیاد که نه خودش و نه دیگران بعدها عذاب نکشن!
ودر ثانی یکی به این اقدس خانومو دارو دستشم بگه این چیزا به دوره اول و اخر زمون ربط نداره اون موقهام بوده اینا! ولی حالا میشه گفت جوونا برای ابرازش جرات بیشتری پیدا کردن!
نتیجه:این که دلت میخواد توجه کنی!نیگاه کنی!دقت کنی!در حقیقت همون غریزه است!پس فعلا پای اون دله وسط نیست که حرفشو گوش کنی یا نه!ولی مهم اینه که بدونی که باید قبول کنی این تغیرات فیزیکی رو!وبدونی که طبیعی هستش و خداوند تو وجودت قرار داده!پس ازش نترس فقط یاد بگیر که چطوری باهاش کنار بیای ولی انکارش نکن چون نمیتونی!
تا اینجا رو داشته باشید تا بعد...
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))