سلام خدمت همه دوستان عزیز که تو این مدت من رو همیاری کردم تا نام من هم در زمره وبلاگ نویسان قرار بگیره.
راستش کامپیوتر من رسما از امروز جمع شد تا اونم مدتی تو خونه کارتونی خودش برای مدتی استراحت داشته باشه .
مهمتر از اون منم از دست این ویروسهای کامپیوتری که مثل بختک به جونه مغزم افتاده و مانع از پیشرفت من در هر زمینه ای میشه خلاص میشم. و به دنبال اون دیگه نه کیبردی برای تایپ دارم نه وسیلهای برای انتقال دستنوشته هام به اینترنت یعنی اگه هم بهخوام آپدیت کنم باید برم منت کشی از دوستان. منم نه اینکه از منت کشی خوشم نمیاد . اگر هم قرار باشه همین جوری یک چیزی یادم اومد بیام تو کافی نت بنویسم میشه چرت و پرت که خوب نست. اگه هم کسی بیاد نور تو چشمام بندازه که شما بیجا میکنی بری مگه تو قول ندادی که هر ده روز بیای و یک چیزی تحویل بدی اونو هم بهش فکر کردم فعلا دهن اون أقارو بستم تا بعد.
البته این به این معنا نیست که فعالیت های هنری خودم رو کنار میزارم نه من قراره یک نمایشنامه بلند بنویسم که انشالله تا دی تموم میشه این یک نمایشنامه نیمه مستنده که تو استان خراسان شمالی ـ شهرستان مانه و سملقان ـ یکی از روستاهای این شهرستان ـ اتفاق افتاده که به قضیه قاچاق دخترا به دبی که چند سال پیش سر صدایی به راه انداخت سیخکی هم میزنه.
خوب اگه حرفی حدیثی باقی مونده بگین من میخونم.
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))