صحبت کردن در مورد عشق به احتمال قوی از وجوه اشتراک کاذب پرده برداری می کند. شخص خیانتکار ممکن است تصور کند که عشق و ازدواج جزئی از یکدیگر هستند. اگر معشوقه اعتراف کند که عاشق شده است، این اعتراف آنقدر قشنگ همه چیز را توجیه میکند که هیچ انکاری باقی نمانده و هر دو نفر با نهایت ظرافت گناهان و اشتباهات خود را می پذیرند.
اگر شما شریک نامشروع هستید نباید در مورد رابطه جدید خود برای همسرتان داستان سازی کنید و اطلاعات جعلی به او بدهید. چرا که این امکان وجود دارد که روزی پی به همه چیز ببرد، و آنوقت افکار دیگری را در سر بپروراند که نه تنها با حقیقت فاصله بسیار زیادی دارند بلکه بسیار دردناک تر از مسائل واقعی نیز هستند. اگر با معشوقه خود به این فکر می کنید که: "زیر گرما و نور خورشید در کنار هم بنشینید" و یا به او گفتید که "دوستت دارم" لازم است که تمام این مطالب را با همسر خود در میان بگذارید. اگر همسر شما خودش یک روزی متوجه شود که شما در مورد آینده و یا عشق با معشوقه خود صحبت می کردید و به او می گفتید که رابطه تان عشقانه نبوده و تنها یک دوستی معمولی به شمار می رفته، آنوقت دیگر کاری از دستتان ساخته نیست، تمام تلاش هایتان نتیجه معکوس می دهند، و آسیب های روحی - روانی جبران ناپذیری را به او وارد می کنید. اگر شما کسی هستید که مورد خیانت قرار گرفته اید باید تلاش زیادی بکنید تا دریابید داستان از چه قرار بوده. البته بدون اینکه در برابر او جبهه گیری کنید و یا حرف های او را از صافی خودتان عبور داده و با عینک بدبینی شخصی به آن نگاه کنید. خیانت حتی بدون وجود عشق هم می تواند اتفاق بیفتد. شما باید ازمسائلی که با سیستم فکری شما در مغایرت هستند با روی باز استقبال کنید و آنها را قبول کنید مگر اینکه یک مدرک معتبری پیدا کنید که ثابت کند او قصد دارد یک تفسیر ماست مالی شده تحویلتان دهد.
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))